براى ما شده بود كه بهترين اوقات شناسائى همان طلوع فجر و قبل از بالا آمدن آفتاب چون در آن وقت اكثرا
80 بلكه بيشتر نيروى دشمن در خواب بودند.ما كه از خط الراءس جغرافيائى تپه ها سرازير به سمت پشت شديم ديديم تمامى نيروها و بخصوص فرماندهان
مواضع در خط الراءس نظامى با اضطراب منتظر ما هستند و آماده عكس العمل دشمن مى باشند كه در صورت كشف
شناسائى جوابگوى آنان شوند كه ما بتوانيم زير آتش راه برگشت داشته باشيم و به چنگال دشمن نيافيتم و
ما را با گرمى باغوش كشيدند و بنام دلاوران قشون اسلام ياد آور شدند يك نكته عجيب و حيرت آور در اين
محل حاكم بود البته در تمامى جبهه ها حالت چنين بود لكن در اين محل بيشتر و واضح تر احساس مى گرديد آن
نكته اين است از تپه ها آرام به پشت فرود آمديم كه ميرفتيم به داخل يكان خود و تشريح موارد تعويض در
غروب همان روز در پايئن تپه ها در حال حركت چندين پتوى گسترده را ديدم فى البدايه بنظرم رسيد تداركات
يا مهمات يا لوازم ديگر هستند كه پتو روى آنها كشيده اند كه يكى از پتوها را بلند كردم ديدم جنازه دو
شهيد روبروى همديگر زير پتو آغشته بخون شده و متلاشى در آغشته بخون الوان خويش خفته و آراميده اند و
فرماندهان كه همراه ما بوده و راهنمائى ميكردند گفتند از بهترين ياران ما بودند كه ديشب در زير آتش
تهيه سنگين دشمن در حالت جابجائى نفرات مقدم شناسائى بشهادت رسيده اند كه اكنون آمبولانس مى آيد و
تخليه مى نمايد و لكن با آن همه شهيد روحيه تمامى آن قسمت چنان بالا بود كه هرگز خللى بروحيه شان وارد
نگشته است و مى گفتند درست است كه در زير پتو آراميده اند اما به ما مى نگرند و نظاره گر تلاش و اعمال
ما هستند و با بى زبانى مى گويند همرزمان ما رفتيم لكن سنگرها را خالى نكنيد و قدمى از خاك مقدس وطن
عقب ننشينيد تا پيروزى حق احساس خستگى ننمائيد نام اين جوانمردان و دليران در تاريخ هميشه ثبت و
باقى است كه با خون خود طراوت سبزه وطن را آبيارى كرده و ميهن را پيوسته بحالت درخشان نگهداشته اند.
داستان چذابه بستان : قسمت چهارم
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ پس از اتمام عمليات شناسائى به موضع موقتى پشت تپه هاى نباء مراجعت نموديم و شروع به توجيح مشاهدات وبررسى هاى عملى و عينى را با نقشه بعمل آورديم و ظهر پس از صرف غذا كليه پرسنل را در طول آبرفت جهت
بازديد نهائى تكميل تجهيزات انفرادى و رفع نواقص آنها آماده ساختيم كه بعد از بازديد بتدريج از
راههاى در نظر گرفته شده گروه گروه شروع به تعويض يكان در خط بنمائيم همه رزمندگان دلهره و اظطراب
داشتند بويژه رزمندگانى كه قبلا عمليات نديده بودند و ابتداءا در عمليات رزمى و جنگى شركت ميكردند
بيشتر وحشت داشته و مضطرب بودند در اين حال ياد سرباز و رزمنده دلاور و الگوى قد است و تدين فتح الهى
بخير ياد كه اين رزمنده در طول خدمت هميشه پيشتاز و پيشرو عملياتى بوده و م جب جرات و رشادت ساير
رزمندگان ميگشت و هر وقت شبها پرسنلى معدود جهت گشتى شناسائى بجلو اعزام ميكرديم اين رزمنده خود
داوطلب و آماده و نفر اول بود در حاليكه ديگران گاها مى ترسيدند يا كم ميلى ميكردند با ديدن فتح الهى
و دلاورى او تشويق و ترغيب ميگشتند و نه تنها در امور رزمى پيشقدم بود بلكه در طول جبهه ها برپائى
نماز جماعت و دهعاهاى كميل و ندبه و عاشورا و برپائى ساير مراسم مذهبى و تقسيم كتابچه هاى دعا و آداب
نمازو مفاتيح و قرآن و يا مكتوبه ها و جزوات ديگر از كارهاى شايسته ايم جوانمرد بود با اخلاق حسنه
اسلامى باعث دلگرمى و تشويق و توكل بحضرت حق بود كه در اين حالت آمادگى صداى دلنشين اذان ظهر از او
بگوش رسيد و متوجه شديم در دم آخر حركت بخط رزم ذيلوهاى نماز را گسترده و جاى نمازها را پهن و خطوط و
صفوف صلوه را مهيا كرده است .و هميشه از من ميخواست امامت نماز را بعهده بگيرم كه ديدم با چهره گشاده و خندان بسوى ما آمد و مثل
هميشه گفت در حال حركت يك نماز جماعت بخوانيم كه اين نماز با نمازهاى ديگر متفاوت است و همه وضوت
گرفته سريعا آماده نماز شديم و پس از ختم نماز پرسنل همديگر را دعا مى كردند و از هميدگير وداع مى
نمودند و در بستن تجهيزات يا پوشيدن لباسهاى اضافه يا بستن كمربند و شال اضافه بهمديگر كمك مى نمودن