اسماعيل اسماعيلى از دليلهاى چهارگانه اى كه در استنباط احكام فقهى از آن سود جسته مى شود (سنت) است. گرچه نوعاً ازدليل سنت در عرض سه دليل ديگر: كتاب و عقل و اجماع نام برده مى شود ولى از آن جا كه بيش تر استخراج و استنباط احكام به وسيله روايات صورت مى گيرد مى توان گفت: (سنت) مهم ترين دليل دستيابى به احكام است و در سير اجتهاد و فقاهت بيش ترين سهم و بالاترين نقش را دارد.در اين نوشتار سعى شده است با سيرى در آثار فِقهى مولى احمد اردبيلى ديدگاههاى وى در مورد دليل سنت نموده شود و معيارهاى سنت معتبر و نيز جايگاه آن در ميان دليلها روشن گردد. اكنون بحث را در چند محور پى مى گيريم:
1 . معناى سنت و قلمرو آن
واژه سنت در لغت به معناى راه و روش است. لغويان در معناى سنت تعبيرهاى گوناگونى به كار برده اند ولى بازگشت همه آنها به همان راه و روش است1:(والاصل فيه الطريقه والسيرة)2سنت در اصل به معناى راه و روش است ولى در اصطلاح فقيهان مجموعه سخنان كارها و تأيبداتى به شمار مى رود كه از پيامبر اكرم(ص) به ما رسيده است. آنچه امروز در كتابهاى روايى و حديثى گرد آمده در حقيقت نقل و بازگو كردنِ سنت است كه در اصطلاح و عرف فقيهان و محدثان با قدرى مسامحه به آن سنت گفته مى شود. بنابر اين سنت يعنى سخن كار و تأييد پيامبر(ص). در اين معنى هيچ اختلافى وجود ندارد و همه فقيهان چه سنى و چه شيعه آن را حجت مى دانند. محقق اردبيلى مى نويسد:(…وانّ السنّه اما قوله صلى اللّه عليه وآله او فعله او تقريره)3سنت يا سخن پيامبر(ص) است و يا كارها و تأييدهاى او.فقيهان شيعه افزون بر اين سنت را در بر گيرنده سخن كار و تأييد امامان(ع) نيز دانسته اند. به عبارت ديگر در نظر فقيهان شيعه سخن كار و تأييد امامان(ع) از حيث دليل و حجت بودن بسان سخن كار و تأييد پيامبر است و در حقيقت سنت در معناى گسترده آن سنت امامان را نيز در بر مى گيرد4. بر اين اساس ائمه(ع) تنها روايت گر و يا محدث نيستند بلكه آنان نيز از آن جا كه داراى مقام عصمت و بركنار از هرگونه اشتباه و لغزشند و امامت آنان در راستاى نبوت پيامبر است وقتى مطلبى را نقل مى كنند و يا عملى را انجام مى دهند و يا كارى را صحيح مى شمارند عمل آنان همچون عمل پيامبر(ص) بيانگر حكم خدا و حجت است.برخى از عالمانِ اهلِ سنت سنت صحابه را نيز معتبر شمرده اند و سنت را در بر گيرنده سخن كار و تأييد اصحاب پيامبر(ص) هم دانسته اند ولى دليل معتبرى بر درستى سخن خويش ارائه نداده اند. آنان براى ثابت كردن نظر خويش به برخى روايات فراگير و سست استناد جسته اند كه در جاى خود مورد بحث قرار گرفته و در سند و دلالت آنها خدشه شده است.5فقيهانِ شيعه گرچه در اصلِ گستردگى قلمرو سنت اتفاق دارند ولى در ميزانِ بهره گيرى از آن در كارهاى فقهى و اجتهادى ديدگاه يكسانى ندارند. برخى تا آن جا پيش رفته اند كه كم و بيش همه رواياتى را كه در منابع روايى شيعه بويژه كتابهاى چهارگانه: كافى فقيه تهذيب و استبصار گرد آمده است معتبر مى دانند و تنها راه دستيابى به احكام را استفاده از همين روايات مى دانند و كاربرد و قلمرو هر يك از دليلهاى ديگر را بَسى محدود كرده اند. نمونه اين گونه انديشيدن را در ميان اخباريان از عالمان شيعه و اهل حديث از عالمان اهل سنت مى توان ديد.گروهى عكس اين عمل كرده اند. اينان با سخت گيريهاى بيش از حد در اعتبار روايات و ثقه بودنِ راويان و معتبر ندانستن خبر واحد بخش بزرگى از روايات را از گردونه اجتهاد و استنباط خارج ساخته اند و ناگزير از دليل سنت در دايره بسيار كوچكى بهره گرفته اند.