قلم گر راست گويد
شب تاريك و سخت بي نوايي
حزين گشته به اين ملكان نوا را
شكسته بال و دلها پر ز فرياد
ني و بال شكسته چاره سازند
ني بشكسته را بتوان قلم ساخت
قلم گر راست گويد ، كي بود باخت
نواي ني رسد از ني نوايي
شكسته بال و پر مرغ هما را
دل خونش كند پرواز را ياد
گرش فريادها را وصله سازند
قلم گر راست گويد ، كي بود باخت
قلم گر راست گويد ، كي بود باخت