(3) ـ راه صدرايى يا برهان صدّيقين
ايـن بـرهـان را صـدرالدين شيرازى (ملاّ صدرا) اقامه كرده و آن را بهترين برهان دانسته است .پـيـروان حـكـمـت مـتـعـاليـه نـيـز با تقريرهايى گوناگون به بيانش پرداخته اند. در اين جا تقريرملاّ صدرا را از شواهدالربوبيه (132) و تقرير استاد مرتضى مطهرى را از شرح منظومه بيان مى كنيم . خلاصه
تقرير شواهد الربوبيه چنين است :بى گمان ، موجودى هست .اين موجود، ذاتاً و در تقسيم اوّل ، يا به غير متعلّق است و يا نيست .بـنـابـر اصالت وجود، جز وجود و مراتب و شؤ وناتش غيرى وجود ندارد تا بدان متعلِّق و متقوّم باشد. پس
، تعلّق و تقوّم تنها در مرحله وجود اشيا متصوّر است .موجود، متعلَّق يا واجب الوجود است (و قائم به ذات ) و يا ممكن الوجود و قائم به غير. اگر واجب الوجـود
بـاشـد، مـطـلوب ثـابـت مـى شـود و اگر ممكن الوجود و متعّلق به غير باشد، در نهايت مستلزم واجب
الوجود است .بـرهـان صـدّيـقين بر دو اصل اساسى فلسفه صدرايى ، يعنى اصالت وجود و وحدت تشكيكى مـبـتـنـى است .استاد مرتضى مطهرى نيز برهان مذكور را تقرير كرده است كه خلاصه اش چنين است :1 ـ بى گمان ، موجودى هست .2 ـ وجود، اصيل و عين تحقق است (و ماهيت اعتبارى است ).3 ـ ايـن حـقـيـقـت (يعنى وجود) ذاتاً مقتضى آن است كه واحد باشد و هر چه حقيقت و واقعيت هست ، همه بـه
آن حقيقت وحدانى بازمى گردد (و هر چه هست ، حقيقت وجود يا شؤ ون و تجلّيات اوست . پس ، ثانى ندارد).4 ـ اين حقيقت واحد (ذاتاً) يا واجب است و يا ممكن . اگر واجب باشد، مطلوب ما ثابت مى شود و اگر ممكن
باشد، متعلّق و قائم به غير است . ولى اين فرض با مقدّمه دوم مغاير است ؛ زيرا مقدّمه دوم اين است كه
حقيقتِ وجود، ثانى ندارد تا بدان قائم شود.مرحوم سبزوارى در تقرير برهان صدّيقين مى گويد:در اين برهان ، نخست حقيقت وجوبيه ( واجب الوجود) ثابت مى شود.همچنين ثابت مى گردد كه حقيقت وجود در مرتبه ذات و با وجوب ذاتى ازلى مساوى است . سپس ، از طـريـق ذات
واجـب الوجـود، وجـود مـمـكنات ثابت مى شود و از نظر ملاّ صدرا ممكن الوجودها به مـنـزله ثـانـى در
برابر وجود خداوند متعالند، بلكه هر چه هست شؤ ون و تجليات و مظهر ذات اويند. استاد مطهرى درباره
ويژگى هاى
برهان صدّيقين مى گويد:ايـن بـرهـان ، دو ويـژگـى دارد. يـكـى ايـن كـه نـيـازى بـه اسـتـنـاد بـه امـتـنـاع دور و
تـسـلسـل نـدارد و بـه فـرض كـسـى در امـتـنـاع دور و تـسـلسل ترديد داشته باشد، در اين برهان خللى
وارد نمى شود. و ديگر اين كه هيچ شيئى از اشياء و هيچ مخلوقى از مخلوقات واسطه براى اثبات ذات واجب
الوجود قرار نگرفته است و به عبارت ديگر عالم ؛ واسطه اثبات ذات حق قرار نگرفته است .(133)جـمـله مـعروف حضرت امام على (ع )در دعاى صباح بر اين معنا و مفهوم فلسفى دلالت دارد كه مى فرمايد:يـكـى ديـگـر از ويـژگى هاى برهان صدّيقين صدرايى اين است كه با يك برهان هم وجود و هم احكام و صفاتش
ـ مثلاً وحدانيت خداوند متعال ـ ثابت مى شود، ولى برهان ابن سينا و ديگر براهين تـنـهـا ثـابـت مـى
كـنـنـد كـه واجـب الوجودى در جهان هست و جهان خالى از او نيست ، و اين كه واجب الوجـود داراى چـه
احـكـامـى اسـت و آيا واحد است يا متعدد، و مجرّد است يا مادّى ، بايد با براهينى ديگر به اثبات رسد.