تحلیل و بررسی سکولاریسم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحلیل و بررسی سکولاریسم - نسخه متنی

محمدتقی جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1. زندگي برتر چيست؟ نخستين اصلي كه هيچ‏كس جدالي در آن ندارد [ زيرا كاملاً بر حقّ است ] اين است كه خيرات بر سه قسمند: الف. خيرات خارج از وجود انسان ب. خيرات مربوط به بعد جسماني انسان ج. خيران مربوط به نفس آدمي هيچ‏كس ميل ندارد به سعادت كسي معتقد شود كه نه شجاعتي دارد و نه عدالتي و نه اعتدالي و نه حكمتي. و هر كس كه با پريدن مگسي مضطرب مي‏شود و كسي كه تسليم شهوات خوراك و آشاميدني و ديگر مختصّات مادي است و كسي كه براي يك ششم درهم، آماده خيانت به عزيزترين دوستانش مي‏باشد و كسي كه ادراكش به قدري پست شده است كه به حماقت رسيده و هر چيزي را مانند كودك و ديوانه تصديق مي‏كند، سعادتي ندارد انسان پيوسته بر اين گمان است كه آن فضيلتي را كه داراست، براي او كافي است، اگرچه كمترين مقدار فضيلت را داشته باشد حتّي گاهي معتقد مي‏شود كه فضيلت او بيش از ديگران است.

ارسطو پس از آن كه اثبات مي‏كند كه سعادت عبارت از مجموع خيرات سه‏گانه ياد شده است، به اثبات اين مطلب مي‏پردازد كه «خيرات نفس» بر همه خيرات مقدّمند و از همه آنها اصيل‏تر؛ و اين خيرات است كه مي‏تواند سعادت انساني را تحقّق ببخشد او مي‏گويد:

2. حال كه نفس به طور مطلق يا نفوس منسوب به ما، با عظمت‏تر و باارزش‏تر از ثروت و جسم [ و شهرت [است، پس كمال نفس و كمال ثروت و جسم نيز بايد بر مبناي خيرات نفس منظور شود. و با توجّه به قوانين اصلي، مطلوبيت تمامي خيرات خارجي، به سود خيرات نفس است.

در نتيجه، اين امر را يك حقيقت مسلّم مي‏گيريم كه «همواره سعادت، بر مبناي فضيلت و حكمت و اطاعت از قوانين آن دو كه خيرات نفس ناميده مي‏شوند» مي‏باشد. ما براي اثبات اين گفته‏هاي خود، خداوند را شاهد مي‏آوريم كه سعادت اعلاي او مربوط به خيرات خارج از ذات او نيست، بلكه در ذات خاصّ اوست... ممكن است تصادف، خيرات خارج از نفس را نصيب ما كند، ولي انسان نمي‏تواند از روي تصادف، عادل و حكيم بوده باشد.

با نظر به اين اصل كه مستند به دلايل ياد شده است، نتيجه چنين مي‏شود كه دولت برتر [ يا جمهوري برتر ]، همان دولت سعادتمند است كه توفيق يافته است.

پس دولت از اين جهت، مانند فردي از انسان است كه توفيق كمال، بدون فضيلت، امكان پذير نيست.2 بديهي است كه فضيلت و حكمت و عدالت ـ بويژه با توجه به استشهاد ارسطو به خداوند ـ نمي‏توانند از سنخ امور طبيعي دنيوي باشند كه تنها بر مبناي غرايز و خود طبيعي به جريان مي‏افتند. در نتيجه ممكن نيست كه سيستم دولت و حكومت و سياست، سكولاريستي باشد. ارسطو ادامه مي‏دهد:

3. «ممكن است اين زندگي شرافتمندانه كه همراه با فضيلت و حكمت (سعادت‏آميز) است، فوق طاقت انسان باشد، يا حداقل انساني كه چنين زندگي مي‏كند، به خاطر طبيعت معمولي او نيست، بلكه به آن جهت است كه در او يك حقيقت قدسي وجود دارد، و به مقدار عظمت اين اصل قدسي است كه فعّاليت اصل سعادت بالاتر مي‏رود.

حال اگر ادراك (دريافت)، امر قدسي باشد، سعادت آميزترين زندگي‏ها همان زندگي دريافتي خواهد بود.»

بي‏شكّ منظور ارسطو ـ با توجّه به ديگر مطالبش ـ مجرّد ادراك (فهميدن) نيست، بلكه حكمت است كه اتّصاف به فضيلت از مختصّات آن است، بويژه با توجّه به اين عبارت صريح كه مي‏گويد: «و اين كه سعادت الهي امكان‏پذير نيست مگر با ادراك ابدي»3 مسلّم است كه مجرّد تصوّر ابديت، به شكل مفهومي آن، سعادت حقيقي نيست، بلكه سعادت حقيقي، درك و دريافت ابديت است با قرار گرفتن در شعاع جاذبيت كمال مطلق سرمدي كه فوق ازل و ابد است. باز مي‏گويد:

«سعادت از تصادف ناشي نمي‏شود، بلكه سعادت عنايتي از طرف خدا و نتيجه كوشش و تلاش ماست. اين مطلب هم مورد گفتگو است كه آيا سعادت، حقيقتي است كه با تعليم و تربيت تحقّق مي‏يابد، يا به جهت عادتهايي معيّن به دست مي‏آيد و يا ممكن است از راههاي مشابه ديگر آن را به دست آورد، يا اين كه يك عطاي خداوندي است و يا امري است تصادفي؟

/ 16