خلاصه درس
مـنـظـور از روش هـاى فـكـرى اسـلامـى ، مشرب ها و نحله هايى است كه رنگ و بويى فلسفى يا كلامى به خود گرفته اند و در حوزه جهان بينى اسلامى جاى دارند. اين روش ها عبارتند از:الف ـ روش فلسفى مشّائى ( استدلالى )؛ب ـ روش فلسفى اشراقى ؛ج ـ روش سلوك عرفانى ( عرفان نظرى )؛د ـ روش كلامى ؛ه ـ روش حكمت متعاليه .واژه مـشـّاء در لغـت بـه مـعـنـاى (بـسـيـار راه رونـده ) اسـت و ايـن روش در كـشـف حـقـايـق تنها
بر اسـتـدلال و بـرهان تكيه مى كند و مى خواهد با بهره گيرى از بديهيات عقلى و موادّ برهانى و
اشـكـال چهارگانه (قياس )، به مطلوب دست يابد. بيشتر قدماى فيلسوفان مسلمان ، پيرو اين مـشـرب بـوده
انـد. واژه اشراق ، به معناى (تابش نور) است . اين روش ، براى كشف حقايق ، بر استدلال و برهان عقلى و
مجاهدت قلبى و تصفيه نفس تكيه مى كند.هـدف روش سـلوك عـرفـانـى ، رسـيـدن بـه حـق اسـت و حـق واقـعـى را خـداونـد مـتـعـال مـى دانـد و
بـراى سـيـر و سـلوك عـرفـانـى مـراتـب و مـنـازلى قـائل اسـت و در راه شـنـاخـتـن حـق تـعـالى بـه
اسـتـدلال و بـرهـان عـقـلى اعـتـمـادى نـدارد و پاى استدلال را در اين راه چوبين ميداند.روش كلامى همانند روش مشّائى است ، ولى داراى دو تفاوت عمده با آن است :1 ـ متكلّمان در استدلال هاى خود از اصول عقل عملى وجدانى بهره مى جويند و نقطه آغاز آنان ، حسن و قبح
عقلى است كه فيلسوفان مشّائى آن هـا را تـنـهـا در دايـره زنـدگـى انـسـان مـعـتـبـر مـى دانـنـد و
تـنـهـا در صـنـاعـت جدل ، از آن سود مى برند نه در برهان .2 ـ متكلّم از پيش ، خود را به دفاع از حريم دين متعهد كرده است ، ولى فيلسوف چنين نيست .حكمت متعاليه روشى است ويژه براى سير و سلوك عقلانى در الهيات اعم و اخص ، ولى اين روش در عرض روش هاى
پيش نيست ، بلكه شيوه اى نو در تكيه بر مبانى و كيفيّت تحقيق در فلسفه اولى اسـت كـه بـراساس آن
اختلاف و نزاع ميان روش هاى مختلف فلسفى ، عرفانى و كلامى از ميان مى رود.