بیشترلیست موضوعات تمدن اسلامي سنت گرايي يا نوگرايي پيشگفتار 2ـ تحليلهاي مدرن از شرق 3ـ سلفيه گري در نزد اهل تسنن 4ـ زندگينامؤ كوتاهي از آيت اللّه محسن الامين 5ـ امام خميني، سنتگرايي، نوگرايي توضیحاتافزودن یادداشت جدید
ناگل در پژوهشهاي خود پيرامون انديشههاي امام خميني براين باور است كه امام انواع حكومتهاي دمكراسي يا پارلماني و ديگر مظاهر حكومتي غربي را فاقد ارزشهاي لازم ميداند. وي از امام خميني نقل ميكند كه در حكومت الهي حاكميت از آن پروردگار است و قانون، قانون خداست و ديگر سيستمهاي حكومتي تنها براي ارضاي خواستهاي انساني ميباشد. و باز از سوي امام ميگويد جنبههاي مذهبي و سياسي اسلام، جهان را در برخواهد گرفت و آيندؤ بشريت از آن اسلام خواهد بود. البته چنين برداشتي با ارزشهاي اجتماعي غرب سنخيتي ندارد و در رويارويي مضامين باورهاي اجتماعي و سياسي غرب قرار ميگيرد. وي در تحليل خود از امام خميني پيرامون موضوعات حكومت، سياست و دستگاههاي اجرايي در كشور،حكومت اسلامي را با هيچ يك از سيستمهاي موجود هماهنگ ندانسته؛ اينگونه حكومت حكومتي نيست كه در آن شخص شاه حاكم مطلق و بيچون و چرا باشد و تمام قدرت در دست او متمركز گردد، بلكه بنابر مقتضياتي شكل مشروطه دارد. در اين گونه حكومت اسلامي انسانها بوسيلؤ قوانين الهي اداره ميشوند. تفاوت حكومت اسلامي با نوع حكومتهاي پادشاهي مشروطؤ امروزي و جمهوريهاي موجود در همين ماهيت ذاتي اسلام قرار دارد كه قوانينش از سوي پروردگار جاري ميشود و هيچكس اجازه ندارد قانوني از خود وضع نمايد. در اين نظام حاكميت خدا برقرار است و قوانين، فرامين و دستورالعملها از آن خداوند است.46اكنون سخن خود را به نظرات امام خميني در زمينه موضوع مقاله برميگردانيم. برداشت امام خميني از تمدن "خضوع در مقابل مذهب و قانون، تجديد نظر در تصويب نامهها و تسليم در برابر احكام مذهب و قانون است" كه به گفتؤ امام "علامت شهادت و تمدن است و موافق نزاكت بينالمللي...سرپيچي از قانون و سرسختي در مقابل خواست ملت، از عادات قرون وسطي و خلاف نزاكت است"47.يك چنين تعريفي از قانون و حاكميت قانون هيچگونه دوگانگي با تعاريف مدرن جامعهشناسان وتئوريسينهاي فلسفؤ سياسي ندارد. زيرا غايت تمدن و فرهنگ آن است كه قابليت و استعدادهاي فطري انسان را تعالي بخشد و او را در انديشهها و رفتارهايش انساني خداگونه بارآورد. اين باور ريشه در اعماق تفكر فرهيختگان تربيت يافته مكتب الهي اسلام دارد. از اين روست كه امام خميني با تاسي جستن از كلام اللّه بيان ميدارد كه خداوند رسولش را براي اداي "قولوا لا اله الا اللّه تفلحوا" مبعوث نمود تا آدميان گرفتار نخوت واپس گرايي سنتي و عادات متحجر قبيلهاي نشوند. بدين واسطه است كه خداوند و رسولش "تشكيل يك حكومت عادلانه كه پايهاش بر قوانين آسماني استوار بود ... و با عدالت و توحيد برقرار بود... و از چرخهاي توحيد خدا و توحيد كلمه و توحيد آرا و عقايد خودداري نكرد ... تا پايؤ دين و آيين و نظام مدينؤ فاضله استوار و برقرار شد"48.امام خميني در تشريح آيؤ شريفؤ ذكر شده بيان ميدارد كه چون اعراب به خدايان مادي و چندگانه نظر داشتند از قافلؤ تمدن بدور افتاده و رستگاري از ميانشان رخت بربسته بود. اما پروردگار بر آنان منت گذاشت و پيامبرش را براي هدايت و ترقي بر آنان گمارد تا آنان را كه رو به نفس ماديگرا كرده بودند و از خداي عالم و خود بريده بودند، راهنما شود. در اين باره امام خميني از صدر المتالهين چنين نقل ميكنند:"...هرچه تعلق به ماده بيشتر باشد حضور و ادراك ناقصتر است... و بيشتر مردم بواسطؤ استغراق در ابدان ماديه و انتقال آنها خود را فراموش كردند واستشعار ذات خود نكنند"49.