بیشترلیست موضوعات سنت و تجدد دو الگوى معرفتشناختى در تحليل دانش سياسى مسلم انان 1. روش شرقشناسى; الگوى تجدد 2. فهم سنتى از سنت ويژگيهاى صورى سنت ويژگيهاى ماهوى سنت ب) تاكيد بر ذات نامستقل انسان ج) وجه اقتدارى سنت توضیحاتافزودن یادداشت جدید
«عقل عملى است كه به حسن و قبح حكم مىكند و براى ما مشخص مىكند كه چه عملى حسن و نيكو، و چه عملى قبيح و زشت است.... عقل عملى مقدمات حكم خود را از احساسات باطنى مىگيرد كه در هر انسانى در آغاز وجودش بالفعل موجود است و احتياج به اينكه فعليت پيدا كند ندارد... و ما در سابق هم گفتيم كه اين احساسات فطرى خودش عامل اختلاف است. » (33) روششناسى سنتى، با تحفظ بر مقدمات مبتنى بر «انسان نابسنده»، فاصله ظريفى با تجدد اروپايى و سوژه خودسالار مفروض در آن پيدا مىكند. در تجدد غربى، چنانكه كانت مىانديشد، انسان فرد و خودسالار پيششرط «اخلاقى» بودن و مقياس ارزشگذارى در جامعه و سياست است. اما انديشه اسلامى، دين و وحى را شرط خودسامانى فطرت انسان مىداند. وحى فرآيندى است كه در آن وجود نابسنده و ناسازه انسان، اخلاقى مىشود و مىتواند با گسستن از توحش و خشونت، خود را مسئول اعمال خويش بداند. (34) «اخلاقى بودن» در انديشه اسلامى، يعنى عامل خودانديش و مستقل بودن (كونوا احرارا فى دنياكم و قد جعلك الله حرا); عاملى كه از خواست و اراده پذيرش مسئوليتخود برخوردار است. اين تلقى از اخلاق مبتنى بر عقلانيت دينى، در تغاير با تجدد غرب، به ناچار، در موضعى قرار مىگيرد كه امكان نقد فردگرايى معطوف به دنيوى كردن ارزشهاى مذهبى و تاكيد بر زندگى خصوصى و ارزشزدايى از سياستبه عنوان عرصه مصلحت عمومى را پيدا مىكند و انسان انديشنده را در برابر كابوس هيچانگارى مدرن توانا مىسازد. زيرا با باور به هيچ بودن هستى، مشكل مىتوان زيست. اما اين تواناسازى فقط وجهى از روششناسى سنتى است كه جوانههاى آن سالها قبل و در زير آوار حملات غزالى و... فرو مرد; روششناسىاى كه در صورت بسط منطقى خود مىتوانست آغازى بر سرنوشتى غير از تاريخ كنونى جوامع اسلامى باشد. روششناسى سنتى، چنانكه اشاره كرديم، جنبه ناتوانسازى هم داشت و تقدير اين بود كه همين صبغه از سنت، به دانش برگزيده مسلمانان بدل شود. روش شناسى سنتى نظامى از دانش اقتدارى تاسيس نمود كه در قالب آن، وحى اسلامى، نه به مثابه آغازى براى انديشيدن انسان انديشنده، بلكه براساس مرجعيتى، (Authority) كه به سنت داده شد، وحى نيز از چشمانداز سنت ديده شد و هر تحقيقى، استمرار تقليد از گذشتگان گرديد. اين وضعيتيكى ديگر از ويژگيهاى ماهوى سنت و دانش سياسى دوره ميانه است كه وجه اقتدارى آن را تغليظ نموده است.