الان در جامعه شناسى ايران يك بحث وجود دارد، برخى افراد جرم مى كنند، امّا خـودشـان را مـجرم نمى دانند. نابرابرى فجيع اجازه داده به برخى كه دزدى خودش را توجيه بـكـنـد بـه عنوان احقاقِ حق! مى گويد من دارم حق خودم را به دست مى آورم. شما بررسى كنيد، تـلويـزيـون بـا يـك جـوان مـصـاحـبه كرد، و پرسيد آقا چرا زدى شكستى؟ گفت عشقى! آن وقت برخى بولتن هاى قوه قضائيه را هم بگيريد بخوانيد ببينيد چه خبر است! صريح عرض مى كـنـم : جـمهورى اسلامى از اين دو نكته غافل است، و دارد لطمه مى خورد، لذا حتما سياسى نكنيم كـه مـثلا سيا دارد اين جوان ها را بازى مى دهد، بلكه در بروز حركت هاى تشنّجى و هيجانى بُعد جامعه شناختى و نابرابرى اقتصادى هم مطرح است. كتابى است با عنوان (رويارويى بزرگ ) از آقـاى لسـتر تارو (Lesterthursow) ـ مشاور اقتصادى كاخ سفيد. ـ او در اين كتاب، وضعيت اقـتـصـادى ـ فـرهـنـگـى آمـريـكـا را بـا ژاپـن بـررسـى كـرده و بـحـث بـسـيار جالبى در تبيين عـلل نـابـرابرى ها در بحران هاى اجتماعى دارد. يك موضوع تحقيق، بررسىِ تطبيقىِ حقوقِ دو مـديـر ارشـد در آمـريكا و ژاپن و مقايسه آن با يك كارگر ساده در همان كشور است ؛ مدير ارشد شـركـت بـزرگ (تـايـم ) در آمريكا، صد و نوزده برابر يك كارگر ساده حقوق مى گيرد، اين مـسـاءله در ژاپـن فـقـط هـيـجـده بـرابـر اسـت و بـعـد نـتـيـجـه مـى گـيـرد ايـن مسائل جامعه آمريكا را انفجارى كرده است.نـمـود ايـن انـفـجـارهـا را مـى تـوان در وقـايـع 11 سـپـتـامـبـر مـشـاهـده كـرد. لذا يـكـى از تـحـليـل هـا ايـن اسـت كـه عـوامـل ايـن حـوادث مى تواند داخلى باشد، امّا نظام حاكم آمريكا با يك فـرصـت طـلبـى زيـركانه در حال استفاده از اين مساءله به نفع اهداف سياسى خود در جهان مى باشد.