كساني گمان كردهاند كه عدالت و انصاف و توجه به شخصيت زن، مستلزم قول به تساوي و تشابه كامل حقوق زنان و مردان در تمامي زمينه هاست و اگر چنين تشابه كامل وجود نداشته باشد به معناي بيعدالتي، بيانصافي، ظلم، حقكشي و بيتوجهي به شخصيت و منزلت زن (و احيانا مرد) است.ترديدي نيست كه هدف نهايي قانون، برپايي عدالت است و اگر به برپا داشتن نظم نيز توجّه دارد، از باب مقدّمه اجراي عدالت است و قانون غير عادلانه، پوسته بيمغزي بيش نيست. اما آيا واقعا اين ملازمه كذائي صحيح است؟ آيا عدالت، همواره مقتضي تشابه است؟ آيا شخصيت و منزلت زن مثلاً از تساوي ديه زن و مرد استفاده ميشود؟ آيا ميتوان گفت چون در قانون مجازات اسلامي، مواردي از تفاوت مشاهده ميشود، به عدالت و شخصيت زن توجه نشده است؟ از افتخارات اسلام اين است كه برخلاف بسياري مكاتب ديگر، زن را محقّر نميشمارد، اگرچه گاهي حقوق و تكاليف و مجازاتهايي را براي زن، مناسبتر و پارهاي حقوق و تكاليف را نيز مشترك ميان زن و مرد دانستهاست.بدون ترديد ارزش و منزلت زن در اسلام را بايد از آيات صريح قرآن كريم و ديگر منابع معتبر ديني بدست آورد. خداوند بزرگ در موضوع خلقت زن و مرد تصريح ميكند كه زن و مرد را از يك سرشت آفريده و تاكيد ميورزد كه زنان را از سرشتي نظير سرشت مردان آفريده است:نآ تفج و ميديرفآ ردپ كي زا ار امش همه( و .)2()ميداد رارق وا دوخ سنج زا ار ردپ ]رسمه امش يارب امش دوخ سنج زا دنوادخ ديرفآ[.پس چگونه ميتوان توهم كرد شخصيت خلقتي زن، متفاوت از مرد است؟ آيا ميتوان استعدادهاي روحاني و معنوي انسانها اعمّ از زن و مرد را به عنوان معيار شخصيت و منزلت آنان ناديده انگاشت؟ آيا ارزشهايي همچون علم، ايمان، عزت، كرامت و عمل صالح، شخصيت آدميان را از يكديگر متمايز ميسازد يا جنسيت آنان واحكام مترتّب بر جنسيت؟! اگر به عناصر ايمان و معرفت و تقوي و عمل صالح به عنوان ضابطه باور داريم، به تصريح قرآن، هيچ تفاوتي بين زن و مرد وجود ندارد. هدايت، عمل دنيوي، پاداش اخروي و قرب الهي به جنسيت مربوط نيست. اصول دين ناظر به سه اصل مبدا شناسي، معادشناسي و پيامبر شناسي است كه در فهم هيچكدام از اين سه، جنسيت دخالت ندارد.