تحليل و بررسي سكولاريسم (حذف دين از زندگي دنيوي بشر)
استاد محمدتقي جعفري اشاره: نوشتار حاضر پساز تعريف لغوي واژه سكولاريزم و نفي استناد نظريه سكولاريزم به فلسفه سياسي ارسطو، از ديدگاه تاريخي به بررسي وقايع و عللي ميپردازد كه منجر به پيدايش سكولاريزم در غرب شد.در نهايت موءلف محترم با توجه به عوامل پيدايش سكولاريسم در غرب و با توجه به بيان معني حيات، دين و سياست از ديدگاه اسلام، پيدايش سكولاريسم در جوامع مسلماني كه باردار فرهنگ اسلامي هستند را منتفي و بلكه محال ميداند.روحانيون، آدم خارج از سلك روحانيت (به معناي اخصّ) بنا به تعريف دائرةالمعارف بريتانيكا، لائيك؛ يعني تفكيك دين از سياست، لائيك از موارد و مصاديق سكولار ميباشد. زيرا تفكيك دين از سياست، اخصّ از سكولار و سكولار اعمّ از لائيك ميباشد. اين دو طرز تفكّر، دين را به طور كامل نفي نميكنند، بلكه آن را از امور و شئون زندگي دنيوي و بويژه از سياست تفكيك ميكنند.3. آتهايست: بدان جهت كه خدا را قبول ندارد، از اين رو به بطلان كلّي دين حكم ميكند و آن را به عنوان يك امر واقعي تلقّي نميكند؛ البته ممكن است از دين به عنوان ابزار و وسيلهاي براي پيشبرد اهداف مكتبي خود بهرهبرداري كند امّا اين همان روش ماكياولي است كه سياست را از اصالت محروم ساخته است.نظريه سكولار در قرنهاي 14 و 15 ميلادي در نتيجه تعارض طرز تفكّرات و روشهاي اجتماعي و سياسي كليسا در مغرب زمين پا به عرصه تفكرّ نهاد. امّا همان گونه كه خواهيم ديد با توجّه به معناي حيات، دين، سياست از ديدگاه اسلام، چنين تعارضي امكانپذير نيست. زيرا در اسلام، عقايد ديني، سياست، علم، اقتصاد، فقه، حقوق، فرهنگ، اخلاق و نظاير آن، اجزا و شئون تشكيل دهنده يك حقيقتاند.
سكولاريزم و فلسفه سياسي ارسطو
بعضي از مورّخان فلسفه سياسي، نظريه سكولاريسم را به ارسطو نسبت دادهاند امّا از ديد ما اين نسبت به طور قطع صحيح نيست. گفته شده است: «ديگر از نكات غفلت و عدم توجّه هر دو فيلسوف (دانته و توماداكن) آنكه به اهمّيت خطر مسلك سكولاريسم؛ يعني دنياپرستي و دنياداري كه در بطن كتاب سياست ارسطو نهفته بود، پينبردند، بخصوص مسائلي كه از اين فرضيه ارسطو ناشي ميشد كه ميگفت: «جامعه مدني به خودي خود در حدود كمال و بينياز است و احتياجي به تطهير و تحصيل جواز از يك عامل مافوق طبيعت ندارد.»1اوّلاً: چنين مطلبي در آثار ارسطو ديده نشده است.ثانيا: اصل نظريه ارسطو چنين است: