مسائل مردم‏شناسي اسلامي - مردم شناسی اسلامی و مردم شناسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردم شناسی اسلامی و مردم شناسی اسلام - نسخه متنی

ریچار تاپر؛ مترجمین: حسین داوودی، حسین اژدری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«اگر زمينه‏اي كه قرار است در آن، مقولات مردم‏شناسي اسلامي و تحليلهاي اجتماعي بكار گرفته و تحقيق شوند، روشن نباشد. بحث در باب خود اين مقولات چندان معنايي نخواهد داشت و مجال وسيعي براي تنبلي ذهني و تحميل خلق و خويي كه آنچه را مطرح شده است. صرفا تعريف اجمالي مردم‏شناسي غربي متداول بداند. وجود خواهد داشت. نه تنها خود اين مقولات بلكه شيوه تفكر درباره آنها و دخل و تصرف در آنها هم به تمامي از اموري هستند كه بايد اسلامي باشد.(12)

نخستين مفهوم، امّت است: يعني تمام سطوح جامعه. هر امتي، ديني (مذهب به عنوان راه زندگي) دارد. غرض از تحقيق، دباره جامعه پي بردن به كاركرد آن است، آنهم «به عنوان نظامي كه مظاهر موزون ارزشهاي اخلاقي را به مثابه محيط سازنده كنش صحيح آسان مي‏سازد، يا از مقاصد هدفمند ارزشهاي اخلاقيِ درون راه زندگي، جلوگيري يا آن را ضايع مي‏كند و به موجب آن به توانايي يا موقعيت كنشِ صحيح آسيب مي‏رساند.»

بعد از اين مفاهيم شرعيت، منهاج و نهادينه كردن، كه همه اين مفاهيم اساس قوم نگاري در انسان‏شناسي اسلامي، هستند، مطرح مي‏شود. ديويس طرح كلي شيوه كاريك قوم نگار اسلامي را در اين محدوده چنينترسيم يم كند: بايد كوشيد تا شرعيت و منهاج و بعد از آن ارزشهاي گونه گون را بشناسيم، سپس بايد مسائل عملي‏اي در باب توسعه و راه حل بحران مطرح كرد. در كنار گفتگو با افراد مورد مطالعه و مطالعه تاريخ آنها و طبقه بندي و مقايسه آنها، از مشاهده همراه با مشاركت و شيوه‏هاي ديگر استفاده خواهد شد. مفاهيم مردم‏شناسي اسلامي ناظر به انسان و جامعه، همراه با جزئيات و لوازم آن، مردم‏شناسي را به يك بحثِ معرفتيِ متمايز و متفاوت با مردم‏شناسي با رشته‏هاي تحصيلي ديگر هم متمايزاست؛ مردم‏شناسي اسلامي بر خلاف مردم‏شناسي غربي، علم اجتماعي بنيادي است. ديويس در باب نخستين حاميان مردم‏شناسي اسلامي توضيحاتي مي‏دهد. ناديا ابوزهرا براي ايجاد تفسيري از قرآن كه ناظر به تفسير رفتارهاي فعلي مسلمانان است، تشويق مي‏شود. اكبر احمد نيز به خاطر اينكه مطالعه نوريالمن از سريلانكا را تحت عنوان مردم‏شناسي درج مي‏كند، مورد انقاد واقع مي‏شود. و همين طور طلال اسد به خاطر اينكه مفروضات فكري، مردم‏شناسي غربي و كاربرد آنها در اسلام را نقد كرده و به كانونهاي مختلف معرفتي توجه كرده است، تحسين مي‏شود. كانون توجه اسلام فرد اخلاقي، و كانون توجه غرب هويت جامعه است. ديگران براي مردم‏شناسي غربي صرفا ضميمه‏اي فراهم مي‏آورند، آنهم به عنوان پاسخي به استعمارگري ولي رويكرد اصلي غربي را به عنوان رويكردي جهان شمول مي‏پذيرند؛ يا با رويكردها و بينشهاي بخصوصي كه دارند، «دانشمند اجتماعي بومي» را تبليغ مي‏كنند (ثريا التركي*، اكبر احمد). حتي افراد بسيار افراطي هم، مانند علي شريعتي كه اصطلاحات عادي را به شيوه‏اي نو بكار مي‏گيرد، فقط رويكردهاي جزيي و ناتمامي دارد. ديويس خود، براي پرهيز از اشتباه و نيز براي انكار جهان شمولي مسلّم فرض شده اصطلاحات حاكم غربي و كاربرد آنها، با مجموعه جديدي از اصطلاحات آغاز مي‏كند. اما اين اصطلاحات جديد مانند اصطلاحات بايونس و أحمد نبايد تنها متناسب با مسلمانان و جامعه آن‏ها (انتخاب) طراحي شده باشند. او براي نامگذاري مردم‏شناسي اسلامي، استفاده از اصطلاح علم العمران ابن خلدون را، آنهم با پژواكهاي تاريخي و جغرافيايي پيچيده آن كه به تفصيل آنها را بررسي كرده، پيشنهاد مي‏كند.

مسائل مردم‏شناسي اسلامي

از ديد من به روشهاي تحقيقي كه براي مردم‏شناسي اسلامي پيشنهاد شده، اعتراض معتنابهي وارد نيست؛ آنها روال متداول انسان شناختي را تكرار مي‏كنند. مشكلات اصلي متون انسان شناختي برنامه مردم‏شناسي اسلامي به تعهد ايدئولوژيكي آن، كه به آن اذعان كرده‏اند مربوط مي‏شود. و در مورد ديويس به اصطلاحات پيشنهادي او، و نيز به اين پرسش رايج است كه اگر برنامه به واقع هيچ پيشنهاد واقعا تازه‏اي ندارد، چرا حاميان آن احساس مي‏كنند كه اين كاربرد خاص تخصيص مفاهيم و عنوان گذاري مجدد، امري ضروري است؟

بنابراين، برنامه بايونس و احمد، براي تحقيقات قوم نگاشتي بررسي‏اي كاملاً سنتي و قديمي ـ در واقع منسوخ ـ درباره موضوعات خويشاوندي و خانواده، اقتصاد و سياست است. اما به نظر مي‏رسد قرار نيست به دين و مناسك، كه چهارمين موضوع از موضوعات چهارگانه ساختارگرايي ـ كاركردگرايي قديم است، به همان اندازه توجه شود [كه به موضوعات ديگر] يعني دين (اسلام يا هر دين ديگر) به طور كلي و يا حداقل مقررات و آرمانهايي كه دين را تعريف مي‏كنند با يك مقررات و آرمانهايي كه دين را تعريف مي‏كنند با يك نظام همسنگ تلقي مي‏شوند. يك نكته بايد بيافزاييم و آن اينكه فرضهاي قرآني‏اي كه جامعه‏شناسي اسلامي را بايد بر آنها بنا كنند، با فروض اصول آفرينش مسيحي دقيقا همتراز است.

راجع به مردم‏شناسي احمد بايد گفت، در عين حال كه آموزشها و آرمانهايي كه او آن‏ها را امور مربوط به مطالعه جامعه ترسيم مي‏كند ستودني‏اند، بسيار كلي‏اند، زماني كه او به [ارائه] رهنمودهاي مشخصي براي يك رأي نو درباره جوامع اسلامي مي‏رسد، طبقه بندي‏اي پيشنهاد مي‏كند كه ربط آنها به آرمانهاي اسلامي اصلاً روشن نيست، به اضافه مجموعه‏اي از الگوها كه نارساييهايشان را در جاي ديگر اثبات كرده‏ام. (13) ايرادهايي كه او بر اساس اصطلاحات خاص خودش به نوشته‏هاي غربي وارد مي‏كند شامل خود او هم مي‏شوند. در حقيقت مردم‏شناسي اسلامي پيشنهاديش، «شرق‏شناسي» ديگري است؛ تنها فرقش با شرق‏شناسي اوليه اين است كه تعهد ايدئولوژيكي او عيان شده است.

اينكه به نظر او بعضي از بهترين مردم‏شناسي‏هاي اسلامي را غير مسلمانان غربي (گلنر35، گيرتز36، گابريو37) و يك ژاپني (ناكامورا38) خلق كرده‏اند، حايز اهميّت است؛ آن مسلماناني را كه او به دليل مردم‏شناسي اسلامي‏شان مي‏ستايد شامل يالمن از معاصران و نيز بيروني و ابن خلدون از [دوره] قرون وسطي است؛ (14) اما، چنانكه ديويس خاطرنشان مي‏كند، در كار احمد پيشينه اسلامي قبلي (اگر پيشينه‏اي باشد) آشكار نيست، در حاليكه اين دو تاي اخير، به معناي سنّتي مورد قبول احمد، تقريبا انسان شناس نيستند.

/ 10