اعتبار "شهادت" - زن و قانون مجازات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زن و قانون مجازات - نسخه متنی

ناصر قربان نیا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«ابن‏ابي‏العوجاء ملحد در اعتراض به قوانين اسلام مي‏گفت: «ما بال المراة المسكينه تأخذ سهماً و يأخذ الرجل سهمين» يعني چرا زن بيچاره كه از مرد، ناتوان‏تر است بايد يك سهم ببرد و مرد كه تواناتر است دو سهم؟ اين خلاف عدالت و انصاف است. امام صادق عليه‏السلام فرمود: «اين براي آن است كه اسلام، سربازي و جهاد را از عهده زن برداشته و به علاوه مهر و نفقه را به نفع زنان، بر مردان، لازم شمرده است و در بعضي از جنايات اشتباهي كه خويشاوندان جاني بايد ديه بپردازند، زن از پرداخت ديه، معاف است، از اينرو سهم زن در ارث كمتر شده است.(22) روشن است كه امام صادق عليه‏السلام در اين پاسخ وضعيت استثنايي برخي از زنان را مورد توجه قرار نداده است؛ چه؛ قانون به خاطر وجود موارد استثنا دگرگون نمي‏شود».

اعتبار "شهادت"

همچنين نابرابري ارزش شهادت زنان و مردان در بعضي موضوعات، مورد سؤال قرار گرفته است. انتقادگران در ايراد انتقاد، لحن بسيار شديدي گرفته‏اند ولي در مقام ارايه پيشنهاد، در حقيقت تاحدود بسياري مطالب انتقادي خود را نقض كرده و متعادل‏تر شده‏اند:

«از ديدگاه قانون مجازات اسلامي، ارزش شهادت زن و مرد در اثبات جرم برابر نيست. در بعض موارد ارزش شهادت زن نصف شهادت مرد است و در بعض موارد ديگر نيز شهادت زن به طور كلّي قابل قبول نمي‏باشد. حذف شهادت زنان و محروميت آنان از اداي شهادت يا ارزش نا برابر شهادت آنان در مقايسه با مردان، برخلاف منطق و اصول مسلّم حقوقي مي‏باشد. امروزه حتّي بعض از فقها عظام عصر ما ارزش شهادت زنان را برابر با مردان شناخته‏اند و برداشت آنها از قرآن كريم، همين برابري ارزش شهادت زن و مرد است. لذا بايد گفت اين تفاوت در ارزش شهادت زن و مرد، خود به منزله توهين به انسان و يك نوع تبعيض جنسي به شمار مي‏رود... در جامعه‏اي كه زنان بيش از مردان از آموزش عالي بهره‏مند هستند، در جامعه‏اي كه نيمي از مشروعيت سياسي حكومت توسط زنان اعطا مي‏گردد و از سوي ديگر مسئوليت كيفري زن و مرد برابر است، ارزشهاي نابرابر بر خلاف انصاف خواهد بود و لذا در بازنگري قانون مجازات، پذيرش شهادت زنان ضروري است...».

آيا واقعا چنين است كه اظهار نموده‏اند؟ آيا عملكرد خلاف دين توسط پاره‏اي از مردان در تضييع حقوق زنان بايد منجرّ به آن شود كه احكام دين مورد مخالفت قرار گيرد؟ ما نيز سخت باور داريم كه به رغم كرامت و شخصيتي كه زن مسلمان بر اساس منطق قرآن و روايات دارد، هنوز زن چه در خانواده و چه در جامعه، از منزلت و مرتبه واقعي خود برخوردار نيست و اين بدون ترديد در نتيجه فاصله گرفتن از اسلام راستين است. مسلما آنچه در پاره‏اي از جوامع اسلامي و در خانواده‏هاي مسلمان عمل مي‏شود، مطابق با اسلام نيست و با روح قرآن سازگاري ندارد. اما اين سخني و انتقاد از احكام دين سخن ديگري است.

اگر چه ممكن است احكامي از دين را ناشي از وضعيت زماني و مكاني خاصّي بدانيم، و يا به مباني فقهي پاره‏اي از احكام باور نداشته باشيم و آنها را براساس معيارهاي بنيادين و واقعي اسلام قابل اصلاح بدانيم ولي بايد تلاش كنيم از متدولوژي خاص در استنباط احكام شرعي پيروي نماييم. از طرف ديگر مراقب باشيم كوشش‏هايي كه در جهت احقاق حقوق مبذول مي‏گردد نتيجه منفي به بار نياورد.

/ 13