استعفااي آنكه پس از من به سر كار آييو از سر شوق دگر ، بر سر گرداب آييتا توانايي من در جان بود شوق خدمت به سرم درمان بود چون نبودش نيازش به غني ترك اين ملك نمودم به خفا چو نباشي تو ز حرغم نگران ما بقي گوش كن ، از رمز بقاي دگران