بیشترلیست موضوعات تهاجم فرهنگي و گفتگوي تمدنها فرهنگ تهاجم فرهنگي ويژگيهاي مشترك فرهنگ و تمدن ابزار گفتوگوي تمدنها پيشينه تهاجم فرهنگي و رويارويي تمدنها تفاهم فرهنگها نقطه عطف گفتوگوي تمدني نتيجهگيري توضیحاتافزودن یادداشت جدید
ــ بايد توجه داشت كه استراتژي كلان صلح جهاني و تحقق عدالت پايدار در عرصه بينالملل تنها از طريق تفاهم فرهنگها ميسر است. تمدنها در سايه اين استراتژي عميقتر و غنيتر شده و در مسير باروري هر چه بيشتر گام برميدارند.ــ جامعه كنوني بشري نياز به نظمي فرهنگي دارد كه از مفهوم صرف ارتباط و اطلاعات فراتر رود. اكنون فرهنگ حاكم بر دنيا و تفكري كه ادعاي سروري جهان را دارد در نزد اكثريت ملتها و فرهنگها بيگانه بوده و نياز واقعي آنان را پاسخگو نيست. اكولوژي فرهنگي مسلط در نظام فعلي جهاني كه از طريق شبكههاي قوي ارتباطي و تكنولوژي برتر اطلاعاتي سلطه خود را اعمال ميكند، در پي آن است كه مركزيت آمريكا و معدودي از قدرتهاي اروپايي را در عرصه سياسي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي حفظ نمايد. پيامد اين استراتژي، نابرابري در نظامهاي فرهنگي جهان سوم و كشورهاي اسلامي و تقسيمبندي شمال و جنوب است. امروزه آمريكا و حاميان وي در اوج قدرتطلبي فرهنگي بر جهان، يكهتاز عرصههاي جهاني بوده و ادعاي آقايي جهان و هدايت جامعه بشري را دارند.15 نظم نوين جهاني مورد خواست آمريكا، نظم دلخواه و موقعيت آرماني دنيا در جهت منافع اين كشور ميباشد.اولين بار جورج بوش رييس جمهور اسبق امريكا در 11 سپتامبر 1990 كمي بعد از آغاز بحران خليج فارس در نشست مشترك نمايندگان در مجلس آمريكا از "نظم نوين جهاني" اينگونه سخن گفت:«تاكنون در حدود يكصد نسل براي تامين صلح مبارزه كردهاند... و امروزه اين "جهان نو" براي پيدايش خود مبارزه ميكند.»16بنابراين امروزه گرچه روند تحولات بينالمللي به گونهاي است كه كشورها به ناچار به گفتوگو به عنوان روشي براي حل مسائل خود توجه نمودهاند اما ضعفها و چالشهاي جدي در عرصه گفتوگو وجود دارد و مشخص ميسازد كه گفتوگو نگرش خوشبينانهاي است بر عقلگرايي متمركز.برخي واقعيتهاي جهان معاصر تا حدود زيادي مغاير با نظريه آرماني مفاهمه تمدني است. امروزه در راستاي چنين سياستي، براي آمريكا و دنياي غرب حفظ منافع ملي در خارج از مرزهاي سرزمين در اولويت روابط با دولتها قرار دارد. سياست خارجي آمريكا در جهان مبتني بر تئوري ساموئل هانتينگتون اجرا ميشود كه ترغيب به سياست تهاجم فرهنگي است و در عين حال چنين سياستي طرح مفاهمه تمدني را كه در سازمان ملل متحد به انديشههاي جهاني تبديل شده است در گردابي از گفتوگوي بيحاصل گرفتار ميسازد. دخالتهاي نظامي ـ فرهنگي آمريكا در ديگر كشورها و ترغيب و تشويق ناتو به تقويت عنصر نظاميگري در جهان و برخورد غيرمسئولانه با مسلمانان و تمدن اسلامي در جهان مانند حمايت از مخالفان بوسني هرزگوين و ايجاد جو تشنج و تفرقه ميان مسلمانان از جمله افغانستان و تحريكات نظامي مسلمانان عليه يكديگر مانند حمايت از عراق در حمله به ايران و... همه در اجراي طرح ساموئل هانتينگتون قابل تفسير ميباشد.حضور نظامي آمريكا در حوزه جغرافياي تمدن اسلامي و هممرزي با ايران كه منطقه را به انبار و آزمايشگاه تجهيزات نظامي آمريكا مبدل ساخته است، همه در اجرا و تقويت نظريههاي برخورد تمدني ساموئل هانتينگتون و ديگران است كه در قالب تفوق فرهنگي و نفوذ تمدني در رويارويي با تمدن اسلام مطرح ميباشد.امروزه غرب بر عنصر سازشناپذيري و خصومت ديرينه تمدن اسلام و غرب برمبناي نظريه هانتينگتون تأكيد دارد و آن را يك امر ذاتي دانسته و تلاش ميكند تا اسلام را جايگزين كمونيسم گرداند و جريانات سياسي هدفدار محافل صهيونيستي غرب نيز بر اين امر اصرار ميورزند و بديهي است حركت در چنين چارچوب سياست خارجي عملاً منجر به تقويت پديده تهاجم فرهنگي و اصول و معيارهاي تهاجم ميگردد.