معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

***** صفحه 111 *****
(رعد31)
     كه در آية اولي مي فرمايد:  كوه تحمل آن را ندارد كه قرآن بر آن نازل شود، و اگر مي شد كوه خاشع و از ترس خدا پاره پاره مي شد!
     و در آيه دومي از اين معنا خبر داده كه با اين قرآن كوهها را مي توان به حركت درآورد و زمين را پاره پاره كرد و با مردگان سخن گفت!
     قرآن كريم نه تنها به آن دو اعتبار سنگين است بلكه به اعتبار پياده كردنش در جامعه و دعوت مردم به اين كه مراسم دين حنيف را بپا دارند و خلاصه برتري دادن اين دين حنيف بر ساير اديان نيز، سنگين است، و شايد سنگيني اش مصايب و ناملايماتي است كه رسول الله"ص" در راه خدا تحمل كرد و آزارهائي است كه براي خدا كشيد كه آيات قرآن هم پاره اي از انواع ايذاها و استهزاها و خطاكاريهائي كه آن جناب از مشركين و كفار و منافقين و بيماردلان ديد، حكايت كرده است.
     و وقتي يكي از جهات سنگيني قرآن سنگيني معارف آن و نيز پذيرفتن شرايع و احكام آن است، قهراً بر امت هم ثقيل خواهد بود، همانطور كه بر رسول الله"ص" سنگين بود.
     پس معني آيه اين است كه ما به زودي به تو وحي مي كنيم قولي را كه هم بر خودت سنگين است و هم بر امتت، اما سنگيني آن بر خود تو از جهت صعوبت تحقق به حقايق آن، و از جهت مصايبي است كه در طريق ابلاغ آن خواهي ديد، و سلب راحت و فراعتي است كه از تو خواهد شد، و از جهت مجاهدت نفس و انقطاع به سوي خدا، و زحماتي است كه لازمة گرفتن وحي است. و اما سنگيني آن بر امت از اين جهت است كه آنها هم در پاره اي از جهات نامبرده با تو شريكند، از آن جمله تحقق دادن به حقايق قرآن است در نفس، و نيز پيروي كردن اوامر و نواحي خداست، و نيز رعايت حدود آن است كه هر طايفه از طوايف امت به قدر وسع و طاقتش بايد اين رنج ها را تحمل كند!
مستند:آية 69و70 سورة يس    "  وَما عَلَّمناهُ الشِّعرَ  وَ ما يَنبَغي لَهُ  اِن هُوَ اِلاّ ذِكرٌ وَ قُرآنٌ مُبينٌ  ! "
   الميزان ج 34 ص173
قرآن شعرنيست!
- " و ما به او شعر نياموختيم ...! "
    وقتي خداوند متعال مي فرمايد كه ما به رسول گرامي خود شعر نياموختيم، يعني او هيچ سررشته اي از شعر ندارد، نه اينكه دارد و شعر نمي گويد!
    آنگاه مي فرمايد:
- " وَ ما يَنبَغيَ لَهُ - شعر شايسته و سزاوار او نيست! "
     اين جمله در مقام منت نهادن بر آن جناب است و مي خواهد بفرمايد كه خداي سبحان رسول گرامي اسلام را از گفتن شعر منزه داشته است!

***** صفحه 112 *****
     با اين جمله مي خواهد اين احتمال را بر طرف كند كه ممكن است كسي خيال كند عدم آموزش شعر نقصي است براي كمال رسول الله"ص" لذا مي فرمايد:
- خيال نكنيد اينكه ما به وي شعر نياموخته ايم نقصي براي اوست بلكه نداشتن سررشته از شعر براي او كمال و ماية بلندي درجه و نزاهت ساحت اوست، نزاهت از ننگي كه متخصصين اين فن دارند و با لفظ بازي خود معاني را آرايش مي دهند و با تخيلات شعري معــــــاني را مشاطه گري مي كنند، آن هم تخيلات كاذب، كه هرچه دروغش دقيق تر باشد شعرش مليح تر و دلپسندتر مي شود! و نيز كلام خود را بر طبق آهنگ هاي موسيقي در مي آورند تا در گوش شنونده خوشتر آيد!؟
چنين كارهائي  شايستة مقام رسول الله"ص" نيست!
     و چگونه مي تواند شايستة او باشد با اينكه او فرستاده اي از سوي خداست و آيت رسالت و متن دعوتش قرآن است، كه كلامي است در بيان خود معجزه، و نيز ذكر است و قرآن مبين؟
قرآن شعر نيست!
قرآن چيزي نيست به جز ذكر و خواندني آشكار !
     و معناي ذكر و خواندني بودن قرآن اين است كه قرآن ذكري خواندني است از طرف خدا كه هم ذكر بودنش روشن است و هم خواندني بودنش و هم از ناحية خدا بودنش !
- اِن هُوَ اِلاّ ذِكرٌ و قُرآنٌ مبينٌ !
- ما به رسول خود شعر نياموختيم براي اينكه مردم را با قرآن - كه منزه از خيالبافي هاي شعري است- انذار كند، البته از مردم آن عده اي را انذار كند كه زنده بوده باشند!
اين آيه، ارسال رسول و انزال قرآن به رسول را از دوچيز عبارت دانسته:
1- انذار كسي كه زنده باشد، يعني حق را تعقل كند و براي شنيدنش گوش فرا دهد.
2- حقانيت قول و واجب شدن آن بر كفار!
     در تفسير قمي آمده است كه . . .  در اين مسئله هيچ حرفي نيست كه رسول خدا"ص" در تمامي طول عمر شريفش حتي يك بار هم شعر نگفت!
مستند:بحث روايتي                                      


الميزان ج 1 ص79
ظاهر و باطن قرآن
    در تفسير عياشي به نقل از فضيل بن سيار آمده كه گفت:
- " من از امام محمد باقر عليه السلام از اين حديث پرسيدم كه فرموده اند:

***** صفحه 113 *****
- هيچ آيه اي در قرآن نيست  مگر آنكه ظاهري دارد و باطني!
- و هيچ حرفي در قرآن نيست مگر آنكه براي او حدي و حسابي است
- و براي هر حدي مطلعي است...!
منظور از ظاهر و باطن چيست؟
فرمود:
- ظاهر قرآن " تنزيل " آن،
و باطن قرآن " تأويل" آن است،
بعضي از تأويل هاي آن گذشته و سپري شده ،
و بعضي هنوز نيامده است،
مانند آفتاب و ماه در جريان است،
هر وقت چيزي از آن تأويل ها آمد،
آن تأويل واقع مي شود...! "

***** صفحه 114 *****


فصل هشتم: اعجاز قرآن


مستند:آية 23 سورة بقره    " وَ اِن كُنتُم في رَيبٍ مِمّا نَزَّلنا علي عَبدِنا فاتوُا بِسوُرَةٍ مِن مِثلِهِ...! "
الميزان ج 1 ص109
تأئيد خدا بر معجزه بودن قرآن
    " و اگر از آنچه ما بر بندة خويش نازل كرده ايم به شك اندريد؟
    سوره اي مانند آن بياوريد...! "
    خداي تعالي با اين آيه به همه مي فهماند كه قرآن مجيد معجزه است و هيچ بشري نمي تواند نظيرش را بياورد و اينكه اين كتاب از ناحية خدا نازل شده و در آن هيچ شكي نيست كه معجزه اي است كه تا زمين و زمان باقي است، آن نيز به اعجاز خود باقي است!
     نظير اين مطلب در قرآن كريم مكرر آمده است:
- " بگو اگر انس و جن دست به دست هم دهند،
كه مثل اين قرآن بياورند, نمي توانند!
هرچند كه مددكار يكديگر باشند! "
- " و يا آنكه مي گويند: اين قرآن افترائي است كه به خدا بسته!
بگو: اگر راست مي گوئيد؟
غير از خدا هر كس را كه مي خواهيد دعوت كنيد و به كمك بطلبيد،
و شما هم ده سوره مثل آن به خدا افتراء ببنديد! "
    آيه مورد بحث مي تواند اعجاز بودن قرآن را از لحاظ آورندة آن در نظر داشته باشد.  يعني تعجيز به خود قرآن نيست، بلكه به قرآن است از حيث اينكه مردي بي سواد و درس نخوانده آن را آورده است، كسي كه آن را آورده تعليم نديده، و اين معارف عالي و گرانبها و بيانات بديع و بي سابقه و متقن را از احدي از مردم نگرفته است:
- " بگو اگر خدا مي خواست، نه من آن را بر شما مي خواندم،
و نه از آن اطلاعي داشتم،
خود شما شاهديد كه مدتها از عمرم قبل از اين قرآن در بين شما زيستم،
درحالي كه خبري از آنم نبود،
باز هم تعقل نمي كنيد!؟ "

***** صفحه 115 *****
    اين نكته را هم بايد دانست كه اين آيه و نظاير آن دلالت دارند بر اينكه قرآن كريم همه اش معجزه است، حتي كوچكترين سوره اش، مانند: كوثر و يا سورة عصر!
    آيات مشتمل بر اين تحدي ها از نظر عموم و خصوص متفاوتند.  بعضي جا دربارة يك سوره تحدي كرده بعضي بر ده سوره، بعضي بر عموم قرآن، بعضي بر خصوص بلاغت آن، و بعضي بر همة جهات آن!
    يكي از آياتي كه بر عموم قرآن تحدي كرده، آيه اي است كه مي فرمايد:
- " بگو !  اگر انس و جن دست به دست هم دهند،
كه مثل اين قرآن را بياورند،  نمي توانند...! "
مستند:آية 88 سوره اسري " قُل لَئِنِ اجتَمَعتِ الاِنسُ وَالجِنُّ عَلي اَن يأَتوُا بِمِثلِ هذاَ القُرآنِ لايأَتوُنَ بِمِثلِهِ !"
 الميزان ج 1 ص113
قرآن از چه لحاظ معجزه است؟
    " بگو!  اگر انس و جن دست به دست هم بدهند كه مثل اين قرآن را     بياورند، نمي توانند! هرچند كه مددكار هم باشند! "
     آية فوق مي فهماند كه قرآن از هر جهتي كه ممكن است مورد برتري قرار گيرد برتر است، نه يك جهت و دو جهت!
     قرآن كريم،  معجزه است در بلاغت،
     براي بليغ ترين بلغاء ؛
     آيتي است فصيح،
     براي فصيح ترين فصحاء؛
     خارق العاده است در حكمتش،
     براي حكماء؛
     سرشارترين گنجينة علمي است معجزآسا،
     براي علما؛
     اجتماعي ترين قانوني است معجزآسا،
     براي قانونگذاران؛
     سياستي است بديع و بي سابقه،
     براي سياستمداران؛
     حكومتي است معجزه،   براي حكام !
     ... و خلاصه معجزه اي است براي عالميان!  در حقايقي كه راهي به كشف آن ندارند مانند امور غيبي، اختلاف در حكم، و علم و بيان!!!
    قرآن كريم دعوي اعجاز از هر جهت براي خود مي كند، آن هم اعجاز براي تمام

***** صفحه 116 *****
     افراد جن و انس، چه عامي و چه خواص، چه عالم و چه جاهل، چه مرد و چه زن، چه فاضل متبحر و چه غير فاضل، به شرطي كه اين قدر شعور داشته باشد كه حرف حساب سرش بشود!
     در آية فوق به روشني و صراحت تحدي شده است و ظهور در اين دارد كه به تمامي خصوصيات قرآن و صفات كمالي كه از نظر لفظ و معنا دارد، تحدي شده است، نه تنها به فصاحت و بلاغت لفظ آن، زيرا اگر منظور معجزه بودن لفظ آن بود، ديگر معني نداشت كه همة جن و انس را دخالت دهد، بلكه بايد مي فرمود كه اگر همة عرب جمع شوند، نمي توانند مثل آن را بياورند!
     علاوه بر اينكه ظاهر آيه مي رساند كه تحدي مزبور مدت معيني ندارد، به شهادت اينكه مي بينيم در اين عصر هم كه اثري از فصحا و بلغاي آن روز عرب نمانده، قرآن بر اعجاز باقي مانده، و به بانگ بلند تحدي مي كند!
     در ادامة آيه، خداي تعالي چنين سوگند مي خورد:
- " سوگند مي خورم كه ما در اين قرآن براي مردم مكرر مثل ها آورديم، كه حق را برايشان روشن مي كرد و ايشان را به ايمان به ما و شكر نعمت هاي ما دعوت مي نمود، و لكن بيشتر مردم جز راه كفران نپيمودند و شكر ما را نگزاردند! "  ( الميزان ج 25ص341)
مستند: آيات مندرج در متن                                    


الميزان ج 1 ص116
علم و معرفت،  دليل اعجاز قرآن
    تنها راه آوردن معجزه براي عموم بشر كه براي هميشه و در هر زماني ثابت باشد، اين است كه آن معجزه از سنخ   " علم"  و " معرفت " باشد. چون غير از علم و معرفت هر چيز ديگري كه تصور شود كه سر و كارش با ساير قواي دراكه انسان باشد، ممكن نيست عموميت داشته باشد و ديدني اش را همه و براي هميشة تاريخ ببينند و شنيدني اش را همة بشر، در تمام ادوار تاريخ بشنوند.
    مثلاً:  عصاي موسي معجزه بود براي كساني كه در زمان خود آن را ديدند ولي نمي تواند براي انسانهاي بعد از عصر او كه آن را نديده اند، معجزه باشد!
         علم و معرفت مي تواند براي همه و براي ابد معجزه باشد!
     قرآن كريم به " علم و معرفت" تحدي كرده و فرموده است:
- اگر در آسماني بودن آن شك داريد،
همه دست به دست هم بدهيد،
و كتابي درست كنيد كه از نظر علم و معرفت مانند قرآن باشد!
    دربارة قرآن فرموده:

***** صفحه 117 *****
- " وَ  نــَزَّ لنا عَلَيكَ  الكِتابَ تـِبـياناً لِكُلِّ شَيءٍ...! "
- ما كتابي را كه بيان همه چيزهاست بر تو نازل كرديم!        ( نحل 89)
- " وَلا رَطبٍ وَ لا يابِسٍ اِلاّ في كِتابٍ مُبينٍ ! "
- هيچ تر و خشكي نيست مگر آنكه در كتابي بيانگر, ضبط است!  ( انعام59)
     متن تعليمات عالية اسلام و كليات قرآن كريم و جزئيات آن در آيـــه هائي مثل: " به هر چه رسول امر كرد انجام دهيد و از هر چه نهي كرد اجتناب كنيد! "  و مثـــل: " تا در ميان مردم به آنچه خدا نشانت داده حكم كني! "  و آياتي ديگر كه امور را به پيامبر اسلام حوالت داده و آن جناب بيان كرده، همه نشان مي دهند كه اسلام از معارف الهي فلسفي، اخلاق فاضله، قوانين ديني و فرعي - از عبادات، معاملات، سياسات اجتماعي و هر چيز ديگري كه انسانها در مرحلة عمل بدان نياز دارند.  نه تنها متعرض كليات و مهمات مسائل است بلكه جزئي ترين مسائل را نيز متعرض است!
     تمامي معارفش بر اساس فطرت و اصل توحيد بنا شده، به طوري كه تفاصيل و جزئيات احكامش، بعد از تحليل، به توحيد بر مي گردد، و اصل توحيدش بعد از تجزيه به همان تفاصيل بازگشت مي كند.
     قرآن كريم, بقاءِ همة معارفش را تضمين كرده است و آن را صالح براي تمامي نسل هاي بشر دانسته و فرموده است كه اين كتاب با مرور ايام و كرور ليــــالي كهنه نمي شود، كتابي است كه تا آخرين روز روزگار ناسخي هيچ حكمي از احكام آن را نسخ نمي كند و قانون تحول و تكامل آن را كهنه نمي سازد!
- "  وَ اِنَّهُ لَكِتابٌ عَزيزٌ، لايَأتيهِ الباطلُ مِن بَينِ يَدَيهِ وَ لا مِن خَلفِهِ, تَنزيلٌ مِن حَكيمٍ حَميدٍ ! "
- " اِنـّا نَحنُ نَزَّلناَ الذِّكرَ  وَ  اِ نــّـا  لَـهُ لــَحافِظوُنَ  ! "
مستند:آية 16 سوره يونس         "  قُل لَو شاءَ اللهُ ما تَلَوتَهُ عَلَيكُم ...!  "           


الميزان ج 1 ص119
زندگي پيامبر، دليل اعجاز قرآن
    " بگو!  اگر خدا مي خواست اين قرآن را بر شما تلاوت نكنم نمي كردم،
    و نه شما مي فهميديد!
    شما مي دانيد كه قبل از اين سالها در ميان شما بودم!؟
    آيا باز هم تعقل نمي كنيد؟ "
     قرآن كريم بشر را به شخص رسول الله"ص" كه آورندة آن است تحدي كرده و فرموده است كه آوردن شخص امّي و درس نخوانده و مربي نديده، كتابي را كه هم الفاظش معجزه است و هم معاني اش، امر طبيعي نيست و به جز با معـــــجزه صورت نمي گيرد.

***** صفحه 118 *****
     رسول خدا"ص" سالها به عنوان مردي عادي در بين مردم زندگي كرد در حالي كه نه براي خود فضيلتي و فرقي با مردم قائل بود و نه سخني از علم به ميان آورده بود حتي احدي از معاصرينش يك بيت شعر يا نثر هم از او نشنيد، و در مدت چهل سال كه دو ثلث عمر او مي شود، آن جناب نه مقامي كسب كرد و نه يكي از عناوين اعتباري كه ملاك برتري و تقدم است، به دست آورد، و آنگاه در رأس چهل سالگي ناگهان طلوع كرد و كتابي آورد كه فحول و عقلاي قومش از آوردن مانند آن عاجز ماندند، و زبان بلغاء و فصحاء و شعراي سخن به لكنت افتاد و لال شد!
     و بعد از آنكه كتابش در اقطار زمين منتشر گشت، احدي جرئت نكرد كه در مقام معارضه با آن برآيد، نه عاقلي اين فكر خام را در سر پرورانيد، نه فاضلي دانا چنين هوسي كرد، نه خردمندي در ياراي خود ديد و نه زيرك هوشياري اجازة چنين كاري به خود داد!
مستند: آية 49 سوره هود و آيات مندرج در متن                          


الميزان ج 1 ص122
ساير دلايل اعجاز قرآن
1- اخبار غيبي از گذشتگان:
    قرآن كريم در آيات بسياري با خبرهاي غيبي خود تحدي كرده، يعني در ميان بشر اعلام نموده كه اگر در آسماني بودن اين كتاب ترديد داريد، كتابي نظير آن مشتمل بر اخبار غيبي بياوريد!
    اين آيات بعضي دربارة داستانهاي انبياء گذشته و امت هاي ايشان است، مانند:
- " تلك من انباء الغيب نوحيها اليك ... اين از خبرهاي غيبي است كه ما به تو وحي مي كنيم, و تو خودت و قومت هيچكدام از آن اطلاع نداشتيد. " (هود49)
- " ذلك من انباء الغيب نوحيه اليك... اين سرگذشت (يوسف) از خبرهاي غيبي است كه ما بر تو وحي مي كنيم, تو خودت در آن ماجرا نبودي, و نديدي كه چگونه حرف هاي خود را يكي كردند تا با يوسف نيرنگ كنند."
-  ( يوسف 102)
- " ذلك من انباء الغيب نوحيه اليك ...  اين از خبرهاي غيبي است كه ما به تو وحي مي كنيم, و گرنه تو آن روز نزد ايشان نبودي كه داشتند قرعه هاي خــــــــــــــود را مي انداختند, كه كدامشان سرپرستي مريم را بعهده گيرند, و نيز نبودي كه چگونه بر سر اين كار با هم مخاصمه مي كردند. "
-  ( آل عمران 44)
- " ذلك عيسي بن مريم قول الحق الذي فيه يمترون ...  اين عيسي بن مريم است, آن قول حقي كه درباره اش شك مي كنند! " ( مريم 34)

***** صفحه 119 *****
2- خبر از حوادث آينده:
    يك قسمت ديگر دربارة حوادث آينده است، مانند:
- " غلبت الروم . . .  سپاه روم در سرزمين پائين تر شكست خوردند, ولي هم ايشان بعد از شكستشان به زودي و در چند سال آتي غلبه خواهند يافت! "
 ( روم 4)
- " ان الذي فرض عليك القرآن لرادك الي المعاد . . . آن خدائي كه قرآن را نصيب تو كرد, به زودي تو را بدانجا كه از آن جا جلاء وطن كردي, بر مي گرداند! " ( قصص 85)
- " لتدخلن المسجد الحرام ... به زودي داخل مسجد الحرام مي شويد, انشاء الله در امن و امان, در حالي كه سر ها تراشيده باشيد, و تقصير كرده باشيد, و هيچ خوف و ترسي نداشته باشيد! " (فتح 27)
- " سيقول المخلفون . . . به زودي آنها كه از شركت در جهاد تخلف كردند, وقتي براي گرفتن غنيمت روانه مي شويد, التماس خواهند كرد كه اجازه دهيد ما هم بيائيم! " ( فتح 15)
- " انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون ... به درستي كه ما خودمان ذكر را نازل كرده ايم و خودمان نيز به طور مسلم آن را حفظ خواهيم كرد." ( حجر9)
- " والله يعصمك من الناس ... و خدا تو را از شر مردم حفظ مي كند!"
 (مائده 67)
     و آيات بسياري ديگر كه مؤمنين را وعده ها داده و همان طور كه وعده داده بود، تحقق يافت!
از اين باب است آيات ديگري كه دربارة امور غيبي است، نظير آيات زير:
- " و حرام علي قرية اهلكناها انهم لايرجعون حتي ... ممكن نيست مردم آن شهري كه ما نابودشان كرديم، و مقدر نموديم كه ديگر باز نگردند، اين كه باز گردند، مگر وقتي كه راه يأجوج و مأجوج باز شود، در حالي كه از هر پشته اي سرازير شوند، و وعدة حق نزديك شود، كه در آن هنگام ديدة آنان كه كافر شدند، از شدت تحير باز مي ماند و مي گويند: - واي بر ما كه از اين آيندة خود در غفلت بوديم، بلكه حقيقت مطلب آن است كه ما ستمگر بوديم! "
  ( انبياء 97)
- " وعدالله الذين آمنوا منكم و ...  خدا كساني از شما را كه ايمان آوردند و عمل صالح كردند وعده داده كه به زودي ايشان را جانشين در زمين كند! "
 ( نور55)

***** صفحه 120 *****
- " قل هو القادرعلي نبعث عليكم عذاباً من فوقكم ... بگو خدا قادر است بر اينكه عذابي از بالاي سرتان بر شما مسلط كند! " (انعام65)
3- بيان حقايق علمي:
    آيات زير از حقايقي خبر داده كه در روزهاي نزول قرآن در هيچ جاي دنيا اثري از آن حقايق علمي وجود نداشته و بعد از چهارده قرن و بعد از بحث هاي علمي طولاني، بشر موفق به كشف آنها شده است:
- " و ارسلنا الرياح لواقح . . . ما باد ها را فرستاديم تا گياهان نر و ماده را تلقيح كند! " ( حجر22)
- " و انبتنا فيها من كل شيء موزون ... و رويانديم در زمين از هر گياهي موزون كه هر يك وزن مخصوصي دارند. " ( حجر19)
- " والجبال اوتادا ... آيا ما كوه ها را استخوانبندي زمين نكرديم؟ "  ( نبأ 7)
4- خبر حوادث آينده اسلام:
    آيات زير از حوادث عظيم آيندة اسلام و يا آيندة دنيا خبر داده كه همه آن حوادث بعد از نزول قرآن واقع شده است:
- " يا ايها الذين آمنوا من يرتد عن دينه فسوف يأتي الله بقوم يحبهم و يحبونه ...  اي كساني كه ايمان آورده ايد, هر كس از شما از دين خود بر گردد ضرري به دين خدا نمي رسد, چون به زودي خداوند مردماني خواهد آورد كه دوستشان دارد, و آنها نيز خدا را دوست  مي دارند! " (مائده 54)
- " و لكل امة رسول ... براي هر امتي رسولي است, همينكه رسولشان آمد, در ميان آن امت به عدالت حكم مي شود. " ( يونس 47)
5- عدم اختلاف در معارف و نظم يكسان قرآن:
     قرآن كريم به اين معنا تحدي كرده كه در سراسر قرآن اختلافي در معارف آن وجود ندارد:
- " افلا يتدبرون القرآن ...  چرا در قرآن تدبر نمي كنند؟ كه اگر از ناحية غيرخدا بود, اختلاف هاي زيادي در آن مي يافتند. " (نساء 82)
     اين كتاب آسماني كه رسول خدا"ص" آن را آورده، به تدريج نازل شده  و قرائت آن به مردم به صورت پاره پاره و در مدت بيست و سه سال صورت گرفته  در حاليكه در اين مدت حالات مختلف و شرايط متفاوتي پديد آمده است:
 پاره اي از آن در مكه و پاره اي ديگر در مدينه، پاره اي در شب و پاره اي در روز

/ 17