رواياتي بر عدم تساوي ديه مرد و زن دلالت دارد. امام صادق(ع) فرمودند:«ديه زن، نصف ديه مرد است.» [دية المرأة نصف دية الرّجل.](14)همين روايت را بيهقي از رسول خدا(ص) نقل نموده است. اجماع فقيهان شيعه و سنّي نيز بر همين رأي تعلّق گرفته است. برخلاف باب قصاص، در مورد ديه، فقهاء اهلسنت هم اتفاقنظر دارند كه ديه زن، نصف ديه مرد است.(15)شيخ طوسي ميگويد:«در ارشهاي مقدّر شده ديه زن و مرد تا ثلث ديه برابر است ولي آنگاه كه از آن بالغ گرديد، ديه زن نصف خواهد بود.»(16)در مفتاحالكرامة آمده است:«اما ديه زن مسلمان نصف ديه مرد مسلمان است، و اين حكم اجماعي است چنانكه در مبسوط آمده است و خلافي در آن نيست چنانكه در غنيه آمده است.»(17)صاحب جواهر:«بهر تقدير، خلاف و اشكالي نه از جهت نصّ و نه از جهت فتوا در اين مورد وجود ندارد كه ديه زن مسلمان آزاد، اعم از صغيره و كبيره... نصف ديه مرد است، بلكه اجماع محصل و منقول بر آن است.»(18)امام خميني قدسسره در تحرير:«ديه زن مسلمان آزاد نصف ديه مرد مسلمان آزاد است.»(19)ديگر فقيهان اماميه نيز به اين حكم تصريح نمودهاند.(20) حال آيا ميتوان به طور قاطع پاسخ گفت كه چرا شريعت، داراي چنين حكمي است؟آيا تفاوت بدين معناست كه ارزش زن، كمتر از مرد دانسته شده و يا جهت ديگري دارد؟ از آنجا كه قطعاً زن و مرد در انسانيت و منزلت و شخصيت انساني و معيارهاي فضيلت، مساوياند و اين باور از آيات فراوان قرآن، مستفاد است، ترديدي باقي نميماند كه چنين تفاوتهايي، نه ناشي از ارزش كمتر زن و نه كاشف از آن است، بلكه جهت و حكمت ديگري دارد. چنانكه گفتيم ميتوان در مورد احكام شرع براي يافتن حكمت و فلسفه آن انديشه نمود، چنانكه در برخي از آيات الاحكام و نيز روايات به نوعي به فلسفه و حكمت احكام اشاره شده است. ولي مهم اين است كه در مواردي كه در آيات و روايات به علت قطعي حكم اشاره نشده نميتوانيم بافتهها و يافتههاي ذهني خويش را به عنوان ملاك و علّت تام تلقي كنيم. و امّا در مورد حكمت تفاوت ديه زن و مرد از جمله ميتوان گفت: به دليل وظيفه مهمي كه علي المعمول مردان در اقتصاد خانواده و اداره آن بر عهده دارند، خسارتي كه با فقدان يك مرد متوجه كيان خانواده ميشود، در غالب موارد بيشتر از خسارتي است كه با فقدان يك زن پيش ميآيد. بنابراين در مواردي كه مردي در برابر زني قصاص ميشود با پرداخت نيمي از ديه قاتل به خانواده او خسارتي كه از ناحيه عدم حضور مرد متوجه آنها ميشود جبران گردد. بديهي است كه اين تحليل كه جنبه اقتصادي دارد، مبتني بر برداشتهاي عقلي است و تنها ميتوان آن را حكمت حكم دانست و نه علّت آن. از اين روي نميتواند مبناي توسعه، تضيق و يا تغيير در احكام قصاص و ديات گردد و تغيير شرايط به گونهاي كه اگر زناني امتيازات تحصيلي و اجتماعي به دست آورند و يا با سرپرست خانوار و نان آور خانواده شدن، تعهد و مسئوليت بيشتري متوجه آنان گردد، باعث نميشود كه قانون تغيير يابد، چه آنكه قانون براي عموم جامعه وضع ميشود و هرگز براي موارد استثنايي قانون جعل نميگردد وانگهي قطعاً در زمان پيامبر خدا صلياللهعليهوآله و امامان معصوم عليهمالسلام نيز موارد استثنايي وجود داشت و زناني داراي امتيازاتي بودند كه به خاطر دارا بودن آن امتيازات، برتر از مردان تلقي ميشدند، ولي هرگز به دليل وجود آنان قاعده كلّي تغيير نكرد. استاد مطهري وقتي از نابرابر بودن ارث زن و مرد دفاع ميكند، آن را معلول وضع خاص زن يعني نفقه، مهريه، سربازي و برخي قوانين كيفري دانسته(21) و روايتي از امام صادق عليهالسلام نقل ميكند: