ريشه تو چون رود رواني تو چون ابر بهاران تو خود ذات وجودي تو چون نور اميدي تو خود انديشه بودي جهان را ، ريشه بودي تو چون باو وزاني بباري هر دم و آن به از گيتي ، تو بودي توجان بر شب دميدي جهان را ، ريشه بودي جهان را ، ريشه بودي