وجود رابط و بحث (علت و معلول): - وجود رابط از دیدگاه صدرالمتألهین و سایر فیلسوفان اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وجود رابط از دیدگاه صدرالمتألهین و سایر فیلسوفان اسلامی - نسخه متنی

حسین مسعودی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
:

نخست آن كه: ما نياز به مفاهيم و معقولاتى داريم كه حد فاصل و مرز ميان خارج و ذهن باشند و دو سرزمينِ به ظاهر جدا از همديگر يعنى ذهن و خارج را به يكديگر متصل سازند.

دو ديگر: درامكانات و مصالح شناخت ما افزون بر مصالح اوليه شناخت يعنى همان مفاهيم ماهوى نياز به ملاطى داريم كه اين مصالح را در كنار يكديگر بچينند و به يكديگر مربوط و متصل سازند. ما نياز به ارتباط و نسبت داريم و شناخت بدون عامل ارتباطى و بدون ملاطِ انديشه و تنها با مصالح منفرد و اتمى امكان پذير نيست.

دو مشكل يادشده بنابر راه حلِ ابداعى فلاسفه اسلامى بويژه پيروان حكمت متعاليه به خوبى استمداد از بحث معقولات ثانيه فلسفى و بحث وجود رابط قابل حل است. معقولات ثانيه فلسفى همان مواد و مصالحى
هستند كه نقش ارتباطى ميان مفاهيم ماهوى را بر عهده دارند و به درستى مى توان از آنها تعبير به ملاط انديشه كرد.

همين معقولات از آن جهت كه يك پا در ذهن و پاى ديگر در خارج دارند مى توانند به عنوان پل ارتباط ذهن و خارج نيز محسوب گردند وجود نفسى آنها در ذهن و ظرف وجود رابط آنان در خارج است. عروض آنان در ذهن و اتصاف آنان در خارج. و به اين ترتيب عالم ثبوت بر عالم اثبات برابر مى افتد و يكى از عريض ترين مشكلات شناخت ازميان بر مى خيزد. از اين جهت است كه معقولات ثانيه اى چون عليت در نظام فلسفه متعاليه مفاهيمى به طور كامل رئاليستى و واقع نما هستند حال آن كه در نظام فلسفى كسانى چون كانت اين معقولات (مقولات )جنبه به طور كامل ذهنى و ايده آليستى دارند. در توضيح اين سخن كافى است نگاهى مختصر به بحث معقولات در فلسفه جديد غرب و در ميان فلاسفه تجربه مسلكِ اروپا داشته باشيم.

فلاسفه تجربه گراى اروپا از همان نخست با ردّ تصورات و شناخت هاى فطرى مصالح انديشه را به آنچه كه از تجربه حسى فراهم آمده باشد محدود و منحصر مى سازند اما مگر مى شود فقط با سرمايه هايى كه از طريق تجربه حسى فراهم آمده بناى رفيع شناخت را معمارى كرد؟ بى گمان خير. در اين ميان فيلسوفى چون لاك كه به نارسايى تجربه حسى در تأسيس بناى شناخت واقف است گاه و بى گاه براى رفع كاستيها و كمبودهاى تجربه به دامان عقل و شهودات عقلى متوسل مى گردد و تا حدودى خود را در مظان يك تجربه گراى ناقص قرار مى دهد. پس از وى هيوم است كه با وفادار ماندن به اصول تجربه گرايى مطلق انديشه را تا مرز شكاكيت كامل پيش مى برد. وى با انكار نقش عقل در شناخت و همين طور با انكار هر نوع مفهوم و معقولى جز انطباعات و تصورات حسى كه ارزش شناخت شناسانه داشته باشددر عمل خود را گرفتار بن بست مسأله شناخت مى سازد. همه شناخت
شناسان به خوبى مى دانند كه شناخت هم نياز به (مفردات انديشه) و هم نياز به (روابط انديشه) دارد. اما در تجربه گرايان غربى با توجه به اين كه اين (روابط) از راه تجربه حسى به دست نمى آيد در عمل ايجاد بناى شناخت ناگشوده مى ماند. بعدها كانت كه بر اين مشكل اشراف كامل دارد دست به ابتكار جديدى مى زند و اين (روابط) را جزو سرمايه هاى درونى ذهن مى شناساند. وى معتقد است: روابط ياد شده كه در قالب مقولات دوازده گانه قوه فاهمه طبقه بندى مى شوند به صورت پيشين در ذهن موجودند و ذهن هنگام انديشه مقولات ياد شده را همچون جامه اى بر تن مفردات انديشه و داده هاى حسّى مى پوشاند و به اين ترتيب از نظر او مشكل شناخت حل مى گردد.

اما اين اشكال همچنان پابرجا باقى مى ماند كه اين مقولات ذهنى چگونه مى توانند ما را از ذهن به خارج هدايت كنند و ضمانت برابر سازى آنها بر خارج در چيست؟

اما مشكل شناخت در حكمت اسلامى بويژه حكمت متعاليه به شكل ديگرى حل مى گردد. حكماى اسلامى با معرفى معقولات ثانيه فلسفيه به عنوان روابط انديشه و به عنوان مفاهيمى دو پهلو كه از يك سو نظر به خارج دارند و از سوى ديگر نظر به ذهن به يك باره تمامى مشكل شناخت را از ميان بر مى دارند. هم از ذهن به خارج پلى استوار مى زنند و هم ميان مفردات انديشه بااعتقاد به نوعى (وجود رابط) امكان برقرارى شناخت و انديشه را فراهم مى سازند. از همين جاست كه اهميت و نقش (وجود روابط) در حل مشكل شناخت و حل مشكل عينيت به خوبى روشن و آشكار مى گردد و لزوم پرداختن جدى به اين قضيه در ذهن فيلسوف جان مى گيرد.

وجود رابط و بحث (علت و معلول):

در قسمتهاى پيشين اشاره اى به يكى از نوآوريهاى ملاصدرا در باب بحث وجود رابط داشتيم. همان طور كه يادآور شديم: ملاصدرا تعبير تازه اى از
وجود رابط دارد. اين تعبير بر پايه اصالت الوجود در ديدگاه ابتكارى ملاصدرا در باب بحث (علت و معلول) اتخاذ شده است. با اشكالهايى كه بنابر تعابير گذشتگان در باب علت و معلول و مطرح است آشنا هستيم. حقيقت اين است كه بيش تر اين اشكالها محصول تصاوير نادرست و ناقصى است كه گذشتگان نسبت به واقعيتِ علت و معلول در ذهن داشتند. اما عمده اين اشكالها با تعبير و تصوير جديد ملاصدرا از ميان برخاست. شرح مطلب:

عليت به طور كلى به دو معنى به كار برده مى شود:يك معناى اعم و يك معناى اخص. عليت به معناى اعم يعنى دخالت داشتن چيزى در تحقق چيزى ديگر به طورى كه اگر شيئ اول نباشد شيئ دوم نيز تحقق پيدا نمى كند اما عليت به معناى اخص; يعنى وجود دادن چيزى به چيزى. اما اين معناى ساده ممكن است به شكل نادرست فهم گردد. ذهن انسان به طور طبيعى با محسوسات مأنوس است و هر چيزى را از روى آنها قياس مى گيرد. درمورد وجود دادن علت به معلول نيز ممكن است چنين تصور شود كه در اين جا نيز مانند زمانى كه يك نفر به شخص ديگر جامه اى اهدا مى كند پنج امر مستقل از يكديگر وجود دارد كه عبارتند از:

/ 9