شیخ فضل ‏الله نوری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیخ فضل ‏الله نوری - نسخه متنی

علی محمد بشارتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


همانگونه كه گفتيم انقلاب مشروطه نقطه عطفي در تاريخ سياسي كشور ماست. كشور به انقلاب مشروطه به قولي از مرحلؤ ديكتاتوري به مرحلؤ مشروطه قدم گذاشت و از خودكامگي رها گشت. ولي به نظر نگارنده انقلاب مشروطه دورؤ ديكتاتوري سنتي را به ديكتاتوري مدرن تبديل نمود.

انقلاب مشروطه باورهاي مذهبي مردم را به سُخره گرفت و با برنامه‏ريزي زمان‏بندي شده كه قدرتهاي استكباري تنظيم كرده بودند، به تدريج مردم را از اسلام سياسي جدا كرد و وارد مرحله سكولاريسم نمود.

جرم شيخ فضل‏اللّه اين بود كه دست دشمن را خوانده بود و مي‏دانست كه قصد لندن در حمايت وسيع از مشروطه‏خواهان در حقيقت دفاع از تز حكومت منهاي اسلام است. وگرنه لندن كه در قلمرو استعماري خويش سخت‏ترين و خونين‏ترين و بي‏رحم‏ترين حكومت‏ها را به قدرت رسانده است چگونه ممكن است از مشروطه حمايت كند. شيخ فضل‏اللّه كه خود با دقت از برنامه‏هاي عوامل لندن در تنظيم قانون اساسي پي برده بود و وحشت آنها را به هنگام تدوين قانون اساسي از اسلام و روحانيت مشاهده نموده بود به خوبي مي‏دانست كه سران مشروطه جز به منافع درازمدت انگليس به چيز ديگري نمي‏انديشند.

شيخ فضل‏اللّه به خوبي مشاهد مي‏كرد كه نهضت شكوهمندي كه به رهبري علمأ براي محدود كردن قدرت شاهان خودكامه به راه افتاده بود و به پيروزي چشمگيري هم انجاميد چگونه توسط گروهي دين‏ستيز و اسلام‏گريز به اعوجاج كشيده شد و عرصه را بر دين‏مداران تنگ كرد. شيخ فضل‏اللّه مي‏ديد كه علمأ اعلام نجف و تهران و ساير شهرهاي ايران يك زبان، تندروي سكولارها را در تدوين قانون اساسي رد كردند و نوشتند: كه مجلس شوراي عمومي منافي با قواعد اسلام است و ما مسلمانان ابداً راضي نمي‏شويم كه وهني به اسلام و دين ما برسد و در مقابل احكام اسلاميه، شاه و رعيت يكسان است و بر همه لازم است حفظ دين و آيين شريعت حضرت سيدالمرسلين..." اين نامه را حدود سيصد تن از علمأ و مجتهدان برجسته مهر و امضأ نموده بودند.25

شيخ فضل‏اللّه به نحوي متوجه بود كه تقي‏زاده كه پرچمدار سكولاريسم شده است مورد حمايت همه عناصر ضد دين اعم از دربار و درباريان و عناصر مختلف دين‏گريز قرار مي‏گيرد. لندن نيز بي‏شرمانه از وي حمايت مي‏كند. در آن هنگام كه علماي نجف او را را تكفير كردند لندن او را به آغوش مي‏كشد و شديداً از وي جانبداري مي‏نمايد...

در اينجا براي آنكه از مسايل سياسي زندگي شيخ فضل‏اللّه چيزي فروگذار نشده باشد به طور خلاصه علت ملاقات شيخ با محمدعلي‏شاه در دورؤ استبداد صغير را مي‏نگاريم: به قول مرحوم شوشتري:

مرحوم شيخ فضل‏اللّه در مدتي كه محمدعلي‏شاه در باغشاه سكونت داشت برخلاف ميل و رضايتش يك مرتبه او را به باغشاه بردند و در آن مجلس هم از مذاكرات شيخ، شاه فهميد كه شيخ با اقدامات او و درباريانش مخالف است. وي در ادامه مي‏گويد:

مشيرالسلطنه كه در آن روزگار صدراعظم بود براي رفع اختلاف دربار با وي به منزل وي رفت و پس از مذاكرات زيادي كه با شيخ كرد مايوس از منزل شيخ خارج گرديد. حتي در مراجعت به حاجي علي‏اكبر بروجردي اظهار كرد كه اين رفتار حضرت آقا با شاه و ما بدتر از رفتار سيدين مسندين (بهبهاني و طباطبايي) است.26 تصور محمدعلي‏شاه اين بود كه مي‏تواند شيخ فضل‏اللّه را كه مخالف مشروطه شده به خود نزديك كند. حال آنكه از نظر شيخ مشروطه غيرمشروعه با حكومت محمدعلي‏شاه تفاوت چنداني نداشت.

/ 15