بیشترلیست موضوعات سنت و تجدد دو الگوى معرفتشناختى در تحليل دانش سياسى مسلم انان 1. روش شرقشناسى; الگوى تجدد 2. فهم سنتى از سنت ويژگيهاى صورى سنت ويژگيهاى ماهوى سنت ب) تاكيد بر ذات نامستقل انسان ج) وجه اقتدارى سنت توضیحاتافزودن یادداشت جدید
اصطلاح سنت، بر روى مفاهيم استمرار، ثبات، و محترم بودن تاكيد مىكند، و به معناى سلطه مجموعهاى از خرد جمعى است كه در دوره ميانه اسلام ظاهر شده، و به دليل محتواى فوقالعاده عاطفىاى كه دارد، ناخودآگاه تاريخى و سرچشمه رفتار سياسى امروز ما را تشكيل مىدهد (13) . اين مفهوم از «سنت» و معادل عربى آن، واژه «تراث»، بنا به مضمون روششناختىاى كه دارند اصطلاحى جديد هستند كه در گفتار سلف و نيز متون ادب و لغت قديم سابقه ندارند. لغتنامه دهخدا واژه سنت را به معناى راه و روش، و نيز، با تكيه بر اصطلاح فقهى آن، گفتار و كردار و تقرير معصوم(ع) دانسته است; كه ضد بدعت است (14) . بدعت در فقه، «هر عقيده و عمل تازهاى است كه، به قصد تعبد و تشريع، در دين افزوده مىشود». و همچنين «تجديد» يا «احياى سنت» به معناى قيام براى شكستن بدعتها و بازگشتبه سنن معصومان(ع) تلقى شده است. اين مفهوم از «بدعت و تشريع»، مقصود حديث «كل بدعة ضلالة وكل ضلالة فى النار» بوده، حرمت آن اجماع امت و ضرورى دين است (15) . التباس بين دو مفهوم معاصر و قديم «سنت»، يعنى سنتبه معناى روششناختى كه در مقابل «تجدد» قرار دارد، و به مجموعهاى از ميراث فكرى و دانش تاريخى ما اطلاق مىشود; و سنتبه معناى گفتار، كردار و تقرير معصوم(ع) كه سرچشمه شريعت و مقابل «بدعت» است، گهگاه موجب لغزشهاى روششناختى مهمى شده است. برخى نويسندگان معاصر، با خلط لوازم اين دو، و تعميم ويژگى گذشتهگرا و نوستيز سنت در معناى روششناختى، به اصطلاح فقهى سنت، نتيجه مىگيرند كه اسلام مخالف تجدد و نوگرايى است. اين نويسندگان در اثبات مدعاى خود به روايتى از حضرت رسول(ص) استناد مىكنند كه از امام باقر(ع) نقل شده و مىفرمايد: «ان احسن الحديث كتاب الله، وخير الهدى هدى محمد، و شر الامور محدثاتها و كل محدثة بدعة وكل بدعة ضلالة وكل ضلالة الى النار» (16) ; براستى، نيكوترين سخن كتاب خداست و بهترين هدايت راه پيامبر(ص) است، و بدترين امور جديدترين آنهاست. و هر جديدى بدعت است و هر بدعتى گمراهى، و هر گمراهىاى سرانجام به آتش مىرسد.» نويسندگان فوق چه آنان كه اصحاب تجدد اروپايى هستند و يا مخالفان آن با استناد به بخشى از حديث نبوى، به اين حكم مىرسند كه انديشه اسلامى، به طور كلى، با تاكيد بر «شر الامور محدثاتها» هرگونه نوآورى (ابداعى) را نوعى بددينى (بدعت) به شمار مىآورد. اما چنانكه صدر كلام پيامبر(ص) و نيز مجامع فقهى نشان مىدهد، نص حديث مذكور هرگونه نوآورى را رد نمىكند، بلكه صرفا آن دسته از امور را در نظر دارد كه به قصد تعبد بوده و يا به رغم فقدان دليل از شارع، امرى شرعى تلقى شود. ملااحمد فاضل نراقى، انديشمند دوره قاجارى، در بيان تمايز بين نوآورى و بدعت، يا به تعبير خود او، ابداع و ابتداع مىنويسد: «ملاك بدعت، تشريع و ادخال در دين; شرعى بودن يك شىء، و توصيه آن به فرد ديگر به عنوان حكمى از احكام شرع است. بنابراين، بدعت فعلى است كه شخصى غير از شارع آن را صبغه شرعى داده و بدون هيچگونه دليل شرعى به ديگران تجويز مىكند. اين امر مصداق بدعتبوده و قطعا حرام است... اما امورى كه بدون اعتقاد و قصد مشروع بودن آنها انجام مىشوند، هرچند كه از جانب شرع ثابت و توصيه نشده باشند، از مصاديق بدعت نبوده، و تبعا، تحريم نشدهاند.» (17) نراقى با استناد به استدلال شيخ صدوق در من لايحضره الفقيه، هر امر [جديد]ى را بر دو گونه تقسيم مىكند: فعلى كه بدعت است، و آنچه از جانب شرع ثابت و توصيه نشده است. او قسم نخست را به دليل اعتقاد بىجهتبر شرعى بودن آن حرام مىداند، اما قسم دوم كه بدون قصد شرعى انجام مىشود، هرگز حرام نيست; ولى از آن جهت كه فاقد دليل شرعى است، ثواب و اجر معنوى ندارد. (18)