4 ـ 5 ـ امكان استقبالى
هـرگـاه حـوادث و پـديـده هـا را، كـه نـسـبـت بـه گـذشـتـه و حـال داراى گونه اى ضرورتند، دررابطهبا آينده بسنجيم ، از گونه اى امكان برخوردار مى شـوند كه آن را (استقبالى ) مى گويند. فلاسفه مسلمان
برآنند كه امكان استقبالى مربوط به حـالت و وضـعـيـت انـسـان و عـدم احـاطـه علمى اش بر حوادث آينده
است . آينده اشيا و حوادث چون حـال و گـذشـتـه آن هـا اسـت و اگـر انـسـان بـتـوانـد بـه تـمـام عـلل
حـوادث احـاطـه يـابـد، مـى تـوانـد آيـنـده آن هـا را پـيـش بـيـنـى كـنـد؛ ولى از آن جـا كـه
عـلل و عـوامـل پـديـده هـاى اجـتـمـاعـى و انـسـانى بس بسيار است ، انسان از پيش بينى امور آينده
نـاتـوان اسـت . انـسـان حـوادثـى را كه از علل و عواملى كمتر برخوردارند ـ مانند جريان طبيعى
خـسـوف و كـسـوف ـ از ديـربـاز پـيـش بـيـنـى كـرده اسـت . خـواجه نصيرالدين طوسى در شرح الاشارات
والتنبيهات درباره نظريه ابن سينا از امكان استقبالى مى گويد:از معانى امكان ، امكان استقبالى است ، اين امكان از نسبت موجودات (ممكن الوجودها) به آينده انتزاع
مى گردد كه از وضع آنها در آينده مطلع نيستيم (به علت عدم احاطه علمى نسبت به حوادث آينده ).(125)
5 ـ 5 ـ امكان استعدادى
هـر چـيـز داراى اسـتـعدادى ويژه است و با زمانى معيّن در آينده داراى ارتباط است ؛مثلاً دانه گندماستعدادى ويژه دارد و تنها مى تواند به بوته گندم در آيد نه به بوته گياهى ديگر. به عبارتى ديگر، در
آن تنها امكان بوته گندم هست نه چيزى ديگر و چون به فعليت درآيد و دانه به بوته مبدّل شود، اين نوع
امكان از ميان مى رود.مرحوم سبزوارى در اين باره مى گويد:يـعـنـى : گـاهـى امـكـان ، امـكـان اسـتعدادى است و آن نزد فلاسفه ، چيزى جز استعداد است . امكان
استعدادى را (امكان وقوعى ) نيز مى گويند و از اين رو، امكان وقوعى در دو معنا به كار مى رود:اوّل به معناى امكان استعدادى .دوم بـه مـعـنـاى امـرى كه نه تنها ذاتاً ممتنع نيست ، بلكه از وقوع يا عدم وقوع آن امرى محالى لازم
نـمـى آيـد و در مـقـابـل آن ، امـتـنـاع وقـوعـى اسـت . امـتناع وقوعى چيزى است كه مستلزم امرى محال
است ، ولى خود محال نيست .استاد مرتضى مطهرى در اين باره مى نويسد:تـا آن جـا كـه مـا تـحـقـيـق كـرده ايـم ، قـبل از شيخ اشراق كسى را نديده ايم كه سخنى از امكان
استعدادى به ميان آورده باشد و حدس مى زنيم اوّلين كسى كه بحث امكان استعدادى را طرح كرده است ، شيخ
اشراق است . مسلّماً اين قضيه در فاصله بين ابن سينا و شيخ اشراق طرح شده است . ايـن كـه قـبل از شيخ
اشراق هم كسى اين مساءله را گفته باشد، براى ما محلّ ترديد است ، ولى مـسـلّمـاً قـبـل از بـوعـلى
كـسـى نـگـفـتـه اسـت و در زمـان بـوعـلى هـم چـنـيـن اصـطـلاحى نبوده است .(126)
خلاصه درس
مـواد سـه گـانـه عقلىِ وجوب ، امكان و امتناع ، هم در فلسفه مطرحند و هم در منطق . فيلسوفان و مـنـطـقـيـان ، در آشـكـار ساختن مفهوم و منشاء انتزاع آن ها كوشيده اند. در اين مبحث پس از تعريف و
بـيـان مـنشاء انتزاع ، به تغيير و تحوّل و تكامل تاريخى توجه شده و تاءثير مبحث (اصالت وجود) در
انتزاع مفاهيم سه گانه بيان گرديده است . بر اين مبنا، دو نوعِ ضرورت ذاتى منطقى و فلسفى ، كه از
مباحث مهم فلسفى اند، به بحث نهاده شده اند.در بـررسـى فـلسـفـى ، گاهى موجودات فى نفسه در نظر گرفته مى شوند و در ارتباط با مواد سه گانه
مطالعه و تحقيق مى گردند كه بدين اعتبار (نفسى ) يا (ذاتى ) گفته مى شوند و گاهى در مقايسه با موجود يا
موجودات ديگر بررسى مى شوند. در اين صورت ، وقتى نسبت به مواد سه گانه (وجوب ، امكان ، امتناع ) بررسى
مى شوند، آن را (اعتبار قياسى ) يا (وجوب ، امتناع و امكان بالقياس ) مى گويند.امكان مذكور در برابر وجوب و امتناع جاى دارد و به (امكان ذاتى ) يا (امكان خاص ) معروف است . امكان
داراى معانى ديگرى نيز هست و به گونه اشتراك لفظى بر آن ها دلالت دارد.