سقراط - سعادت در فلسفه اخلاق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سعادت در فلسفه اخلاق - نسخه متنی

محمود فتحعلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مناسب است در اينجا به مشكل آن دسته از نظريه‏هاي اخلاقي كه غير غايت‏گرايند اشاره شود. به يك لحاظ فيلسوفان اخلاق به دو دسته كلي غايت‏گرا و وظيفه‏گرا تقسيم شده‏اند. غايت‏گرايان معتقدند كه هر كاري را بايد با توجّه به نتيجه‏اش انجام داد. اگر نتيجه كاري خوب بود خواه براي خود شخص، خواه براي گروهي، يا براي عموم مطابق با شاخه‏هاي مختلف غايت‏گروي آن كار را بايد انجام داد و در غير اين صورت نبايد انجام داد و براي خوبي نيز معاني متفاوتي در نظر گرفته‏اند مثل لذّت، قدرت، معرفت، تحقق كمالات نفس. بر طبق نتيجه‏گروي قائل‏شدن به سعادت بعنوان نتيجه نهايي اعمال امري معقول است. اما وظيفه گراياني كه معتقداند عامل اخلاقي بايد فعل را فقط بخاطر خود فعل و يا از آن رو كه وظيفه اوست انجام دهد، خواه اين وظيفه را عقل تعيين كرده باشد يا وحي يا عرف، و نتايج عمل اصلاً در انجام‏دادن يا انجام‏ندادن آن تأثير ندارد، مشكل بتوانند سعادت را بعنوان غايت قصواي فعل اخلاقي توجيه كنند. كساني مثل كانت كه نمونه بارز وظيفه‏گروي در اخلاق‏است تصريح كرده‏اند كه تنها عملي ارزش اخلاقي دارد كه فقط و فقط از روي وظيفه انجام شود و دخالت هر انگيزه ديگري در عمل، حتي رسيدن به سعادت، سبب مي‏شود تا عمل ارزش اخلاقي نداشته باشد. نظام اخلاقي‏اي كه كانت ارائه مي‏كند در صدد است تا هر گونه نتيجه‏گروي يا مصلحت انديشي را از حوزه اخلاق بيرون كند. ولي آيا اساسا وظيفه‏گرائي مطلق ممكن است يا نه؟ آيا ممكن است در وراء انجام وظيفه هيچ امر ديگري در نظر نباشد؟ اين سؤالي است كه هم آندسته از مكاتب غربي كه مطلقا وظيفه‏گرايند و هم آندسته از متفكران اسلامي كه معتقد به اصالت تكليف‏اند بايد به آن پاسخ گويند.

به هر روي پس از ذكر اين دو پيش فرض بحث را به اختصار با ذكر آراء برخي فلاسفه يونان در مورد سعادت ادامه مي‏دهيم. لازم به ذكر است كه چون بحث از مفهوم سعادت عمدتا با سه مفهوم لذّت، فضيلت و حكمت به هم آميخته است، از اين‏رو ما نيز به رابطه سعادت با هر يك اين سه مفهوم در ديدگاه فلاسفه مذكور بطور مجزا اشاره مي‏كنيم.

سقراط

سقراط مي‏گفت: فضيلت بايد خوب و سودمند باشد. تهور و بي‏پروائي صرف، شجاعت نيست زيرا گاهي مستلزم كاري خطرناك و احمقانه است كه نه خوب است و نه سودمند. او در باب فضيلت معتقد بود كه فضيلت بايد شامل معرفت و آگاهي باشد و بدون آگاهي نمي‏توان چيزي را كه خوب و سودمند است انتخاب كرد و از چيزي كه "شر" و "پليد" است اجتناب نمود. از ديد او هر فضيلتي با شناخت و معرفت "خير" و "شر" يكي است. بدين‏سان او تمام فضايل را واقعا با يك معرفت برابر مي‏داند (وحدت فضيلت) و از اين اشكال كه هر فضيلتي با معرفت خير و شر برابر نيست و ممكن است شخصي بداند فعلي فضيلت است اما به آن عمل نكند با نگرشي خودگرايانه ـ روانشناختي پاسخ مي‏گويد و اين احتمال را كه شخصي فعلي را فضيلت بداند ولي بدان عمل نكند رد كرده و مي‏گويد همه ما خواهان سعادت خود هستيم و هر كاري را بخاطر سعادت خود انجام مي‏دهيم و چون فضيلت براي سعادت شرط لازم و كافي است پس ممكن نيست كه كاري را فضيلت بدانيم و در عين حال آنرا انجام ندهيم.(2) به نظر او فقط در صورتي انسان سعادتمند است كه با فضيلت باشد و در صورتي با فضيلت است كه معرفت و شناخت داشته باشد. او خطاكار بودن انسان را بخاطر خطاي در شناخت خير و فضيلت واقعي مي‏دانست نه عاملي ديگر. امّا آيا فضيلت براي سعادت كافي است؟ پاسخ سقراط مثبت است. او چنين استدلال مي‏كند كه، چون فضيلت براي استفاده درست از تمام «خيرات متعارف» (سلامتي، ثروت، قدرت ...) كافي است، پس براي سعادت نيز كافي است و به همين خاطر خيرات متعارف در نزد او واقعا خير نيستند. پيش فرض استدلال او اين است كه هيچ سطح خاصي از«خيرات متعارف» براي سعادت ضروري نيست بلكه «خيرات متعارف» وسيله رسيدن به سعادت‏اند. او اين مطلب را كه سعادت غايت نهايي انسان است و انسان هر چيز ديگري را بخاطر سعادت مي‏خواهد، بديهي دانسته و مي‏گويد: سعادت تنها غايتي است كه ديگر سؤال بردار نيست كه سعادت را به خاطر چه مي‏خواهي؟

سقراط دركتاب پروتاگوراس Protagoras)) سعادت را با بيشترين غلبه لذّت بر درد و رنج برابر دانسته و خوبي و بدي افعال را با ميزان لذّتي كه توليد مي‏كنند مربوط ساخته

/ 10