تمدن اسلامی، سنت گرایی یا نوگرایی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تمدن اسلامی، سنت گرایی یا نوگرایی - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چنين اظهارنظري نياز به تفسير و يا تحليل ديگري ندارد. زيرا بدرستي اين سخن ماهيت شرق اسلامي را باز مي‏گويد. اين غرب است كه در انديشه‏هاي سنت‏گراي خويش به تحليلهاي نوين پرداخته تا به گونه‏اي اشتباهات گذشتؤ خويش را قابل قبول گرداند، البته با يك زيركي ديگر. در اين ميان انديشمندان به اصطلاح بي‏طرف، سعي دارند به تجزيه و تحليل برخورد عملي شرق اسلامي با تمدن جديد غرب بپردازند. بگونه‏اي كه شرق اسلامي را به نگرشهاي غربي راغبتر نشان دهند. از آن جمله مي‏توان به اظهارات كارل فريدريش ون وايتزيگر، فيزيكدان و فيلسوف معروف آلماني اشاره نمود كه يكي از متفكران و انديشمندان مشهور و مهم غرب محسوب مي‏شود و هرچند كه در سياست بطور فعال دخالت نمي‏كند اما برداشت‏هايش پيوسته مورد توجه دولتمردان آلمان قرار مي‏گيرد. حتي وي را بعنوان كانديداي رياست جمهوري آلمان هم برگزيدند كه آن را به دلايل سياست روز آلمان رد كرد و بجايش برادرش از حزب مخالف يعني دمكرات مسيحي به رياست جمهوري رسيد.

او علل درگيري و عقب ماندگي شرق اسلامي را كه همواره آن را از مجموعؤ كشورهاي عربي مي‏شناسند در زبان مذهبي ملل شرق اسلامي، يعني زبان عربي پنداشته و كوشش دارد در اسلوب علمي زبان شناسي رلاتيويستي= sprachrelativismusبدان بپردازد.

زمينؤ نقد زبان رلاتيويستي،زبان مردمي و عامه مي‏باشد كه از روزگاران كهن هميشه زندگي انسان ها را فرم و شكل بخشيده است و در نتيجه موجب مي‏شود تا انديشؤ خلاق با مضامين گذشته از فعاليت باز ايستد و تنها به همان مفاهيم سنتي بسنده نمايد. از اين رو بر اساس منطق افلاطوني و شيوؤ برخورد او با مفاهيم حقيقي، شناخت آن و جستجوگر بودن، دانش جديد و مدرن نتوانست در كشورهاي اسلامي كه مفاهيم گذشتؤ خويش را هم چنان حفظ كرده‏اند بوجود آيد، بلكه در اروپا و غرب پديدار گردد.3

جالب اين كه در اين ميان با برداشتهاي ديگري از سوي متفكران غربي روبرو مي‏شويم كه در فعاليتهاي سياسي ـ فلسفي خويش داعيؤ جهان شمول آنان بويژه پس از جنگ جهاني دوم در مكتب چپ گراي فلسفي فرانكفورت رشد يافت و تا امروز در نقد اجتماعي غرب از جايگاه خاصي در بين روشنفكرهاي غربي برخوردار است. البته با آن كه نمي‏توان تمام اين‏گونه انديشمندان را يك پارچه انديشمنداني تنگ نظر دانست، ليك باز شناخت ابعاد گوناگون انديشه‏هايشان براي شرق اسلامي خالي از فايده نيست. بويژه اگر اين انديشه‏ها را با جريانات اسرائيل در سرزمين‏هاي اسلامي در ارتباط بدانيم به نتايج مطلوب خواستهاي غرب بهتر دست خواهيم يافت.

/ 18