حـوادث بـعـد از رحـلت پـيـامـبـر(ص ) و بـركـنـارى عـلى (ع ) از خـلافـت، از مـسـائل قابل تاءمّل و توجّهى است كه انسان نمى تواند به سادگى از كنار آن گذشته و به راحـتـى آن را هـضـم و حـل كند؛ براى اين كه نصوص فراوانى از پيامبر(ص ) موجود است كه هم كـمـالات و بـرجـسـتـگـى هـاى روحـى عـلى (ع ) را مـورد تاءييد قرار مى دهد و هم او را به عنوان شـايـسـتـه ـ تـريـن فـرد، بـراىِ اِحـراز پـُسـت جـانـشـيـنـى پـيـامـبـر مـعـرفـى كـنـد. فضايل و برجستگى هاى او هم قابل انكار نبوده حتى كسانى كه حق او را غصب نموده اند به اين فـضـايـل مـعـتـرف و در مـواردى خود راوى اين نصوص و احاديث پيامبرند. از طرف ديگر در زمان حـيـات رسـول خـدا، عـلى (ع ) و مـخـالفـان بـعـدى او، هـمه در جبهه واحدى بوده و همگى ياران و اصحاب پيامبر(ص ) و در مقابل جبهه رو در روى اسلام همراه و همدست بوده اند.عـلى نـخـسـتـين گرونده به اسلام، پرورده دست و دامن پيامبر از طفوليت،قهرمان بزرگ ترين جنگ هاى سرنوشت ساز (بدر و اُحُد و خندق و خيبر و...)، عزيزترين و پاك ترين حوارى پيامبر، بـرادر او، هـمـسـر مـحـبـوب تـريـن دخـتـر او، پـدر ذريـه او و مـظـهـر عـتـرت او؛ فـداكارترين، پـارسـاتـريـن، اسـلام شـنـاس تـريـن و قـرآن فـهـم تـريـن، فـقـيـه تـريـن، مـجـاهدترين و سـخـنـورتـريـن صـحـابـى اوست. بيست و سه سال تمام از نخستين روز دعوتش (يوم الدار) تا آخـريـن خطبه عامش (حجة الوداع، غدير) و آخرين روز حياتش پيامبر همه جا به صراحت و اشارت بـه لفظ و رفتار، به آيه و حديث، خواستِ خويش را به جانشينى او ابراز كرده است و رهبرى او را تـوصـيـه نـمـوده. شـايـسـتـگـى او نـيـز مـورد اتـفـاق هـمـه بـوده اسـت.