2ـ تحليل‏هاي مدرن از شرق - تمدن اسلامی، سنت گرایی یا نوگرایی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تمدن اسلامی، سنت گرایی یا نوگرایی - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2ـ تحريكهاي واپس گراي مذهبي داخلي كه در سايؤ دسيسه‏هاي عوامل انگيزؤ نخست صورت مي‏گرفت. مانند جنبش وهابيون كه چيرگي عنصر نژاد ترك و در نتيجه تسلط آنان بر اعراب در برابر قوميت عربي محرك آن بود.1

در اين ميان، هرچند كه شرق اسلامي تا حدود زيادي از خود غفلت ورزيد، شناخت غرب هم از شرق اسلامي چندان عميق نبود و هرگز نتوانست به بطن ماهيت وجودي شرق دست يابد. شرق اسلامي با وجود تلاشهاي بسيار كه از سوي غربيان انجام مي‏گرفت تا او را استحاله كند و نزديكي‏اي كه با غرب پيدا نمود و از تمام مظاهر تمدن غرب مطلع گرديد هرگز از ساختار فكري و اجتماعي خود كه سرچشمؤ آن، انديشه‏هاي اسلامي است جدا نگرديد و اسلام همواره در طول تاريخ تمدن و سياسي شرق اسلامي پيوسته قوؤ محرك و پويايي باقي ماند.

شناخت اسلام و جوامع اسلامي موضوعي است كه در غرب تا پيش از جنگ جهاني دوم به‏گونه‏اي علمي آن چنان كه مدنظر انديشمندان دانشگاهي غرب مي‏بود به‏گونه‏اي مدرن تحليل نگرديد و بيشتر در خط مشي ادارؤ مستعمرات انگليس بدان پرداخته مي‏شد.

پس از پايان گرفتن جنگ جهاني دوم مقولؤ شرق‏شناسي اسلام‏شناسي ابعاد گسترده‏تري يافت و شناخت‏ها نسبت به تاريخ و تمدن پربار شرق هم واقع بينانه‏تر گرديد. درست در پي اين‏گونه پژوهش‏ها مي‏باشد كه ما با اظهارنظرهايي دربارؤ جوامع اسلامي روبر مي‏شويم كه به اصول جديد پژوهش و آكادميك پايبندتر است و غرب را وامي‏دارد تا از خود مركز بيني خويش بيرون آيد و جهان را بدان گونه كه موجوديت عيني دارد بازشناسد نه بدان شكل كه خود مي‏خواهد و آن را مي‏سازد. هرچند كه اين روند هنوز نهايت خويش را نيافته است. نظم نوين جهان كوششي است در اين راه اما باز با ترفندي ديگر. البته اين نگرش بدان معني هم نيست كه غرب دست از مقاصد سلطه‏گر خويش برداشته است.

2ـ تحليل‏هاي مدرن از شرق

در بحث تمدن اسلامي ـ سنت‏گرايي يا نوگرايي، ما به دو نگرش متفاوت اشاره‏اي گذرا مي‏كنيم. نخست چند نمونه از برداشت‏هاي غرب پيرامون شرق اسلامي ارايه مي‏گردد، سپس به جنبه‏هاي سلفيه‏گري عربي پرداخته مي‏شود:

"چگونه است كه ما ـ غرب ـ نسبت به اسلام‏گرايي مسلمانان از خود اين گونه حساسيت نشان مي‏دهيم، گو اين كه چنين حركتي وجود دارد و خطري ما را تهديد مي‏كند؟! اگر از سوي ما تحقيقات دولتي در اين خصوص صورت مي‏گيرد خود مويد اين امر است كه ما تا به حال به هيچ وجه به اين نكته توجه نداشته‏ايم كه مسلمانان، زندگي روزمرؤ خود، روابط اجتماعي خويش، حقوق و هنر اسلامي‏شان، ادبيات و در نهايت تمام آن چيزهايي كه زندگي انسان را مفهوم مي‏بخشد از طريق اسلام شكل مي‏دهند و از آن الهام مي‏گيرند. مسلمانان هرگز در انديشه‏اي ديگر نبوده و كار ديگري انجام نداده‏اند جز آن كه با انديشه‏اي اسلامي و رفتاري اسلامي فكر و عمل كنند و با ايمان به اسلام به سراي باقي بشتابند. اين مسلمين نيستند كه به اسلام رو آورده‏اند، بلكه اين ما ـ غرب ـ هستيم كه آنان را، هرچند كه موجب تعجب مسلمانان مي‏شويم، مسلمان مي‏يابيم"2.

/ 18