مردم‏شناسي اسلامي و مردم‏شناسي اسلام - مردم شناسی اسلامی و مردم شناسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردم شناسی اسلامی و مردم شناسی اسلام - نسخه متنی

ریچار تاپر؛ مترجمین: حسین داوودی، حسین اژدری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مردم‏شناسي اسلامي و مردم‏شناسي اسلام

ريچار تاپر

حسين داوودي حسين اژدري زاده

انسان‏شناسي از نگاه فرهنگ آداب و رسوم كه گاه مردم‏شناسي نيز گفته مي‏شود، از منظر اسلامي آن مورد بحث و بررسي نوسينده مقاله است. او سه رويكرد (در نظر او مهم را) مطرح مي‏كند و به بررسي آنها مي‏پردازد. طرح بحث و نقاديهاي او، جاي سخن فراوان دارد. اما آنچه براي ما در چاپ اين مقاله مهم مي‏نمود، اطلاع از ديدگاه غربيان در باب مطالعات انسان‏شناسي اسلامي و شيوه تحليل آنهاست. اين مقاله از Anthropology Quarterlyشماره بهار و تابستان 1955 گرفته شده است.

اين مقاله طرحهاي متنوع براي يك «مردم‏شناسي اسلامي» و ارتباط آنها با «مردم‏شناسي اسلام» را مرور مي‏كند. مردم‏شناسي اسلامي، بر اساس ارزشها يا اصول اسلامي و با فنون تحليلي‏اي كه از متون و سنتهاي اسلامي استخراج شده‏اند، به پديده‏هاي اجتماعي و فرهنگي روي مي‏كند اين رويكرد به ادّله گوناگون، مانند اينكه تحقيقات آكادميك، مطالعه مبتني بر ارزش درباره ارزشها را مقبول نمي‏داند، تحقير شده است. اما، همه مردم‏شناسي‏هايي كه در دهه‏هاي اخير با اقبال فزاينده‏اي روبرو شده‏اند تا حدّي مبتني بر ارزش و دربند فرضها و تعريفهاي خود در باب ربط و معنا هستند. اين امر در مورد دگر مردم‏شناسي‏هاي مبتني بر ايدئولوژي از قبيل مردم‏شناسي‏هاي ماركسيستي يا فمينيستي يا كاربستي بلا وضوح بسيار صادق است. اگر مطلب از اين قرار است، يك مردم‏شناسي اسلامي (خواه موضوع آن جامعه و فرهنگ اسلامي باشد يا جامعه‏ها و فرهنگهاي ديگر) از چه جهات با ساير «مردم‏شناسي‏هاي اسلام»، (يعني مطالعات در باب جامعه‏ها و فرهنگهاي اسلامي يا بالأخصّ، در باب سنّتها، اعتقادات و آداب و رسوم اسلامي) متفاوت است؟ (1)

مردم‏شناسي و خاورميانه اسلامي

انسان‏شناسي اسلام، به عنوان يكي از حوزه‏هاي فرعي مردم‏شناسي دين، چند دهه عمر دارد. من آن را كاربرد روشهاي مردم‏شناسي فرهنگي / اجتماعي در مطالعه اسلام به مثابه يك دين جهاني و مجموعه‏هايي از نهادهاي اجتماعي وابسته به آن مي‏دانم. در باب اين شيوه‏ها، رويكردهاي گونه گون و چندين بررسي وجود دارد. (بخصوص اسد3 1986 آيكلمن4 1981، 1982،1989؛ الزّين5 1977) و من در اينجا قصد ندارم بررسي ديگري [بر آنها] بيفزايم. بلكه به يك نوع رويكرد خاصّ [يعني] مردم‏شناسي به اصطلاح اسلامي، كه به تازگي شهرت يافته است خواهم پرداخت، چندين قسم مردم‏شناسي اسلامي رقيب وجود دارد كه حداقل در چهار كتاب و انبوهي از مقالات، كه در طول دهه 1980 انتشار يافته‏اند، بيان شده‏اند.(2) من به چهار كتاب مي‏پردازم: كتاب الياس بايونس و فريد احمد كه برخلاف عنوانش جامعه‏شناسي اسلامي در اصل طرحي است براي مردم‏شناسي اسلامي؛ دو اثر عمده درباره اين موضوع نوشته اكبر احمد (به سوي مردم‏شناسي اسلامي6 و كشف اسلام7)؛ و كتاب مريل وين ديويس؛ (شناخت يكديگر8). پيشنهاد دهندگان [مردم‏شناسي اسلامي] در اين باره، كه مردم‏شناسي اسلامي بايد توجهش را به جامعه‏هاي اسلامي محدود كند يا بايد چشم اندازي جهان شمول (جهان گرايانه) داشته باشد، اختلاف دارند. به عبارت ديگر، مردم‏شناسي اسلامي، في المثل مانند مردم‏شناسي اقتصادي يا سياسي، لزوما به معناي مطالعه انسان شناختي اسلامي نيست، چنانكه مردم‏شناسي ماركسيستي يا فمينيستي نيز به معناي مردم‏شناسي ماركسيسم يا فمينيسم نيست. (3) بكله، اجمالاً، به معناي پرداختن به نوعي مردم‏شناسي است، كه از روشهايي كه بنحوي از اسلام استنباط شده‏اند، متأثر است. روايتهاي مختلفِ مردم‏شناسي اسلامي در اين كه اساس همه آنها متون اسلامي است، با يكديگر مشتركند. به عبارت ديگر، اينها به جاي اينكه رويكردهاي انسان شناختي نسبت به مطالعه متون اسلامي باشند، رويكردهاي اسلامي نسبت به مطالعه متون انسان شناختي‏اند.(4)

نوشته‏هاي پيشين در باب مردم‏شناسي اسلامي طرحهايي‏اند كه مسلمانان متقابلاً آنرا نقد كرده‏اند. از انسان شناسان غير مسلمان، نكته‏هاي انتقادي كمي وجود دارد و اكثرا يا خواسته‏اند نسبت به مردم‏شناسي اسلام غفلت بورزند يا بدون بحث جدي و بسيار مشتاقانه آن را، به منزله تحولي جديد كه آينده روشني دارد، پذيرفته‏اند. (5) بايد گفت علي الظاهر بيشتر اين طرحها در مرحله اول، مخاطبانشان انسان شناسان يا استادان دانشگاهها نبوده‏اند، بلكه انبوهي از افراد غير دانشگاهي و عمدتا مسلمان بوده‏اند. با اين حال، من فكر مي‏كنم بحث جدّي انسان شناسان درباره مردم‏شناسي اسلامي حائز اهميّت است و از اين بحث مي‏توان چيزي آموخت. خواه معلوم گردد كه نسبت به تحوّل نظرات انسان شناختي به صورت كلّي، ارزش مثبت دارد يا نه.

مسأله

/ 10