در آن كرانه، چه چيزي رخ دهد. درآنجا، بايد خدا را در نظربياوريد.در عصر حاضر، شواهد زيادي در نفي و اثبات اين مطلب وجودندارد. به نظر ميرسد كه ما
بتوانيم حالت فعلي جهان را بر مبناي اينفرض كه كرانهاي وجود ندارد، توضيح
دهيم... اين توجيحي آشكاراست، زيرا تعداد زيادي از عناصر اختياري را از نظريه
حذفميكند...».(48)او در جاي ديگري از همين مصاحبه ميگويد: «اگر ما بتوانيم نشاندهيم كه همه چيز را
ميتوان بر اساس فرض بيكرانگي توضيح داد، بهنظر من، نظريهاي طبيعيتر و
اقتصاديتر خواهيم داشت».(48) و نيز: «اگرجهان، ابتدايي ميداشت ميتوانستيم براي آن
خالقي فرض كنيم. امّا اگرجهان كاملاً خودكفا باشد و مرز يا كرانهاي نداشته باشد، نه
ابتدا دارد و نهانتها؛ بلكه صرفاً وجود دارد. پس، در اين حالت، چه جايي براي
خالقهست؟».(49)البته هاوكينگ در سال 1985، در پاسخ به ايراد كه وي ميترسد بهوجودي متعال اذعان
كند، گفت: «من فكر ميكردم كه در مسئله هستيجاي يك وجود متعال را كاملاً
بازگذاشتهام... اين كه بگوييم موجوديمسئول قوانين فيزيك بوده است، با همه
اطلاّعات ما سازگار است».(50)
2. افراد تفاوت
اين افراد آشكارا اظهار بياعتقادي به خدا نميكنند ولي در نوشتهها ياگفتارهايشان همچيزي كه حاكي از اعتقادات مذهبي باشد، نميبينيم.احتمالاً، اكثر فيزيكدانان معاصر
غربي از اين گروه هستند. در ميان آنهاافراد خداباور وجود دارد ولي يابه دليل نفع شخصي
ويا به اين سبب كهبر خلاف جوّ حاكم برجامعه فيزيكدانان است، آن را ابراز
نميكنند.بهقول وات (W.B.Watt ؛ زيستشناس آمريكايي): «به نظر من، بسيارياز دانشمندان
فعّال، دهشت عميقي در برابر عظمت جهان حسميكنند... امّا بعضي، احتمالاً، در واكنش در
برابر فعّاليتهاي مذهبيهايحرفهاي،... برحسب چيزي وراي آنچه در جهان تجربي مشاهده
كردنياست، اين دهشت را ابراز نميكنند»(51)چنانكه پاكينگ هورن ميگويد:«درحاليكه
الهيات،پيش از اين ،امكان يك جهانبيني وحدت يافته رانويد ميداد، در نگرش قرن
بيستمي، اين امكان فراهم نيست... و شايدصرفاً به همزيستي مسالمتآميز اكتفا ميشود. هر
دانشمندي كهملاحظات مذهبي يا كلامي را در امور علمي خود در نظر بگيرد، درآستانه تهديد
جامعه علمي قرار ميگيرد».(52)بعضي از فيزيكدانان، تنها تا جايي پيش ميروند كه معماري جهان رابا فرض دخالت يك
شعور سازگار ميبينند. دَيسون (F
eeman Dyson؛فيزيكدان نظريهپرداز آمريكايي) در اين باره
چنين ميگويد: «من ازرويدادهاي فيزيك و نجوم نتيجه ميگيرم كه جهان غيرمنتظرانه
مكانيزيستي براي موجودات زنده است. چون من بر مبناي انديشه و زبان قرنبيستم و
نه هيجدهم پرورش يافتهام، ادّعا ميكنم كه جهان، با فرض اينكه شعور، نقشي
اساسي در آن به عهده دارد، سازگار است».(53)
3. معتقدان به خدا
در اينجا، به استدلال خدا باوران در ميان فيزيكدانان غربي معاصرتوجه ميكنيم:الف. عدّهاي معتقدند كه علم ميتواند با مشاهده حقايق طبيعت و بهكمك استدلالعقلي نتيجه بگيرد كه شعوري متعال وجود دارد. در بينبرهانهايي كه فيلسوفان در