بیشترلیست موضوعات تاملي درباره سياست اسلامي و رهبري متعهد تلاشهايي براي ساختن بنيادهاي فكري و فرهنگي حكومت و سياست مهمترين مبحث رهبران جديد تاملات دكتر شريعتي در باب سياست اسلامي دكتر در تعريف امامت مينويسد: توضیحاتافزودن یادداشت جدید
طبيعي بود كه اين وضعيت به آرامي پيش ميرفت و سالها وقت لازم بود تا اعتماد به نفس به كلي زائل شود. در اين دوره، كار عمده، بازسازي ارتش بود نه نهادهاي ديگر؛ چون تصور آن بود كه اگر ارتش بازسازي شود ما پيروز ميشويم. 3ـ از آغاز مشروطه به اين سمت (1324ق 1286 ش) مرحلؤ نويني در سلب اعتماد از خود را آغاز كرديم. تفاوت اين دوره با دورؤ پيش از آن اين بود كه، درمرحلؤ جديد، ما مفاهيم بيگانه را در عمل بكار گرفتيم. مشروطه، نويد دورهاي بود كه ما بايد نظام سياسي و اقتصادي خود را بر پايؤ مفاهيم جديد بنا ميكرديم. به نظر ميرسد كه وارد شدن و قدم نهادن در دنياي جديد امري الزامي بود، اما مهم آن بود كه ما بر اساس اعتماد به نفس بينديشيم و در عين بهرهگيري از ديگران، بر اساس انديشؤ خود وارد "عصر جديد" شويم؛ در برابر اين نگرش، نگرش ديگر آن بود كه آنچه از بيگانه ميرسد، بدون تامل بكار گيريم.اين روند، پس ازمشروطه در ايران آغاز شد و با روي كار آمدن رضاخان، شدت گرفت. دورؤ رضاخان، دورؤ تجددگرايي در همؤ ابعاد، همزمان با از بين بردن نهادهاي سنتي است.گفتني است كه همزمان با شروع تجددگرايي افراطي، حركتي صوري براي حفظ هويت تاريخي ايراني در قالب "ناسيوناليسم" صورت گرفت. اين حركت بر پايؤ فرهنگ باستاني بود؛ يعني فرهنگي كه حضوري قاطع در جامعه نداشته و احياي آن هم وسيلهاي براي حذف فرهنگ اسلامي موجود بوده است. حركت مزبور از اواسط دورؤ قاجار و عمدتا توسط ميرزافتحعلي آخوندزاده آغاز شد و در تمام دورؤ پهلوي وجود داشت. اين اقدام در جهت نفي فرهنگ اسلامي بود، نه براي جبران فقدان اعتماد به نفس يا براي احياي فرهنگ ديني در برابر بيگانه.4ـ آخرين مرحله كه با انقلاب اسلامي آغاز شد، بازگشت به خويش و اعتماد به نفس مجدد برپايؤ فرهنگ اسلامي بود. انقلاب اسلامي بازگشت به دوران اعتماد به نفس بود. در اين دوره استقرار نوعي تمدن نوين بر پايؤ تفكر ديني از نوع اسلامي آن به عنوان مهمترين هدف مطرح شد. تلاش عمده آن بود تا در همؤ بخشهاي فرهنگي جامعه، براساس مفاهيم اسلامي و سنتي، تدبيري بر آينده اتخاذ شود.
تلاشهايي براي ساختن بنيادهاي فكري و فرهنگي
جداي از آنچه درباره ايران گذشت، حركت در جهت ساختن بنيادهاي فكري و فرهنگي، حركتي است كه در تمامي جهان اسلام مورد توجه قرار گرفته است. در اصل، همزمان با خلاصي جهان سوم از استعمار مستقيم غرب، تلاش براي بازسازي آغاز شد. در دنياي اسلام، حركت اصلي از "مصر" و "هند اسلامي" آغازيدن گرفت و هر زمان كه جنبشي استقلالطلبانه در يكي از كشورهاي اسلامي صورت ميگرفت، آن نقطه به مركزي براي "انديشيدن" تبديل ميشد. در كنار آن، ساير مسلمانان، از تجربههاي آن جنبش و آثار تدوين شده بهره ميبردند.با توجه به تفاوتهايي كه ميان ساختار فرهنگي كشورهاي اسلامي در هند، خاورميانه، و شمال افريقا وجود داشت، كار با دشواري پيش ميرفت. فعاليت سلفيها در مصر، تلاشهاي جنبشهاي سياسي صوفيانه در افريقا، حضور مذهب تشيع در عراق و ايران، و ساختار متفاوت زندگي مسلمانان هند در قياس با ديگران، منشا عمدؤ اختلافات بود.