تامل در باب سياست اسلامي از مهمترين مسائل فكري انقلاب اسلامي است. امام راحل نخستين اقدام عملي در اين جهت را با شروع درسهاي ولايت فقيه در سال 1348 در نجف آغاز كردند. پس از آن در ايران كسان ديگري نيز به تامل در اين زمينه پرداختند. اين مقال اشارتي است به شروع تفكر در اين باب و مروري است بر ديدگاه يكي از انديشهمندان.مردم ما در دوران تاريخي خود پس از ورود اسلام به ايران تا به امروز چهار مرحله را پشت سر گذاشتهاند.1ـ مرحلؤ نخست دوران اعتماد به نفس است. دوراني كه در عين بهرهگيري از تمدنهاي همجوار، تفكر بر پايؤ منابع اسلامي است. متفكران ما بر اين باورند كه بر اساس تفكر اسلامي و قدرت انديشيدن خود ميتوانند جامعؤ خويش را اداره كنند و چرخ تمدن اسلامي را به حركت رو به رشد وادارند. در اين دوره زايش تمدني در همؤ ابعاد، بر اساس برداشتهايي است كه بخش بزرگي از آنها، محصول خود تمدن اسلامي بوده و لذا تفكر جديد نيز در همان چهارچوبه به راه خود ادامه ميدهد. بدين ترتيب انحراف و كجروي كمتر رخ ميدهد و درگيري جناحهاي مختلف فكري در جامعه، درگيري اصولي نيست بلكه بر پايؤ اصول مشترك و فروع متفاوت است. تكثرگرايي در اين دوره امري پذيرفته شده است اما در چهارچوبؤ اصول مشترك. در اين دوره تمدن اسلامي ساختاري واحد و يكدست دارد و موقعيتهاي متفاوت جغرافيايي يا وجود دولتهاي معارض با يكديگر، تاثيري در سرنوشت انديشه و تمدن به طور اصولي ندارد.بايد توجه داشت كه در همين دوره، عناصر چندي در داخل تمدن اسلامي وجود دارد كه جلو زايش فكري را ميگيرد.2ـ مرحلؤ دوم شكست ايران در جنگ با روسها طي دو مرحله در دورؤ فتحعلي شاه قاجار و از دست دادن اعتماد به نفس است. در اين دوره، نخستين شكست از نوع جديد آن كه در مواجه دو ارتش رخ ميدهد يكي با ويژگيهاي سنتي و ديگري مدرن است. شكستي كه جامعؤ ما را تا عميقترين پايههايش آسيبپذير نشان ميدهد. اين وضعيت در دولت عثماني هم مطرح است. زماني پس از شكست، باب مراوده با غرب باز ميشود، بدان اميد كه با "اعتماد بر آنها" بتوان در برابر تهاجم روس ايستاد. لازمؤ اين اعتماد به غير، سلب اعتماد به نفس بود. از آن پس كوشش شد تا با تكيؤ بر بيگانه ـ در بعد سياست، نظاميگري و مهمتر از همه فرهنگ ـ قدم برداريم و البته روز به روز از خود دورتر و دورتر شديم.