بیشترلیست موضوعات تمدن اسلامي سنت گرايي يا نوگرايي پيشگفتار 2ـ تحليلهاي مدرن از شرق 3ـ سلفيه گري در نزد اهل تسنن 4ـ زندگينامؤ كوتاهي از آيت اللّه محسن الامين 5ـ امام خميني، سنتگرايي، نوگرايي توضیحاتافزودن یادداشت جدید
با اين همه ما در تاريخ اسلام به كجرويهاي بسياري برميخوريم كه گاه آن روح تسلسل اسلامي را منقطع نموده و براي چند صباحي افكار مسلمين را به خود مشغول داشته است. بنياد تمدن اصيل اسلامي برپايؤ آزادانديشي بنا شده است. حتي اين آزادي در روزگاراني كه سرزمينهاي اسلامي از ثبات نسبي هم برخوردار بودند به ظهور ميرسيد و موجب پرورش و باروري هرچه بيشتر تمدن اسلامي ميشد. چه بسا كه انديشههاي غير مذهبي در سياست، بيش از آن كه بتواند در غرب خودنمايي كند در آن به وضوح مشاهده ميشد و سياست دنيا را از سياست معنوي جدا ميدانست و امور دنيوي را جزيي از قدرت متمركز ميشمرد. هرچند كه اين گونه انديشهها اسلامي نبود ليك بنابر همان روح آزاد منشي اسلام توانست در كنار او ببالد. ما اين گونه گرايشات و نگرشها را در جنبشهاي منطقهاي سرزمين پهناور اسلام همانند قرامطه، اباحيه، خوارج، اسماعيليه و سلسلههاي گوناگون غير بومي چون تركان و مغولان در ايران و هند و مصر و اعراب در اسپانيا مشاهده ميكنيم كه هريك به گونهاي صفحات تمدن و تاريخ اسلامي را ورق زدند اما هيچ كدام با تمام نشيب و فرازهايشان دست از دامن اسلام برنداشتند.انديشؤ "تجدد گرايي" به گونهاي كه در فعاليتهاي سياسي سيدجمال الدين اسدآبادي (وفات 1313 هجري قمري برابر با 1896 ميلادي) متجلّي شد و در مصر توسط شاگرد و هم انديش او، شيخ محمد عبده (1322 ـ1267 هجري قمري برابر با 1905 ـ 1849 ميلادي) در عالم اسلامي عرب طنين انداز گشت و موجب تجديد نظريههاي پيشين شد. البته در اين رهگذر برخي از نوانديشان جاهطلب و ناسيوناليسم نسبت به استادان خود راه را به گونهاي متفاوت و تا حدودي واپس گرا طي نمودند و به دفاع از ساختار حكومتي سنتي و قبيلهاي پرداختند. اين "دوبارگي وجدان سياسي يا تضاد ميان ناسيوناليسم و انترناسيوناليسم و نيز تنازع ميان تشيع و تسنن زمينهساز طرح يكي از مهمترين مشكلات عاطفي و كشمكشهاي سياسي" بوده است.8يكي از مباحث، موضوع خلافت و ولايت بود. گويا اين مقوله بيش از هر بيان ديگر در كلام اسلامي كه از آن بنام فلسفؤ سياسي اسلام ياد شده است به شيوههاي مختلف مورد بحث قرار گرفت بدون آنكه آشكارا هم رديف ديگر مباحث كلامي از استراتژيك نقادانهاي برخوردار شده باشد. نظريهپردازان نوين جهان عرب در خصوص خلافت و ولايت با بينش ناسيوناليسم تاريخي سلفيه رشيد رضا 9 شاگرد بلافصل محمد عبده كه بعدها به گرايش واپسگرايي پيوست و از محركين پيشتاز آن بود، بينش فلسفي خود را پيرامون جهان و دولت در مجلؤ المنار و ديگر نوشتهها بيان ميدارند. اين گونه برداشتهاي رشيد رضا نخست در سال 1341 هجري قمري برابر با 1922ميلادي به صورت مقالاتي در المنار و در نهايت بصورت كتاب تحت عنوان "الخلافة والامامة العظمي" بطور علني در معرض ديد همگان قرار گرفت.در اين دوره هنوز براي رشيد رضا قدرت نظامي خلافت عثماني بعنوان قدرت اصلي اسلام تلقي ميشد. ليك آن هنگام كه تركيؤ غير مذهبي (لائيك) در سال 1924 ميلادي به رهبري آتاتورك بوجود آمد رشيد رضا هم موضع سياسي خويش را كاملاً عوض نمود و به ناسيوناليسم عربي چشم دوخت.