3ـ سلفيه گري در نزد اهل تسنن - تمدن اسلامی، سنت گرایی یا نوگرایی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تمدن اسلامی، سنت گرایی یا نوگرایی - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نمونه‏اي از اين گونه انديشه‏ها را مي‏توانيم در مقالؤ آقاي پروفسور ناگل رئيس دانشكدؤ شرقشناسي ـ عرب‏شناسي ـ دانشگاه گوتينگن بازجوييم كه به تحقيق پيرامون شيوؤ حكومتهاي غيرمذهبي مي‏پردازد. او در اين‏باره مي‏گويد:

"... در اسلام پيوسته شكافي بزرگ وجود داشت كه همواره ـ تا به امروز ـ بزرگتر مي‏شود. يعني شكاف بين حكومتهاي منطقي برخاسته از واقعيتهاي موجود و اهداف ايده‏آلي كه از سوي پروردگار مشخص شده است ...شكافي كه تا به امروز همچنان پابرجا مانده است. اين تضاد نمادي است از يك سيستم نامريي و ناتمام سكولاريسم"7.

3ـ سلفيه گري در نزد اهل تسنن

اسلام‏گرايي، رنسانس اسلامي، سنت‏گرايي و نوگرايي و... واژه‏هايي هستند كه از درون تفكر مسيحيت گراي غرب پيرامون اسلام و مسلمين در روزگار معاصر عينيت و رسميت يافته است و در بين مسلمين چون كالايي وارداتي و بي‏محتوا كه برازندؤ آنان نيست بر سرزبانها افتاد.

پانزده قرن در كنار انسانهايي زندگي كردن و آنان را نشناختن نشان از رخوت خود بينانؤ خود مركز بيني‏اي دارد كه غرب همواره با آن در جهان چه در دوران قرون وسطي و چه در دوران تفكر صنعتي به عشوه‏گري پرداخته بدون آن كه به خود آيد و چشم بگشايد تا كلاه ميترا را بر سر پاپ هايش ببيند و يا نگارش‏هاي خوشنويسي اسلامي را كه بر شال‏هاي شاهانش بمثابؤ تزييني با شكوه نقش بسته بود تا شوكت و اقتدار آنان را فخرفروشي نمايد، بازشناسد. البته پس از انقلاب اسلامي ايران نزد انديشمندان غربي يك سري واكنشهايي پديد آمد كه برخي از آنان واقعيت‏هاي رخ نموده را اصل قرار دادند، هرچند كه عده‏اي ديگر از آن روبرگرفتند. انقلاب اسلامي زمينه‏هاي انديشؤ عدم سازش تفكر دنياي صنعتي مدرن و مذهب را در غرب بكلي دگرگون ساخت و نشان داد كه وجود راه سوم ديگري هم كه برگرفته از ساختار فكري و اجتماعي مردم مسلمان است بعيد نيست.

تمدن اسلامي همواره تمدني چند جانبه بوده است. روح تمدن اسلامي بگونه‏اي كه در آثار مدني و انديشه‏هاي فرهنگي و سياسي مسلمين جلوه مي‏كند روح آسمان و زمين مي‏باشد كه در بوجود آمدن انسان بكار گرفته شده است و از اين رو عالم وجود محضر خدا گرديد. جهان اسلام در برابر قرون وسطاي غرب كه اسير كليسا و دانش كليسايي بود پرتو افكن انديشمندان سترگي چون فارابي، ابن سينا، ابن عربي، رازي، خيام، سهروردي، عين القضاة همداني ، ابن خلدون، غزالي، فردوسي، حافظ، مولوي، شيخ بهايي، شاه نعمت اللّه ولي، شيخ شبستري و صدها بزرگ مرداني ديگر بود. چنين تمدني در ابعاد گوناگون مي‏بايست كه شعار نه شرقي نه غربي در سر داشته باشد و به جهانيان بنماياند كه عدم وابستگي در پويايي و ميراث پرارج، فرهنگي غني و تمدني پرقدرت مي‏تواند معنا يابد.

/ 18