بیشترلیست موضوعات وجود رابط از ديدگاه صدرالمتألهين و ساير فيلسوفان اسلامى شرح سخن: تقسيم وجود بر اساس اصالت الوجود: نظر ملاصدرا: جمع بندى ديدگاهها: نسب: وجود رابط و معقولات ثانية فلسفى: وجود رابط و بحث (علت و معلول): اهداى هديه عليت: ب. جعل مركب. توضیحاتافزودن یادداشت جدید
(وخلاصة القول ان حقيقة الوجود الرابطى (يعنى الوجود الرابط) اذا لوحظت بوجه ينتزع منها عنوان الوجود رجع الى الوجود المحمولى و اذا لوحظت بوجه ينتزع منها الاتحاد الجزوى الآلى المأخوذ لتعرف حال الموضوع مع المحمول فقد لوحظ فيها فقد خاص و الفقد هو العدم بعينه و هو لايشارك الوجود فى ذاته و كذا الفعلية التى تستتبعه و نفى الاشتراك الذاتى يلازم نفى الاشتراك العرضى اذا الاشتراك فيه يتوقف على الاشتراك فى الذاتى والا صدق المفهوم الواحد على الامور المتباينة من كل جهة او من جهة انها متباينة و يلزم من ذلك انقلاب جهة التباين الى جهة الاتحاد و هو كما ترى فقد بان ان اطلاق الوجود على حقيقة الوجود الرابطى (يعنى به الوجود الرابط) و حقيقة الوجود المحمولى ليس الا باشتراك فى مجرد اللفظ.)4وى همان گونه كه مى بينيم مسأله را به اعتبار و لحاظ ذهنى باز مى گرداند. به يك اعتبار اطلاق وجود بر وجود رابط و محمولى به اشتراك معنوى است و به يك اعتبار ديگر به اشتراك لفظى است. در صورتى كه وجود رابط را به گونه اى ملاحظه كنيم كه از آن عنوان وجود انتزاع شود در اين صورت اطلاق وجود بر آن و وجود محمولى به اشتراك معنوى خواهد بود. اما اگر اين وجود رابط را به صورتى در نظر گيريم كه تنها بيانگر اتحاد جزئى ميان موضوع و محمول باشد در اين صورت ديگر وجودى مستقل در مفهوم و تحقق نيست بلكه تنها حكايت گر از اتحاد دو وجود مستقل ديگر است. در اين جا اگر هم به آن وجودى نسبت دهيم در حقيقت بايد گفت: وجودى است در نهايتِ ضعف. در اين صورت اطلاق وجود بر آن و بر وجود محمولى به اشتراك لفظى خواهد بود; چرا كه وجود محمولى يك معنى خواهد داشت و وجود رابط معنايى ديگر البته لازم به ذكر است كه زنوزى در همين رساله موارد اختلافيِ محتمل ميان وجود رابط و مستقل را به چهار وجه ترسيم مى كند و مى نويسد كه بايد ببينيم مراد ملاصدرا از اختلاف ميان وجود رابط و مستقل كدام يك از موارد چهارگانه است:1. اختلاف ميان مفهوم وجود رابط و مفهوم وجود مستقل باشد.2. اختلاف ميان مفهوم وجود رابط و حقيقت وجود مستقل باشد.3. اختلاف ميان حقيقت وجود رابط و حقيقت وجود مستقل باشد.4. اختلاف ميان حقيقت وجود رابط و مفهوم وجود مستقل باشد.و سپس مى نويسد: هر يك از موارد بالا را كه در نظر بگيريم دو طرف مقايسه با يكديگر اختلاف دارند و به اين ترتيب هيچ جايى براى اشتراك ميان وجود رابط و مستقل باقى نمى ماند مگر اين كه قضيه را به همان شكلى كه در ابتداى اين بخش از زبان ايشان تقرير كرديم توجيه كنيم.اما بزرگان ديگرى نيز در اين باره به حل مشكل پرداخته اند. يكى از آنان حكيم نورى است. ايشان بر اين نظر است كه: وجود رابط خود از مصاديق مقوله اضافه است. مى دانيم كه مقوله اضافه از مقوله هاى عرضى نه گانه ارسطويى است. البته تفسير معمول و متداول از مقوله هاى اضافى اين است كه آنها جزو مفاهيم ماهوى و مقوله هاى نخستين فلسفى هستند. اما تفسير نورى از مقوله اضافه به گونه اى ديگر است. وى مقوله اضافه را از جنس معقولات ثانيه فلسفى به شمار مى آورد و به پيروى آن وجود رابط را نيز معقول ثانى مى داند كه از درجه ضعيفى از وجود برخوردار است. در واقع معناى سخن اين است كه وجود رابط در خارج منشأ انتزاع دارد نه ما بازاء مستقل.نتيجه تفسير ايشان از عبارت صدرالمتألهين اين است كه وجود رابط و مستقل هر دو از يك سنخ وجود هستند ولى وجود رابط در درجه و مرتبه ضعيفى از وجود قرار دارد و در هر حال اطلاق وجود بر آنها به اشتراك معنوى است.از جمله كسانى كه در اين باب به تفسير سخن صدرالمتألهين پرداخته ملامحمد هيدجى است. ايشان نيز در تعليقه خود بر اسفار در اين مقام چنين مى نويسد:(ان الوجود الرابط حين كونه رابطاً لم يكن بهذا الاعتبار وجوداً و لاشيئاً من الاشياء فان اُطلق عليه الوجود و حاله هذه فهو من اشتراك اللفظ فقط و هو الحق ثم ان التفت اليه العقل و قصده بالحكم عليه او به انقلب وجوداً محمولياً كما هو شأن المعانى الحرفية حين كونها الروابط و الادوات ليس شيئاً من الاشياء المحصلة التامة و اذا صارت منظوراً اليها معقولة بالقصد محكوماً عليها انقلبت اسمية استقلالية انقلاب الناقص الى التام و القوة الى الفعل ففرق بين كون الشئ شيئاً او قوةً على شئ اذ القوة بما هى قوة ليست شيئاً من الاشياء اصلاً الا باعتبار اخر غير كونها قوة.)5نظريه هيدجى نيز كما بيش همانند به نظريه زنوزى است. ايشان نيز اطلاق وجود بر وجود رابط و مستقل را به اشتراك لفظى مى داند و بر اين باور است: وجود رابط از آن جهت كه رابط بين دو طرف قضيه است وجود و شيئيتى ندارد و تنها با يك نوع لحاظ و اعتبار عقلى است كه مى توان براى آن وجودى در نظر گرفت و در آن صورت است كه ديگر وجود رابط نخواهد بود بلكه مبدّل به وجود محمولى و اسمى مى گردد.سبزوارى نيز در اين مقام چنين مى نويسد:(لعل مراده انه لما كان بينهما غاية التباعد كاد ان يكون المشترك اللفظى كما مرّ نظيره فى اتصاف الماهية بالوجود و الا كان خلاف التحقيق الذى عنده و اشار اليه هاهنا ايضاً بقوله فى معانيها الذاتية و اوضحناه غير مرة كيف و هو ـ قدس سره ـ حقق فى هذا السفر ان الانتزاعيات و الاضافات و اعدام الملكات لها حظوظ من الوجود.)6از اين عبارت روشن مى شود كه سبزوارى نيز همچون حكيم نورى وجود رابط را از جنس انتزاعيات و اضافات (معقولات ثانيه) به شمار مى آورد و براى آنها به پيروى از ملاصدرا بهره اى از وجود باور دارد و باور دارد كه وجودات رابط آنچنان در درجه ضعيفى از وجود قرار گرفته اند و چنان فاصله اى با وجودات مستقل دارند كه ملاصدرا ناگزير شده از اختلاف و جدايى آنها به عنوان اشتراك لفظى ياد كند و گرنه در واقع وجود بر هر دوى آنها به گونه اشتراك معنوى اطلاق مى گردد.علامه طباطبايى در فصلى ازكتاب نهاية الحكمة با عنوان. (المرحلة الثانية فى الوجود المستقل و الرابط) موجود را به دو قسم تقسيم مى كنند.1. موجودى كه وجود آن در خود اوست. اين موجود را به نام وجود مستقل محمولى و يا نفسى مى ناميم.2. موجودى كه وجود آن در غير اوست.اين موجود را وجود رابط يا حرفى مى ناميم. ايشان در شرح وجود رابط به قضاياى مركبه و يا مركبات تقييديه استشهاد مى كند مانند: قضيه (زيد قائم) (الانسان ضاحك) و يا مركباتى چون (قيام زيد) و (ضحك الانسان) در چنين موردهايى بين دو سوى اين قضايا يا مركبات امرى را مى يابيم كه آن را نسبت يا ربط مى ناميم و اين امر چيزى است كه نه در موضوع به تنهايى موجود است نه در محمول به تنهايى نه در ميان موضوع و غير اين محمول و نه در ميان محمول و غير اين موضوع. پس امر سومى وراى موضوع و محمول وجود دارد كه آن را وجود رابط مى ناميم. اين وجود رابط از دو سوى نسبت به گونه اى جدا نيست كه امر مستقل سومى را پديد آورد و در صورتى كه براى اين وجود رابط استقلالى در خارج قايل باشيم خود نياز به دو وجود رابط ديگر خواهد داشت كه او را از يك سو با موضوع و از سوى ديگر با محمول مرتبط سازد و در اين صورت شمار امور موجود به پنج وجود افزايش خواهد يافت و خود اين پنج موجود نيز براى ارتباط با يكديگر نياز به چهار رابط ديگر و همين طور اين سلسله از روابط تا بى نهايت پيش خواهد رفت و به هيچ جا به پايان نخواهد رسيد حال آن كه اجزاء قضيه يا مركب محدود است و محال است ميان دو حد متناهى بى نهايت موجود بالفعل در نظر گرفت. پس وجود رابط در دو طرف نسبت و قضيه موجود است و قائم به آنها است و امرى خارج از آنها نيست اما با اين حال بايد دانست كه اين قيام به اين معنى نيست كه عين آنهاست و يا جزئى از آنها را تشكيل مى دهد. پس در پايان چنين ثابت مى گردد كه برخى از موجودات مستقل هستند و وجود فى نفسه دارند و برخى ديگر وجود فى غيره دارند كه همان وجود رابط باشد. علامه بعد از تعريف و اثبات وجود رابط به نكته هايى در رابطه با كيفيت وجود آن اشاره مى كند:(نكته يكم. ظرفِ وجود رابط به طور دقيق همان ظرف وجود دو سوى نسبت است. اگر ظرف دو سوى نسبت خارج است ظرف وجود رابط هم خارج است و اگر ذهن است ظرف وجود رابط نيز ذهن است.نكته دوم. تحقق وجود رابط بين دو طرف خواه ناخواه موجب يك گونه اتّحادِ وجودى ميان دو طرف نسبت مى شود.نكته سوم. قضاياى مشتمل بر حمل اولى مثل انسان انسان است رابطى جز به حسب اعتبار ذهنى بين دو طرف قضيه موجود نيست. همين طور در قضاياى هليه بسيطه نيز تحقق نسبت و رابطه بين شئ و نفسش معنى ندارد.نكته چهارم. در قضاياى موجبه اى كه يك طرف قضيه امرى عدمى است مثل (زيد معدوم) و (شريك البارى معدوم) در اينها رابطى وجود ندارد مگر به حسب اعتبار ذهنى فقط. و در قضاياى سالبه نيز وضعيت به همين روش است.نكته پنجم. وجودات رابط ماهيت ندارند; چرا كه ماهيت در جواب ماهو گفته مى شود و اين در صورتى است كه امر تعريف شده در مفهوم بودن استقلال داشته باشد اما وجودات رابط داراى مفهوم مستقل و اسمى نيستند.)7در ضمن علامه در ادامه اين فصل مى افزايد مفهوم حرفى وجود را مى توان با اعتبار و لحاظ عقلى تبديل به معنى اسمى كرد.3. صدرالمتألهين در موارد ديگرى نيز به مسأله وجود رابط و مستقل پرداخته است. ايشان در جلد نخست اسفار در مرحله سوم در تتمه احكام وجود فصل اول را به تحقيق در وجود رابط اختصاص داده است. وى در آن جا به تبيين تفاوت معناى وجود رابط (يعنى رابط در قضايا كه همان مفهوم حرفى وجود باشد) و وجود رابطى (ناعتى و وصفى) مى پردازد و اشكالهايى را كه اشكال كنندگان و خرده گيران بر وجود رابط به معناى نخست وارد مى سازند پاسخ مى گويد. در ضمن دراين قسمت به پيراستن معناى سوم وجود رابط كه همان وجود ممكنها و معلولها باشد مى پردازد و به اين ترتيب چهره ابداع خويش را نمايان تر مى سازد.8