جايي
جايي به من بدهيددورترين دلتنگي
آدمي با من است
گفته بودم
روزي باران
دريا را خيس خواهد كرد
و تلخ ترين روز
ماه خواهدرسيد
و تلخ ترين تبخير
آسمان را سياه
خواهد كرد
جايي به من بدهيد
تمام دلتنگي
آسمان با من است
گفته بودم
شبي ماه آب خواهد شد
و تمام پنجره ها غريب
و زمين تنها خواهد مرد
جايي به من بدهيد
تمام تنهايي زمين با من
است
گفته بودم
روزي
تمام عكس هايمان را از زندگي
پس مي گيريم
گفته بودم ديگر
از آسمان
هواپيمايي نمي گذرد
و هيچ مسافري به جهان
نمي رسد
و ما با چترهاي بسته به
دنيا مي آييم
و با چترهاي باز به خواب مي
رويم
جايي به من بدهيد
شايد يكي از ميان ما
شب كوچكي از نخستين
شادماني را به ياد آورد
شب كوچكي كه زير ماه
شب كوچكي كنار چند شعر
ساده ي روشن
شب كوچكي ميان تمام شب
هاي دنيا
شبي كه ابتداي كلمات
بود
جايي به من بدهيد
جايي براي خنديدن
جايي براي
خيره شدن
شب كوچكي از تمام
دنيا با من است