نگاهي بر نوسانات كليسا و حكومت - تحلیل و بررسی سکولاریسم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحلیل و بررسی سکولاریسم - نسخه متنی

محمدتقی جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در حقيقت اگر در دنيا عطايي باشد كه خدا بر انسانها4 عنايت فرمايد، ممكن است اعتقاد جزمي كنيم كه سعادت نعمتي است الهي. و انسان از اين عقيده بخوبي استقبال مي‏كند. زيرا براي انسان چيزي با عظمت‏تر از اين وجود ندارد.»5

با توجّه به اين عبارات، اسناد تفكّرات سكولاريستي به ارسطو به هيچ مأخذ صحيحي متّكي نمي‏باشد. اين كه ارسطو گفته است: «طبيعت، انسان را بوسيله غرايزش به اجتماع سياسي مي‏كشاند» [ كتاب 1 ب 1 ف 13 [كمترين منافاتي با ضرورت تحصيل سعادت و فضيلت براي انسان ـ در حال فردي و جمعي ـ به وسيله دولت و سياست ندارد. زيرا عبارت ياد شده سياسي بودن انسان را به طبيعت او نسبت مي‏دهد و امّا هويت و مديريت و هدف سياست را كه در عبارات بعدي «سعادت» مي‏داند، در اين عبارت مسكوت گذاشته است.

و امّا ضرورت تحصيل سعادت و فضيلت، مطلبي است كه ارسطو هم در كتاب سياست و هم در كتاب اخلاق به طور فراوان بدان گوشزد كرده است. چنان كه ملاحظه كرديم در تاريخ سياسي جامعه بشريت، در برابر روش و تفكّرات سكولاريسم، حكومت و سياست تئوكراسي نيز مطرح بوده است. معناي تئوكراسي ـ همان گونه كه در كتب لغت و دائرة‏المعارفها آمده است ـ عبارت از حكومت خدايي، خدا سالاري، حكومت خدا، كشوري كه خدا پادشاه آن است، اعتقاد به لزوم حكومت الهي، اداره كشور طبق احكام الهي ... است.6

براي درك سرگذشت نوسانات حكومت و كليسا و پديده سياسي تئوكراسي (حكومت خدايي) و سكولاريسم (حذف مذهب از زندگي دنيوي و سياست) بايد مروري بر تاريخ مختصر اين نوسانات داشته باشيم.

نگاهي بر نوسانات كليسا و حكومت

دائرة‏المعارف بريتانيكا، ج 4، ص 590 كليسا و حكومت Church and state «موضوع مورد منازعه اين است كه در نهاد قانوني [ حكومت و كليسا ] در جامعه واحد و در ميان افراد واحدي، هر دو مدّعي وفاداري و تبعيت مردم بودند. از لحاظ تئوري مطابق آيه 21، باب 22، انجيل متي، بايد قاعده «مال قيصر را به قيصر ادا كنيد و مال خدا را به خدا» ادا مي‏شد، امّا در عمل قلمروي ادّعاي حاكميت قدرت دنيوي و روحاني تصادم پيدا مي‏كرد.

در جوامع اوّليه، اين تفكيك بين وجوه ديني و دنيوي حيات اجتماعي، به نحوي كه امروزه رايج است، عملاً غيرممكن بوده است. در تمدّنهاي اوّليه همه جا، پادشاه و يا حاكم نماينده خدا (قدرتهاي الهي ـ آسماني) محسوب مي‏شد. تا زمان قبول دين مسيحيت توسّط امپراطور روم، شخص امپراطور عنوان بالاترين مرجع ديني را هم داشت و دين ولايات (كشور) را كنترل مي‏كرد، و بلكه خود، موضوع پرستش و چون «خدايي در روي زمين» بود.

به هر حال، مفهوم «حكومت» و «كليسا» به عنوان دو هويّت جداگانه، از وقتي مطرح مي‏شود كه خطّ تمايزي بين جامعه سكولار بشري از يك طرف و جامعه يا جوامع ديني در داخل يك هسته سياسي، از طرف ديگر كشيده مي‏شود. درست نيست كه بگوييم تمايز بين حكومت و دين توسّط مسيحيت به وجود آمده است، هر چند كه مسؤوليت عمده بر دوش مسيحيت است. جريان با دين يهود آغاز شده است؛ چرا كه با سقوط اورشليم در سال 586 ميلادي، ديگر يهوديان هرگز از يك جامعه سياسي مستقلّ برخوردار نبوده‏اند؛ يعني از آن به بعد، اينها يك اقلّيت ديني يهودي در دل يك حكومت (كشور) غيريهودي بودند، و لذا مجبور بودند راجع به عضويت در جامعه ديني خود و شهروندي سكولار خويش به عنوان دو امر جداگانه بينديشند. وقتي هم دين مسيحيت به وجود آمد، تا مدّتها مسيحيان در شرايط و محيطهايي بودند كه بايد تحت حكومتهاي غير مسيحي به سر مي‏بردند.

/ 16