بیشترلیست موضوعات تمدن اسلامي سنت گرايي يا نوگرايي پيشگفتار 2ـ تحليلهاي مدرن از شرق 3ـ سلفيه گري در نزد اهل تسنن 4ـ زندگينامؤ كوتاهي از آيت اللّه محسن الامين 5ـ امام خميني، سنتگرايي، نوگرايي توضیحاتافزودن یادداشت جدید
ارنست بلوخ يكي از اين فيلسوفان يهود مكتب فرانكفورت است كه اكثريت آنان را يهوديان تشكيل ميدهند. او در اينباره چنين ميگويد:"يك ملت كوچك ـ اسرائيل ـ ميبايست و بايد در نطفه كشته شود. از سال 1367 هجري قمري برابر با 1948 ميلادي پيوسته از سوي اعراب مسلمان تهديد هايي شنيده ميشود. غايت اين تهديدها روشن است؛ اسرائيل ميبايستي نابود شود. اين بار نابودي بوسيلؤ "گاز" صورت نميگيرد ، بلكه واژه به واژه: غرق كردن همچو موشها. آري اينان ميبايست در دريا غرق شوند! 60 ميليون عرب ـ اين آمار مربوط به بعد از جنگ جهاني دوم است ـ در برابر 5/2 ميليون اسرائيلي ! در اين شرايط وضعيت مشخص است. قرباني ـ باز ـ تنها ميماند"4.اين حمايت صداي يك انديشمند غرب از اسرائيل ، صدايي منفرد نيست. گويا سرتاسر غرب در اسرائيل خلاصه شده است تا تمدن را در هم كوبد. تمدني كه پيوسته هميار او بوده و ميراث تمدنشان را هرچه پربارتر گردانيده و با خضوعي برخاسته از معنويت شرق اسلامي پاس داشته است. غرب بدين وسيله با پشتيباني از اسرائيل درصدد است گناهان خود را بدست فراموشي بسپارد كه طي جنگ جهاني دوم بر اسرائيلها و يهود روا داشته بود. در اين رابطه اين فيلسوف چپانديش يهود و ظاهراً انسان دوست! تنها نيست. كارل ياسپرس فيلسوفي ديگر و روانكاو اگزيستانسياليسم، سارتر، گونترگراسِ نويسنده، همه و همه به پشتيباني از او برخاستهاند و مسلمين را به طعن گرفتهاند كه چرا به دفاع از مقدساتشان برخاسته و از جهادشان براي حفاظت از ميراث تمدن اسلاميشان با چنين ثابت قدمي حمايت ميكنند.5اين گونه برخوردهاي نا متعادل تنها ويژؤ فيلسوفان غرب پيرامون شرق اسلامي و اسلام نيست. شرقشناسان غربي كه عمدتاً به مسائل اسلام و كشورهاي اسلامي خاورميانه ميپردازند نظراتي را القأ ميكنند كه گويا همان طور كه در ابتداي سخن آورده شد مسلمانان ملتي جديد بوده كه تازه پا به دنياي امروزين گذاشتهاند و هنوز آن توانايي را نيافتهاند تا خود سرنوشت خويش را در دست گيرند. لذا نياز به وكيل و وصي دارند و آن هم غرب است، والتر براون يكي از اين مستشرقان در اين باره ميگويد:"امور واقع گذشته كه بر روي هم انباشته شده است و بدان افتخار ميكنند به نظر مسلمانان، بدون آن كه در ارتباط با سرنوشت آنان در حال قرار بگيرد، چنان نيروي سحرآميزي جلوه ميكند كه از آنان پليدي آموزشهاي مدرن زمان حاضر تمدن غرب را دور ميكند. نگرش به آينده برايشان به گونهاي جلوه ميكند كه از خود آنان جلوتر ميدود"6.اسلام از ديد اينگونه مستشرقان عامل باز دارنده تلقي ميشود كه با قوانين ملتي بدوي اداره ميشود و براي جهان امروزي نوعي تهديد قلمداد ميگردد. البته اسلام از نظر آنان همان اسلامي است كه اهل تسنن آن را در غالب حكومتهاي سلطهگر سني عرضه داشته است نه خود اسلام بعنوان يك مكتب الهي و يا بينشهاي شيعه كه آن را تنها در رابطه با ايران مورد دقت قرار ميدهند. آن چه كه مستشرقان امروزي بدان توجه ميكنند شيوؤ حكومتهاي اسلامي است. آنان با برداشتهاي تاريخي غرب بويژه در قالبهاي مسيحي آن كوشش دارند در اسلام و كشورهاي اسلامي همانندهايي را بازيابند و به ارزيابي عقايد اسلامي بنشينند. در غير اين صورت عدم برخورداري از اين گونه برداشتها را واپسگرا دانسته و آن را غير قابل اجرا ميدانند.