استمرار حركتهاى اصلاحى - مبادی ناهمسازی حکومت و مردم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبادی ناهمسازی حکومت و مردم - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

استمرار حركتهاى اصلاحى

جريان ضعف و سستى ملل اسلامى و ناهمسازيها حكومتى با مردم همچنان ادامه يافت و در جهت ديگر حركتهاى اصلاحى وتدابير انقلابى به مرور زمان به شكلى خاص در آمد و در قالب مبارزات فرهنگى و عقيدتى و سپس انقلابهاى درونى ظاهر گشت.

در طليعه اين حركت نوين چهره سيد جمال الدين اسدآبادى (1254 ـ 1314 هـ) ظاهر است. او در مرتبه نخست به اصلاح روح و انديشه و سپس اصلاح حكومت مى انديشيد واين هر دو را در پرتو شعاع دين مى جست.

او بر خلاف كسانى كه همّت خود را فقط صرف اصلاح سيستم و نظام ادارى حكومت مى كردند و معتقد بودند كه: (اذا صلح الراعى صلحت الرّعيه) معتقد بود كه اگر جامعه و ملّت ناصالح باشند و به رشد لازم نرسيده باشند حكومت صالح كارى از پيش نمى برد.24

شيخ محمد عبده (1266 ـ 1323 هـ) براين عقيده بود كه:

(مردم مصر كه گرفتار بيسوادى و از آن مهمتر نادانى بودند تربيت اخلاقى و آمادگى فكرى بايد برمبارزه سياسى مقدم باشد راه رفع مفاسد اجتماعى نيز نه جهش و اقدام قاطع انقلابى بلكه اصلاح تدريجى است 25

سيد عبدالرحمان كواكبى (1265 ـ 1320 هـ) بزرگترين مشكل جوامع اسلامى را

استبداد آن هم در چهره هاى گوناگونش يافت و طبايع الاستبداد را در افشاى مطلق العنانى حكّام و عوامل ديگرى كه به استبداد منتهى مى شوند و خدمت مى كنند نوشت.

محمد رشيد رضا در پايان قرن نوزدهم تعاليم سيد جمال و عبده را پى گرفت نكته اى كه عقايد او را از تجدد خواهان ديگر متمايز مى كند اين است كه او از اعتلاى جوامع اسلامى را احياى سنّت خلافت مى دانست و معتقد بود كه براى اصلاح واقعى بايد خلافت به همان صورت صدر اسلام در آيد. اين در حالى بود كه بيشتر تجدد خواهان بويژه سيدجمال الدين وكواكبى آن را مسوٌول پذيرش حكومتهاى خودكامه از جانب ملتهاى سنى مى دانسته اند).26

رشيد رضا در كتاب: الخلافة و الامامة العظمى علما را عميقاً مسوٌول سيزده قرن انحراف و حكومتهاى نامشروع مى داند زيرا به جاى مبارزه با سوء استفاده هاى قدرتها و ظلم و استبداد آنها بر آن صحّه گذاشته و مشروعش نموده اند و آنچه بيش از عبوديتشان در برابر حكّام زيان آور بود جهل ونادانى ايشان نسبت به عصر خود بود.27

علاّمه شيخ محمد حسين نائينى از ديگر چهره هاى سرشناس تاريخ سياسى است كه باتحرير كتاب: تنبيه الامة به ترسيم سيستمى ايده آل براى حكومت جوامع اسلامى پرداخته وتلاش كرده است تا حكومت مشروطه را به عنوان حكومتى كه مى تواند با قوانين شرع سازگار و با نيازهاى جامعه هماهنگ باشد معرّفى كند.

در كنار اين شخصيتها ديگر انى نيز چون سيد قطب ابوالعلا مودودى محمد اقبال لاهورى شهيد سيد محمد باقر صدر و... هستند كه هر يك به گونه اى در صدد احياى تمدّن و اصالت فرهنگ اسلامى و عزّت مسلمانان بوده اند.

امّا هيچ كدام از اينان در روزگار حيات خويش و حتّى پس از آن به اهداف مورد نظر خود دست نيافتند و بدان توفيق عظيمى كه رهبر و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران حضرت امام خمينى رضوان الله تعالى عليه رسيد نايل نيامدند.

حكومت اسلامى عصاره قرنها تلاش و اميد

آنچه امروز به عنوان حكومت اسلامى در اين مرز و بوم شاهد آنيم دستاوردى است گران كه بهاى سنگينى تاكنون براى آن پرداخته شده است.

حكومتها و نظامها با تلاش توده ها و مردان ايثارگر و موٌمن شكل مى گيرد امّا به ناگزير مسايل آن در صحنه عمل بر عهده افراد خاصى به عنوان دولت گذاشته مى شود.

اين دولتهايند كه با برنامه ريزى صحيح رعايت ارزشها توجّه به توانها و مقتضيات مى توانند روح عزّت و صداقت را در ملّت زنده كنند و جامعه را به پويايى و حيات برسانند.

امروز ما اذعان داريم كه مسوٌولان نظام اسلامى مردانى مصمّم ارزش خواه مكتبى انسان دوست و رنج محرومان چشيده اند و برآنند تا از جامعه خويش جامعه اى نمونه بيافرينند; ولى هرگز بى نياز از هشدارها نيستند; زيرا در ميدان عمل معمولاً جوّى حاكم است كه سياستداران را از شناخت بسيارى از مسايل ريز و درشتِ اطراف خود غافل مى سازد.

غفلت از دست دادن فرصتها ناديده گرفتن عينيتهاى اجتماعى بزرگترين و رايج ترين مشكل حكومتها در طول تاريخ است.

نگاه طولانى امّا گذراى ما به انديشه هاى سياسى بدين منظور بود تا اين خط طولانى تجربه را هرچه گسترده تر بنماييم ونشان دهيم كه هماره تاريخ رهنمود به حكومتها هشدار به فرمانروايان داستان و قصّه و حماسه و اخلاق براى آنان گفته اند و سوگمندانه در بيشتر موارد آن پند نامه ها به عنوان متون باستانى براى نسلهاى بعد مانده و از حكومتها اثرى جز بى كفايتيها و ويرانيها و دست كم ناكاميها نمانده است.

آيا گذشتگان نظريه پرداز سياسى كم داشته اند!

آيا پيشينيان قادر به تشخيص بايدها از نبايدها نبوده اند!

آنچه تاكنون آورديم نشان مى دهد كه خير مشكل آنان ديگر بوده است.

ما بر اين اعتقاديم كه راٌس هرم قدرت در نظام اسلامى تاكنون از آسيب در امان بوده و خلوص و صفا و زهد و ايثار را در هم آميخته و دارا بوده است.

امّا اين كافى نيست مجموعه تشكيلات ادارى و اجرايى نظام سيستم قانونگذارى و قضايى دستها و پاها و كانالهاى حسّى و ارتباطى دولت با واقعيتهايند.

هرگاه قلب درپيكرى سالم باشد تا زمانى كه سيستم عصبى حواس و اعضاى آن

به سامان نباشند از قلب نيرومند كارى بايسته ساخته نيست.

در صورتى كه بدنه نظام و تشكيلات ادارى و اجرايى و قضايى بهنجار نباشند نارضايى دلسردى و بى رغبتى در جامعه ريشه مى دواند و زمينه آشوبها را فراهم مى آورد.

/ 9