تحلیل و بررسی سکولاریسم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحلیل و بررسی سکولاریسم - نسخه متنی

محمدتقی جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

روسو در جاي ديگر مي‏گويد: «قوانين يهود كه هنوز باقي است و شريعت فرزند اسماعيل (محمد ص) كه از ده قرن پيش بر تمام دنيا حكمفرما است، هنوز هم از عظمت مردان بزرگي كه آن را تدوين نموده‏اند حكايت مي‏كند. فلاسفه خودپسند و متديّن و متعصّب و لجوج [ ارزش ] اين مردان بزرگ را به جا نياورده‏اند، ولي مرد سياسي واقعي در تشكيلات ايشان، قريحه بزرگي را مي‏بيند كه موجد [ مباني ] و مؤسّسات12 با دوام است.

2. روبرت هوگوت جاكسون، دادستان ديوان كشور ممالك متّحده آمريكا چنين مي‏گويد: «... به نظر يك نفر آمريكايي اساسي‏ترين اختلافات در رابطه ميان قانون و مذهب قرار دارد. در غرب حتّي در آن كشورها كه عقيده محكم به تفكيك مذهب از سياست ندارند، سيستم قانوني را يك موضوع دنيوي مي‏دانند كه در آن، مقتضيات وقت، رُل بزرگي بازي مي‏كند. البته نفوذهاي مذهبي در تشكيل قوانين خيلي قوّي و مؤثّر بوده‏اند.

قانون عبري پنتاتوك كه پنج كتاب اوّل تورات باشد، تعليمات مسيح و قوانين كليسايي هر كدام كمكي به فكر قانوني ما كرده‏اند. در ازمنه پيش غيرمعمولي و غيرعادي نبوده كه سياستمداران با نفوذ و قضّات و قانونگذاران را از ميان مشايخ كليسا انتخاب كنند. ولي با وصف همه اينها، قانون به صورت يك امر دنيوي باقي مانده است. مجالس متعدّد براي وضع قانون و دادگاهها براي اجراي آن به وجود آمده‏اند، و اينها تأسيسات اين جهاني به شمار مي‏آيند كه با دولت سر و كار دارند و مسؤل آن مي‏باشند، نه با كليسا و مذهب.

از اين رو، قانون ما در آمريكا، تكاليف مذهبي را معيّن نمي‏كند، بلكه در حقيقت هشيارانه آنها را حذف مي‏كند. قانون در آمريكا فقط يك تماس محدودي با اجراي وظايف اخلاقي دارد. در حقيقت يك شخص آمريكايي در همان حال كه ممكن است يك فرد مطيع قانون باشد، ممكن است يك فرد پست و فاسدي هم از حيث اخلاق بوده باشد.»13

عبارات آقاي جاكسون تا اينجا بهترين مفسّر نظريه سكولاريسم در قانون و سياست مي‏باشد، همان نظريه‏اي كه امروزه در آمريكا و در كشورهاي غربي معمولاً در جريان است.

آقاي جاكسون، عبارات خود را چنين ادامه مي‏دهد: «ولي برعكس آن، در قوانين اسلامي، سرچشمه وضع قانون، اراده خداست. اراده‏اي كه به رسول او محمد(ص) مكشوف و عيان گرديده است.

اين قانون و اراده الهي تمام مؤمنين را جامعه واحدي مي‏شناسد، گرچه از قبايل و عشاير گوناگون تشكيل يافته و در مواضع و محلهاي دور و مجزّا از يكديگر واقع شده باشند. در اينجا مذهب، نيروي صحيح و الصاق دهنده جماعت مي‏باشد، نه ملّيت و حدود جغرافيايي. در اينجا دولت هم مطيع و فرمانبردار قرآن است و مجالي براي قانونگذاري ديگري باقي نمي‏گذارد، چه رسد به آن كه اجازه انتقاد و شقاق و نفاق بدهد.

به نظر مؤمن، اين جهان دهليزي است به جهان ديگر كه جهاني بهتر مي‏باشد و قرآن و قواعد و قوانين و طرز سلوك افراد را نسبت به يكديگر و نسبت به اجتماع آنها معيّن مي‏كند تا آن تحوّل سالم را از اين عالم به عالم ديگر تأمين نمايد.

غير ممكن است تئوريها و نظريات سياسي و يا قضايي را از تعليمات پيامبر تفكيك نمود. تعلمياتي كه طرز رفتار را نسبت به اصول مذهبي و طرز زندگي شخصي و اجتماعي و سياسي، همه را تعيين مي‏كند. اين تعليمات بيشتر وظيفه و تكليف براي انسان تعيين مي‏كند تا حقوق، يعني تعهّدات اخلاقي.»14

با توجّه به عبارات فوق اثبات مي‏شود كه هماهنگي دين و سياست و قانون و ديگر امور اداره‏كننده حيات بشري، اجزاي تشكيل دهنده حقيقت واحدي به نام دين مي‏باشند.

/ 16