يـكـى از تـئورى هـاى مـوجـود در مورد حوادث 11 سپتامبر اين است كه زمينه هاى جامعه شناختى و داخـلى مـمـكـن اسـت در بـروز ايـن حـادثـه دخـالت داشـتـه بـاشـد. پس از انفجار اُكلاهاماسيتى در سـال 1995، فـشـار بـسـيـار شـديـدى بـر رسـانـه هـا تـحـميل شد مبنى بر اين كه اين انفجار كار مسلمانان بوده است.در حالى كه چند ماه پيش مشخص شـد كـه مسبّب اصلى انفجار شخص 23 ساله و آمريكايى به نام مك فى (makfaey) بوده كه در سالگرد سوزانده شدن پيروان ديويد كروس به وسيله اف.بى.آى، براى انتقام دست به ايـن عـمـل زده بـود. هـمـچـنـيـن مـسـاءله سـيـاه زخـم نـيـز بـه احتمال زياد منشاء داخلى دارد.يـكـى از مـسائل مهمى كه بايد مورد تاءمل و تفكّر قرار گيرد مساءله چالش هاى موجود در جامعه آمـريـكـاسـت. بـه گفته يكى از جامعه شناسان، آمريكا تنها تمدنى است كه در عين بالا بودن قـدرت جـذب، قـدرت هـمـگـونـى داخـلى آن فـوق العـاده پـايـيـن اسـت، بـه هـمـيـن دليل از نظر جامعه شناسى سياسى، آمريكا آسيب پذيرترين جامعه جهان است. همانطور كه مى دانـيـم در بـيـش تـر كـشـورهـاى جـهـان حـس نـاسيوناليستى كم يا بيش وجود دارد، اما در آمريكا نـاسـيـونـاليـسـم چـيـز خـنـده دارى است. به علت اهميت فوق العاده زيادِ حقوق فردى در آمريكا، فـردگرايى و فردمحورى در آمريكا حرف اوّل را مى زند، اين فردگرايى در تعارض با جمع گرايىِ حكومت است.حكومت نياز به تفكّرِ جمعى دارد، نيازمند نوعى منشِ جمعى در ملّت است، امّا در آمـريـكـا مـنـش فـردى غـلبـه بـر مـنـش جـمـعـى دارد. بـه هـمـيـن دليـل دولت آمـريـكـا روى رسانه ها براى توجيه و تنظيم افكار عمومى به شدت كار مى كند، تـا آنـهـا را بـا خود همراه كند.لذا مساءله جذب بالا از يك سو و عدم توانايى همگون كردن مليت هـاى مـخـتـلف در داخل جامعه آمريكا از سوى ديگر سبب شده اين جامعه آسيب پذير شود. اساسِ اين مـسـاءله، فـردگـرايـى و سـرمـايـه مـحورى است. يكى ديگر از نتايج جامعه شناختىِ سرمايه محورى و فردگرايى اين است كه در جامعه آمريكا نابرابرى هاى اجتماعى افزايش پيدا كند.