سيد جواد ورعى تقريرى از مباحث آيت الله موسوى اردبيلى ـ رمضان 1420
ارتداد فطرى و معيار آن
اشاره:
در بخش اول اين نوشتار, ارتداد در لغت و قرآن مجيد مورد بحث قرار گرفت. استاد محترم بر اين عقيده بودند كه آيات قرآن كريم ناظر به ارتداد فكرى كه در اعصار بعد از نزول قرآن, در ميان مسلمانان ظهور كرد, نيست, از اين رو احكام ارتداد كه در كتب فقهى مورد بحث و بررسى قرار گرفته, معمولاً با استناد به روايات انجام مى گيرد. لذا دقت و تأمل در روايات مسأله اهميت به سزايى دارد. در اين قسمت ضمن تعريف ارتداد و اقسام مرتد, براى كشف ملاك و ضابطه ارتداد فطرى به سراغ روايات رفته و به دقت آنها را مورد تأمل و بررسى قرار داده اند و در ادامه تحت عنوان موجبات ارتداد, به بحث از (ضرورى دين) پرداخته اند. در اين بخش نيز پس از ارائه تقريرى از مباحث فقهى معظم له, توضيحات و ملاحظاتى در پايان افزوده شده تا آنكه خواننده محترم با سير بحث و آراى فقهاى عظيم الشأن در اين زمينه آشنا گردد. قابل ذكر است كه در هر يك از مباحث ياد شده, معمولاً به مسائل اساسى توجه شده, و از پرداختن به فروعى كه در كتب مبسوط فقهى به چشم مى خورد, صرف نظر گرديده است.قبل از ورود به بحثِ (روايات باب ارتداد), بيان يك مقدمه در تعريف ارتداد و اقسام آن ضرورت دارد. در فقه اماميه مرتد دو قسم است: فطرى و ملّى, كه هر كدام احكام جداگانه اى دارد, ولى در فقه اهل سنت با اينكه گاهى از فطرى نام برده مى شود و گاهى از ملّى, داراى حكم يكسانى هستند.(1)
تعريف مرتد فطرى و مرتد ملّى
معروف اين است كه هر كس پدر و مادرش يا يكى از آنان هنگام انعقاد نطفه او مسلمان باشند و اين فرزند متولد شود, سپس از اسلام رو بگرداند, (مرتد فطرى) است. و هر كس پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه او كافر باشند و او متولد شود, سپس مسلمان شده و دوباره از اسلام برگردد, (مرتد ملّى) است.اما با مراجعه به كلمات فقهاء اختلافاتى در تعريف مرتد به چشم مى خورد; برخى اسلام والدين يا يكى از آنان را (هنگام انعقاد نطفه) در تعريف مرتد فطرى معتبر دانسته اند و بعضى (هنگام ولادت فرزند) را معتبر شمرده اند.(2) چنانكه بعضى از فقهاء (مسلمان بودن فرزند را هنگام بلوغ) شرط صدق ارتداد فطرى دانسته اند به طورى كه اگر قبل از بلوغ كافر شود و كفرش تا زمان بلوغ ادامه يابد, سپس مسلمان شود و بار ديگر كافر گردد, مرتد فطرى نيست.(3) از اين رو, بررسى اين مسأله با عنايت به روايات لازم به نظر مى رسد.
اقسام مرتد
طفلى كه به دنيا مى آيد هنگام انعقاد نطفه, پدر و مادرش يا هر دو مسلمانند يا هر دو كافرند يا يكى مسلمان است و ديگرى كافر. هر يك از اقسام سه گانه فوق, داراى سه قسم اند زيرا طفل هنگام تولد نيز, پدر و مادرش يا هر دو مسلمانند يا هر دو كافرند يا يكى مسلمان است و ديگرى كافر, بنابراين مجموعاً نُه قسم خواهد بود.هر يك از اقسام نه گانه فوق نيز داراى دو قسم اند, زيرا كودك پس از تولد و قبل از ارتداد, در هنگام بلوغ, يا مسلمان است يا كافر, پس در مجموع هجده قسم است(4) كه برخى مرتد فطرى اند و برخى مرتد ملّى, براى آنكه مشخص شود كدام يك فطرى است و كدام يك ملّى, بايد ضابطه و معيار فطرى و ملّى مشخص شود. آيا اسلامِ والدين (حين الانعقاد) ملاك است يا (حين الولادة)؟ آيا اسلامِ فرزند (حين البلوغ) هم براى ارتداد فطرى ملاك است يا نه؟در ميان اقسام هجده گانه فوق, حكم دو قسم از آنها روشن است:1ـ كسى كه پدر و مادر او هنگام انعقاد نطفه اش, هر دو مسلمانند و تا زمان تولد او نيز مسلمان باقى مى مانند, فرزند نيز پس از تولد تا هنگام بلوغ مسلمان است, سپس از اسلام روگردان مى شود, به اتفاق همه علماء, (مرتد فطرى) است.2ـ كسى كه پدر و مادر او هنگام انعقاد نطفه اش, هر دو كافرند و تا زمان تولد او نيز كافر باقى مى مانند, فرزند نيز هنگام بلوغ كافر است, به تعبير حضرت امام (كافر اصلى) است كه اگر پس از بلوغ مسلمان شد و دوباره كافر گشت, به اتفاق همه علماء (مرتد ملّى) است.اما ساير اقسام بنابر مبانى مختلف, در اينكه فطرى شمرده شود يا ملّى, متفاوت اند. بايد ملاك و ضابطه را از روايات به دست آوريم.
روايات مسأله
روايات باب ارتداد فراوان است كه در يك دسته بندى كلى, هشت گروهند; يك دسته مربوط به مجازاتِ مرتد فطرى است. در اين دسته يكى (صحيحه), يكى (موثقه) و بقيّه يا ضعيفند يا مرسل يا مجعول, ولى مرحوم آقاى خوئى بعضى از آنها را (معتبره) تعبير كرده اند. به نظر ما فقه الحديث اين روايات اهميت زيادى دارد, چون گاهى احساس مى شود كه روايت ظاهر در يك معناست ولى فقهاء و اعاظم (رضوان اللّه عليهم اجمعين) مطلب ديگرى برداشت كرده اند.
روايت اول:
محمد بن الحسن باسناده عن الحسين بن سعيد قال: قرأت بخطّ رجل الى ابى الحسن الرضا(ع): رجل ولد على الاسلام ثم كفر و اشرك و خرج عن الاسلام هل يستتاب او يقتل ولايستتاب؟ فكتب(ع): يقتل.1روايت در (استبصار) با اين عبارت همراه است: (فامّا المرأة اذا ارتدّت فانّها لا تقتل على كل حال بل تخلّد فى السجن ان لم تتب). روايت از نظر سند صحيحه است و از دلايل تعيين كننده در بحث ماست. براى به دست آوردن ملاك مورد نظر در مرتد فطرى, بايد در تعبير (ولد على الاسلام) تأمل كرد.
(ولد على الاسلام) به چه معناست؟
ـ آيا اگر پدر يا مادر (حين الانعقاد) مسلمان باشد ولى پس از مدتى كافر شود به طورى كه هنگام تولد فرزند كافر شده باشد, (ولد على الاسلام) صدق مى كند؟ـ اگر پدر و مادر مسلمان باشند, ولى مانند بسيارى از ايرانيانى كه امروزه در كشورهاى ديگر دنيا زندگى مى كنند و تنها نامى از اسلام شنيده اند اما هيچ گونه اطلاعى از معارف و احكام آن ندارند و تنها مسلمان شناسنامه اى محسوب مى شوند, و فرزندى به دنيا آورند (ولد على الاسلام) صدق مى كند؟ـ اگر پدر و مادر مسلمان بوده و از اسلام هم اطلاع كافى داشته باشند و به احكام آن نيز ملتزم باشند ولى در محيطى غير اسلامى زندگى كنند و در همين محيط فرزندى به دنيا آورند, (ولد على الاسلام) صدق مى كند؟ـ اگر پدر و مادر مسلمان واقعى بوده و در محيطى اسلامى زندگى كنند و فرزندى به دنيا آورند, (ولد على الاسلام) صدق مى كند؟به نظر ما در ميان احتمالات فوق, تنها در احتمال اخير به طور قطع (ولد على الاسلام) صدق مى كند ولى احتمالات ديگر به هر ميزان كه از اين صورت و فرض فاصله بگيرند, به همان نسبت در صدق تعبير فوق ترديد پيش مى آيد و تضعيف مى شود.(ولد على الاسلام) مانند تعبير روايت معروف (كل مولود يولد على الفطرة و كان ابواه يهوّدانه او ينصّرانه)(5) و آيه شريفه (فطرة اللّه التى فطر الناس عليها) است.آيا پدر و مادرى كه تنها نام مسلمانى بر خود نهاده اند ولى از معارف و احكام اسلام بيگانه اند, و در محيط كفر زندگى مى كنند,و فرزندى به دنيا مى آورند, فرزندشان به حكم اين روايت حتماً مسلمان خواهد بود مگر آنكه پدر يا مادر, او را يهودى يا نصرانى كنند؟ به نظر ما چنين نيست و تعابيرى چون (يولد على الفطره), (ولد على الاسلام) و (فطرة اللّه التى فطر الناس عليها) بر اين شخص صدق نمى كند.صاحب جواهر (ولد على الاسلام) را بر كسى حمل كرده كه يكى از والدينش هنگام انعقاد نطفه او مسلمان باشد, و بر اين مطلب نيز اصرار دارد, زيرا غالباً پدر يا مادرى كه حين الانعقاد مسلمان است, حين الولادة نيز مسلمان است و به ندرت كسى را مى توان يافت كه پس از انعقاد نطفه, كافر شود.(6)البته فرض اينكه مادر مسلمان باشد ولى پدر كافر, و فرزندى به دنيا آيد و به مادر مسلمان ملحق شود, تنها در وطى به شبهه ممكن است, زيرا با فرض مسلمان بودن زن, شوهر نمى تواند كافر باشد.سؤال: چرا اسلامِ يكى از پدر يا مادر كافى شمرده مى شود؟ آيا صدق (ولد على الاسلام) منوط به اسلام والدين نيست؟فقهاء پاسخ مى دهند: اگر پدر و مادر هر دو كافر باشند, فرزندشان كافر تبعى است و اگر هر دو مسلمان باشند, فرزندشان مسلمان تبعى است و اگر يكى مسلمان باشد و ديگرى كافر, فرزند به اشرف الابوين ملحق مى شود كه مسلمان است. ما اين مطلب را در پاسخ قبول داريم ولى آن را قرينه اى بر معناى مورد نظر فقهاء از (ولد على الاسلام) نمى دانيم. به نظر ما تعبير (ولد على الاسلام) بر كسى صدق مى كند كه هنگام تولدش, پدر و مادر هر دو مسلمان باشند, و در محيط اسلامى هم به سر برند.در ادامه حضرت مى فرمايند: (ثم كفر و اشرك و خرج عن الاسلام), مراد از اين تعبير چيست؟به نظر مى رسد كه نوعى تفنّن در عبارت باشد, و مقصود اين است كه شخص از دايره اسلام خارج شود, اعم از اينكه به دين ديگرى بگرود يا نه؟ آيا اگر قبل از بلوغ كافر شود و با حالت كفر بالغ گردد, اين تعبير صدق مى كند يا بايد با حالت مسلمانى بالغ شود, سپس از اسلام خارج گردد, تا اين تعبير صدق كند؟نكته ديگر آنكه به چه كسى گفته مى شود: (ثم كفر و اشرك و خرج عن الاسلام)؟ـ آيا بر كسى كه در وجود خدا يا صفات و افعال او دچار شك و ترديد شود بدون آنكه كلمه اى بر زبان آورد, صدق مى كند؟ـ به كسى كه ـ نعوذ باللّه ـ به عدم وجود خدا يا صفات و افعال او يقين پيدا كند بدون آنكه ابراز نمايد, اطلاق مى شود؟ـ به كسى كه شك يا يقين خود را ابراز كند ولى هيچ گونه تبليغ و ترويجى از اعتقادات يا شبهات خود به عمل نياورد, گفته مى شود؟ـ بر كسى كه پس از شك و ترديد يا يقين به عدم وجود خدا آن را ابراز كند و بى اعتقادى خود را نيز ترويج نمايد, صدق مى كند؟به نظر ما روايت شامل دو صورت اخير مى شود, ولى صدق (كفر و اشرك و خرج عن الاسلام) بر دو صورت اول مورد ترديد است, اگر با تحقيق و تفحص متوجه شديم كه شخصى از اعتقاد و ايمان به خدا روگردان شده, بدون آنكه بر زبان آورد (صورت دوم) يا دچار شك و ترديد شده (صورت اول) تعبير فوق صدق نمى كند.قرينه اش آن است كه راوى سؤال مى كند: (هل يستتاب؟) روشن است كه بازگشت از عقيده خويش يا دچار ترديد در اعتقاد خويش شدن بدون آنكه انسان ابراز نمايد, قابل استتابه نيست. عقيده با علل و عواملى به وجود مى آيد و با علل و عواملى هم از دست مى رود, لذا قابل استتابه و توبه دادن نيست. آنچه قابل استتابه و توبه دادن يا امتناع از توبه است, اظهار عقيده است. كسى با گفتن (استغفر اللّه) عقيده سابق را به دست نمى آورد و عقيده جديد را از دست نمى دهد. بلكه از اظهار و ابراز كفر توبه مى كند. پس مراد از (كفر و اشرك و خرج عن الاسلام) در روايت, (از دست دادن عقيده و اظهار و ابراز) آن است. (عقيده) امرى باطنى است (و لايُعلم الاّ من قبله). اگر كسى شهادتين بر زبان جارى كرد تا وقتى كه اظهار بازگشت از اسلام نكرده, ما وظيفه داريم او را مسلمان بدانيم حتى اگر در دل خود ترديدهايى داشته باشد و حتى حرام است كه از او سؤال كنيم آيا اعتقاد قلبى دارى يا نه؟ قرآن كريم مى فرمايد:(ولاتقولوا لمن القى اليكم السلام لست مؤمنا.)2بعضى از فقها همچون ابوالصلاح حلبى و ابن زهرة اين جمله از روايت را (اَظْهَرَ) معنا كرده اند كه يا ابراز قولى است يا ابراز عملى(7), ولى بعضى ديگر (قلباً او لساناً او عملاً) تفسير كرده اند(8) و به نظر ما صورت بدون مُبرز قولى يا عملى مشمول اين روايت نيست. بنابراين در روايت, اولاً: (ولد على الاسلام) بر كسى صدق مى كند كه اگر كارى به او نداشته باشند, مسلمان مى شود و چنين فردى بايد در محيط اسلامى يا لااقل در خانواده مسلمان به دنيا بيايد و تنها اسلام احد الابوين كافى نيست.ثانياً: (كفر و اشرك و خرج عن الاسلام) بر كسى صدق مى كند كه علاوه بر بى اعتقادى, آن را ابراز نمايد و بى اعتقادى او مبرز قولى يا عملى به همراه داشته باشد.بنابراين معنا: 1ـ ما حق نداريم تفتيش عقايد كنيم, زيرا اظهار شهادتين كافى است تا احكام اسلام بر شخص جارى شود, چون ترك نماز يا روزه يا حج سبب خروج از اسلام نمى شود.2ـ حق نداريم به كسى كه شهادتين را بر زبان جارى كرده, بگوييم از ترس مسلمان شدى, چون تعبير روايت (خرج عن الاسلام) است كه ظهور در خروج اختيارى دارد. و همينطور اگر كسى اظهار اسلام كرده نمى توانيم او را تكذيب كنيم.حقيقت اين است كه اسلام در طول تاريخ گرفتار دو گروه بوده است; گروهى كه چهره اسلام را خشن معرفى كرده اند و گروهى كه در نقطه مقابل مدعى شده اند كه به حكم آزادى فكر و عقيده نبايد حكم قتل درباره كسى جارى كرد.