آن گونه كه در اسناد و گزارشهاي مربوط به 19دي آمده ساواك سعي ميكرده كه با شناسايي مجروحان و مقتولان و خانواده آنان، اولاً از آنان تعهد بگيرد كه مراسمي براي كشتهشدگان خود نگيرند، ثانيا بتوانند كنترل بيشتري بر خانواده آنان و به مبارزان نهضت اسلامي داشته باشد. حتي سعي ميكرد كه حتي كشتهشدگان را خود به صورت مخفيانه دفن نمايد. در اين خصوص دكتر باهر توضيحات جالبي دارد بر اين كه چند جنازه به بيمارستان گلپايگاني آمده بود و عوامل رژيم به طرق مختلف ميخواستند اين جنازهها را از بيمارستان خارج كنند:
«بعد از اين كه من باخبر شدم كه در چهار راه بيمارستان درگيري شده است، تلفن منزل، زنگ زد و فردي از من پرسيد شما مسؤول بيمارستان گلپايگاني هستيد كه من جواب دادم آري، او گفت: من از سازمان امنيت قم تماس ميگيرم و چون درگيريهاي خياباني چند نفر به وسيله آجر و سنگ مصدوم شدهاند و به بيمارستان شما منتقل شدهاند و لازم است هر چه زودتر آنان را تحويل مقامات دولتي دهيد. به هر صورت ماشين فرستادند و مرا از منزل مادرم به بيمارستان گلپايگاني بردند. جالب اين كه از در عقب ما را به داخل بردند. در اينجا متوجه شدم كه خبري هست. وقتي وارد محوطه شدم يكي از كاركنان بيمارستان، سراسيمه خود را به من رساند. گفت: آقاي دكتر! اينها شهيد شدهاند نه اين كه در دعواي شخصي مرده باشند. وارد اتاق مقتولين شدم كه ديدم سه جنازه در آن اتاق هست. هرچه به جنازهها نگاه كردم آثاري از ضربه آجر در آنها نديدم و به مأمورين رژيم گفتم اينها با گلوله كشته شدهاند. مأموران گفتند هر گونه كه شده باشد بايد اين اجساد را تحويل ما بدهي، ولي من استنكاف كردم و گفتم بايد از مسؤول اصلي بيمارستان سؤال كنم كه تكليف چيست. با تماس تلفني كه با آيتالله گلپايگاني پيدا كردم وي تحويل جنازهها را مطلقا منع كرد و اين مطلب را به ساواكيها گفتم كه آنها به شدت از اين مسأله ناراحت شدند. خلاصه اين كه به هر نحو شده از بيمارستان گلپايگاني آنان را خارج كرده و به بيمارستان كامكار منتقل كرديم كه سردخانه داشت و پس از آن به بستگان آنان تحويل داديم.»55
آقاي اكبرزاده يكي از مجروحان حادثه درباره علت و چگونگي مجروحيت خود ضمن تأكيد درگيري طلاب جوان با نيروهاي نظامي و انتظامي در بعدازظهر روز 19دي، حوادث و مسائل بيمارستان را چنين شرح ميدهد:
«من و چند تن از دوستانم به ماشين (افاضلي يكي از نيروهاي رژيم)، در خيابان، با سنگ و آجر حمله كرديم و وي كنترل را از دست داد و به جوي كنار خيابان افتاد. در اين بين ناگهان من احساس كردم كه صورتم داغ شد و سرم گيج خورد و افتادم زمين، كه در نهايت به بيمارستان كامكار منتقل شدم. و مرا در راهرو بستري كردند. كه مرتب مجروح ميآوردند. از جمله طلبهاي را آوردند و كنار من خواباندند كه ظاهرا تير به گلويش خورده بود. او دو نفس عميق كشيد و گفت: لاالهالاالله و درود بر خميني بعد شنيدم يك نفر به ديگري ميگفت: مثل اينكه تمام كرد. سپس بردنش سردخانه! مرا بردند به اتاق و شب هنگام بود كه پرستارها گفتند: اگر ميتوانيد فرار كنيد. يك نفر از شما از فلان اتاق و از طريق رودخانه فرار كرد. ولي وضع من به گونهاي بود كه نميتوانستم راه بروم. پس از چند روز مداوا و استراحت از بيمارستان فرار كردم.»56
بازتاب قيام 19دي
خبر كشتار 19دي قم كه با لحن و آهنگ در همه روزنامههاي كثير الانتشار وقت منتشر شد، به وسيله ساواك تنظيم گرديد و در اختيار مسؤولان جرايد گذاشته شد. خبرگزاري پارس نيز گزارش ساواك را به خبرگزاريها ارسال داشت. متن تهيه شده ساواك براي رسانههاي جمعي و گروهي به شرح ذيل است: