بیشترلیست موضوعات تهاجم فرهنگي و گفتگوي تمدنها فرهنگ تهاجم فرهنگي ويژگيهاي مشترك فرهنگ و تمدن ابزار گفتوگوي تمدنها پيشينه تهاجم فرهنگي و رويارويي تمدنها تفاهم فرهنگها نقطه عطف گفتوگوي تمدني نتيجهگيري توضیحاتافزودن یادداشت جدید
جواهر لعلنهرو در كتاب «نگاهي به تاريخ جهان»7 هنگام شرح جنگ ترياك و حمله انگليسيها به چين ميگويد:«هياتهاي مذهبي در چين نقش مهمي بازي كردند و در حقيقت پيشاهنگان و پيشقدمان امپرياليسم و استعمار بودند. جمعيتهاي تبشيري همواره منافع اساسي بريتانيا و مصالح آمريكا را حفظ نمودند. اما در قرون جديد كه نقش روحانيون و مبلغان ديني در اروپا ضعيف شده، بخش عمدهاي از رسالت تهاجمي آنها بر عهده روشنفكران قرار گرفته است. ظهور عصر جديد و مشخصات ويژه دوران گسترش وسايل ارتباط جمعي و نيز غلبه روحيه شبه ماترياليستي سرمايهداري جديد بر روحيه مذهبي و ديني سابق، موجبات جايگزيني تدريجي روشنفكران و تحصيلكردهها و تضعيف روحانيون كليساها را در عرصه تهاجمات فرهنگي فراهم آورد و به اين ترتيب سر فصل جديدي از بحث پيشينه تهاجمات فرهنگي در تاريخ جديد شروع شد. واقعيتهاي عيني نشان ميدهد به همان ميزان كه شيوهها و ابزارهاي حمله نظامي و هجوم سياسي متنوعتر، مدرنتر و پيچيدهتر شده است شيوهها و ابزارهاي تهاجمات فرهنگي نيز پيچيدهتر و متنوعتر شده است و فرايند تهاجم فرهنگي با پيچيدگي و شرايط كاملاً حساستري پيگيري ميشود. هنوز تهاجم نظامي و فرهنگي اسرائيل در منطقه خاورميانه ادامه دارد و هر روز بدتر و گستردهتر ميشود. حضور اسرائيل در سرزمين فلسطين نتيجه تسلط نظامي و سياسي انگليس، فرانسه و آمريكا برمنطقه لبنان، فلسطين، سوريه، عراق، مصر و اردن در سالهاي پس از جنگ جهاني اول و جنگ جهاني دوم است و امروزه نيز آنچه در سياستهاي متخذه از سوي دولتمردان غربي شاهديم استمرار ميل آنها به سوي كنترل فرهنگ بينالمللي است. نگاهي به فرايندهاي پيشين روابط فرهنگي كشورهاي جهان و تغيير ماهيت استراتژيك تهاجم فرهنگي در دورههاي مختلف نشان ميدهد در هيچ برههاي از تاريخ زمينه مطلوب و مساعد براي نزديكي فرهنگها در يك بستر مناسب تبادل و تفاهم فرهنگي وجود نداشته است».8اين امر به لحاظ مكانيزم حياتي فرهنگ در مسير سلطه و تفوق طلبي دولتهاي قوي و مهاجم در برابر جوامع آسيبپذير و ناتوان رخ داده است و همواره آثار و نتايج اين ارتباط بين فرهنگي، رويارويي فرهنگها و تمدنها را در پي داشته است. شرايط و وضعيت تاريخي است كه انديشمندان و فرهنگشناسان نظريههاي در خصوص امكان تحقق تفاهم و تبادل بين فرهنگها و استمرار حيات فرهنگها و تمدنهاي جهاني عرضه داشتهاند.اسوالد اشپينگلر، توينبي و ويل دورانت از نظريه پردازاني هستند كه براي فرهنگها تبعيت از قانون كلي تولد، رشد و مرگ را قائل شدهاند. توينبي با ملاحظه تاريخ برخورد فرهنگها كه متاثر از هجومهاي فرهنگي دائمي و مداوم در طول تاريخ است ميگويد:«تاريخ بر اساس دو حالت تهاجم و تدافع حركت ميكند و اين تهاجم و تدافع حالتي جبري و متوالي دارد و موجب ميشود كه نوعي فرهنگ به وجود آيد، رشد كند، ضعيف شود و در برابر تهاجم فرهنگي جامعه و يا تمدن ديگري نابود شود.»9نگاهي به تاريخ گذشته روابط فرهنگي ملتها و تمدنها نشان ميدهد كه نظريه توينبي بخشي از واقعيات تاريخي مستند ميباشد اما اين گونه نيست كه سرنوشت محتوم تمدنها چنين خواهد بود.10