تمدن اسلامی، سنت گرایی یا نوگرایی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تمدن اسلامی، سنت گرایی یا نوگرایی - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ناگل در پژوهش‏هاي خود پيرامون انديشه‏هاي امام خميني براين باور است كه امام انواع حكومتهاي دمكراسي يا پارلماني و ديگر مظاهر حكومتي غربي را فاقد ارزشهاي لازم مي‏داند. وي از امام خميني نقل مي‏كند كه در حكومت الهي حاكميت از آن پروردگار است و قانون، قانون خداست و ديگر سيستم‏هاي حكومتي تنها براي ارضاي خواستهاي انساني مي‏باشد. و باز از سوي امام مي‏گويد جنبه‏هاي مذهبي و سياسي اسلام، جهان را در برخواهد گرفت و آيندؤ بشريت از آن اسلام خواهد بود. البته چنين برداشتي با ارزشهاي اجتماعي غرب سنخيتي ندارد و در رويارويي مضامين باورهاي اجتماعي و سياسي غرب قرار مي‏گيرد. وي در تحليل خود از امام خميني پيرامون موضوعات حكومت، سياست و دستگاههاي اجرايي در كشور،حكومت اسلامي را با هيچ يك از سيستمهاي موجود هماهنگ ندانسته؛ اين‏گونه حكومت حكومتي نيست كه در آن شخص شاه حاكم مطلق و بي‏چون و چرا باشد و تمام قدرت در دست او متمركز گردد، بلكه بنابر مقتضياتي شكل مشروطه دارد. در اين گونه حكومت اسلامي انسانها بوسيلؤ قوانين الهي اداره مي‏شوند. تفاوت حكومت اسلامي با نوع حكومتهاي پادشاهي مشروطؤ امروزي و جمهوري‏هاي موجود در همين ماهيت ذاتي اسلام قرار دارد كه قوانينش از سوي پروردگار جاري مي‏شود و هيچكس اجازه ندارد قانوني از خود وضع نمايد. در اين نظام حاكميت خدا برقرار است و قوانين، فرامين و دستورالعملها از آن خداوند است.46

اكنون سخن خود را به نظرات امام خميني در زمينه موضوع مقاله برمي‏گردانيم. برداشت امام خميني از تمدن "خضوع در مقابل مذهب و قانون، تجديد نظر در تصويب نامه‏ها و تسليم در برابر احكام مذهب و قانون است" كه به گفتؤ امام "علامت شهادت و تمدن است و موافق نزاكت بين‏المللي...سرپيچي از قانون و سرسختي در مقابل خواست ملت، از عادات قرون وسطي و خلاف نزاكت است"47.

يك چنين تعريفي از قانون و حاكميت قانون هيچ‏گونه دوگانگي با تعاريف مدرن جامعه‏شناسان وتئوريسين‏هاي فلسفؤ سياسي ندارد. زيرا غايت تمدن و فرهنگ آن است كه قابليت و استعدادهاي فطري انسان را تعالي بخشد و او را در انديشه‏ها و رفتارهايش انساني خداگونه بارآورد. اين باور ريشه در اعماق تفكر فرهيختگان تربيت يافته مكتب الهي اسلام دارد. از اين روست كه امام خميني با تاسي جستن از كلام اللّه بيان مي‏دارد كه خداوند رسولش را براي اداي "قولوا لا اله الا اللّه تفلحوا" مبعوث نمود تا آدميان گرفتار نخوت واپس گرايي سنتي و عادات متحجر قبيله‏اي نشوند. بدين واسطه است كه خداوند و رسولش "تشكيل يك حكومت عادلانه كه پايه‏اش بر قوانين آسماني استوار بود ... و با عدالت و توحيد برقرار بود... و از چرخهاي توحيد خدا و توحيد كلمه و توحيد آرا و عقايد خودداري نكرد ... تا پايؤ دين و آيين و نظام مدينؤ فاضله استوار و برقرار شد"48.

امام خميني در تشريح آيؤ شريفؤ ذكر شده بيان مي‏دارد كه چون اعراب به خدايان مادي و چندگانه نظر داشتند از قافلؤ تمدن بدور افتاده و رستگاري از ميانشان رخت بربسته بود. اما پروردگار بر آنان منت گذاشت و پيامبرش را براي هدايت و ترقي بر آنان گمارد تا آنان را كه رو به نفس مادي‏گرا كرده بودند و از خداي عالم و خود بريده بودند، راهنما شود. در اين باره امام خميني از صدر المتالهين چنين نقل مي‏كنند:

"...هرچه تعلق به ماده بيشتر باشد حضور و ادراك ناقصتر است... و بيشتر مردم بواسطؤ استغراق در ابدان ماديه و انتقال آنها خود را فراموش كردند واستشعار ذات خود نكنند"49.

/ 18