نمايي از نياكان پيامبر! - نقد و بررسی کتابهای کودکان پیرامون زندگی معصومان (علیهم السلام) (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد و بررسی کتابهای کودکان پیرامون زندگی معصومان (علیهم السلام) (2) - نسخه متنی

یوسف غلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نمايي از نياكان پيامبر!

تجارت شده باشد] شركت پيامبر در آن يا به صورت مضاربه (سرمايه از يك طرف و كار از طرف ديگر) و يا به شكل شراكت با خديجه بوده است.3

همين نويسنده در كتاب نخستين كساني كه اسلام آوردند پس از علي(ع) از ابوبكر نام مي‏برد! در حالي كه حتي به اعتراف اهل تسنّن (سيره ابن‏هشام) پس از علي(ع) زيد بن‏حارثه ايمان آورد و ابوبكر بي‏ترديد فرد چهارم به بعد بوده است.

ايشان سپس مي‏نويسد: ابوبكر آن‏قدر با بلال به گفتگو پرداخت و آنقدر از اسلام برايش گفت تا اينكه او ايمان آورد!

معلوم مي‏شود ابوبكر حق بسيار بزرگي بر بلال داشته است! چه آنكه اسلام وي با دلسوزي و خيرخواهي ابوبكر صورت گرفته

چهره‏اي كه در كتابهاي كودكان از اسلام ترسيم مي‏شود بيش از آنكه جاذبه داشته باشد دافعه دارد.

است. معلوم نيست او چرا با آنكه اين همه نسبت به اسلام و بلال خيرخواه است نخستين غصب‏كننده حقِ اهل بيت ـ عليهم السلام ـ مي‏باشد! ما در منابع شيعه مطلبي حاكي از اينكه ابوبكر، بلال را به اسلام هدايت كرده باشد، نديديم. آنچه در منابع شيعه و سني مسلّم است اينكه ابوبكر مدتي در محل سكونت بلال مي‏زيسته و سرانجام به امر پيامبر وي را از اربابش خريده و نزد پيامبر آورده و آنگاه آزاد شده است.

در خبري نيز چنين آمده كه چون بلال با ابوبكر بيعت نكرد عمر او را ناسزا گفت و اظهار داشت: آيا مگر تو آزاد شده ابوبكر نبودي! اين است قدرداني تو؟! بلال گفت: اگر ابوبكر مرا براي خدا آزاد كرده، حالا هم براي خدا آزادم بگذارد ...4

در صورتي كه موضوع اسلام آوردن بلال به دست ابوبكر قطعي بود در امثال اين خبر، مورد استناد قرار مي‏گرفت.

در كتاب نقش پيغمبر در پيوند اجتماع (نوشته سيد مهدي آيت‏اللهي) مي‏خوانيم:

«در گوشه اين حرم خداوند سنگي هست كه مي‏گوييم حجرالاسود (سنگ سياه) و زائر اين سنگ را با دست لمس مي‏كند. يعني با اين وسيله با خداي خود بيعت مي‏نمايد ... دست زدن به سنگ سياه بيعت زائر با خداوند است و در حقيقت دست راست خداست. خداوند دست راست خود را به صورت اين سنگ مقدس دراز كرده و مي‏خواهد از هر زائري بيعت بگيرد».

هر چند در روايات، لمس حجرالاسود به همين گونه تفسير شده است، ذكر آن بدون هيچ توضيح براي مخاطبان كودك نه تنها صحيح نيست، نوعي تمسخر مسايل اسلامي است.

نبود تناسب در متن كتابها

امروزه تصاوير كتابها، متن، اندازه و تعداد چاپ آنها و امور فني ديگر همه زبان گوياي كتاب هستند. گاهي وجود تصويري خاص در يك صفحه نكته‏اي ناروا را به خواننده القا مي‏كند در حالي كه همان

تصوير در صفحه‏اي ديگر چنين نقشي ندارد.

به همين منظور رعايت نكردن تناسب در بيان مطالب سبب برداشت نادرست خواننده يا انحراف او خواهد شد. از اين نمونه در كتابهاي كودكان كم نيست؛ كه به پاره‏اي از آنها اشاره مي‏كنيم:

در كتاب پنج تن آل عبا، مؤلف قبل از كمترين سخن ازماجراي حديث شريف كساء، در اولين سطر مي‏نويسد: جابر كيست؟ و آنگاه مي‏گويد مي‏خواهيم قبل از آغاز داستان، جابر را كه گوينده اين داستان است برايتان معرفي كنيم.

بسيار واضح است كه براي بيان ماجراي فوق براي كودكان معرفي جابر در اولين سخن هيچ مناسبتي ندارد. موضوع اعتبار سند شريف كساء تنها براي بزرگسالان داراي اهميت است و اي بسا حتي براي نوجوانان ذكر آن ضروري نيست تا چه رسد به كودكان.

در كتاب معجزات پيامبر، نوشته محسن انصاري، به برشماري چند كرامت از حضرت رسول خدا(ص) پرداخته شده است. گذشته از تصوير نامناسب روي جلد، در صفحه اول كتاب (پس از جلد) نام كتاب تغيير كرده و «قحطي در مدينه» عنوان گرديده، در حالي

كه قحطي در مدينه تنها يكي از موضوعات كتاب است. حروف كتاب نيز از حد معمول كتابِ بزرگسالان نيز ريزتر است.

كتاب نامي بزرگ دارد و خواننده تصور مي‏كند در اين كتاب لااقل از يكصد معجزه پيامبر آگاهي مي‏يابد در حالي كه متن كتاب جز بيان چند كرامت نيست. خواننده پس از مطالعه، چنين تصور مي‏كند كه معجزات پيامبر در نجات چند حيوان و شفاي بيمار خلاصه مي‏شود.

در كتاب «محاصره اقتصادي» نويسنده سعي دارد دوره سه ساله‏اي را كه پيامبر و يارانش در شعب ابي‏طالب بودند ترسيم كند و پيش از اين، در چهار صفحه، آغاز كتاب را به ماجراي اسلام آوردن عمر مي‏پردازد! منظور وي از ذكر اين ماجرا سختيهايي است كه مسلمانان نخستين (مانند خواهر عمر و شوهرش) در اسلام آوردن خود تحمل كرده‏اند. حال آنكه هيچ مناسبتي ميان اين مبحث و عنوان كتاب كه محاصره اقتصادي است وجود ندارد.

بدآموزيها در كتابهاي كودكان

گذشته از بدآموزيهايي كه تصاوير اين قبيل كتابها دربردارند محتواي آنها نيز كم و بيش داراي بدآموزيهايي است. شايد علت اين امر يكي آن باشد كه نويسندگان با دنياي كودكان آشنايي كامل ندارند. از آن نمونه‏ها به مواردي اشاره مي‏كنيم.

نويسنده‏اي در ضمن بيان ماجراي حضرت ابراهيم(ع) مي‏نويسد:

ابراهيم مي‏خواست فرزندش را ذبح كند!(نقش پيغمبر در پيوند اجتماع، سيد مهدي آيت‏اللهي، ص 5)

موضوع ذبح اسماعيل به دست حضرت ابراهيم(ع) همچنان براي بسياري از بزرگسالان داراي ابهام است تا چه رسد به كودكان.

از همين نويسنده در كتاب هجرت به مدينه، (ص 6) مي‏خوانيم:

«مهاجران مدينه با پيامبر عهد بستند كه از آن پس دزدي و زنا نكنند!»

معلوم نيست اگر كودكان و نوجوانان بپرسند «زنا نكنند» يعني چه، نويسنده بايد چه پاسخي بدهد! خوب بود به جاي اين تعبير گفته شود: آنها با پيامبر عهد بستند كه از آن پس دزدي و كار زشت نكنند.

اين نويسنده در كتاب كودكي پيغمبر در نخستين صفحه و در اولين سطر چنين مي‏آورد:

«عبداللّه‏ (پدر بزرگوار پيامبر) جواني زيبا و پاكدامن بود. اخلاق و زيبايي او زنان مكه را به سوي خود متوجه ساخته بود!.. زنان فراواني داوطلب ازدواج با وي بودند ولي عبداللّه‏ از ميان آن همه زنان داوطلب، آمنه ... را برگزيد.»

از ماجراي فوق چنين برمي‏آيد كه «عبداللّه‏ بسيار زيباروي بوده و دوشيزگان و زنان، عاشق خوشگلي سيماي وي مي‏شده و پيوسته عشق خود را به وي ابراز مي‏كرده‏اند و يكي از همين داوطلبان آمنه بوده است! كه در فرجام، عبداللّه‏ او را در ميان زنان انتخاب مي‏كند.»!

ولي حقيقت اين است كه اولاً: زيبايي و محبوبيت او تنها به موجب خوش‏سيمايي نبوده است بلكه سيماي پرنور و با معنويت داشته است. آنچه مرحوم مجلسي و ديگران به اتفاق نقل كرده‏اند اين است كه: خداوند او را به حسن و بها و نور و ضيايي مخصوص گردانيده بود كه كسي مثل آن نديده و نشنيده.5 بعلاوه كه عده‏اي مي‏دانستند كه نور پيشاني و سيماي وي نور نبوت فرزندش خاتم انبياء(ص) است كه در نزد وي امانت مي‏باشد و به همين سبب اهل حرم او را مصباح حرم مي‏ناميدند. زيرا در شب كه راه مي‏رفت نور رويش جهان اطرافش را روشن مي‏ساخت.

/ 7