معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

***** صفحه 61 *****
به صورتي كه تذكره مفيد باشد:
- " از كسي كه از ذكر ما روي گردان است،
و جز حيات دنيا را نمي خواهد،
اعراض كن ! "     ( نجم 29)
- سَيَذَّكّرُ مَن يَخشي !
- يعني به زودي افرادي كه در قلب چيزي از خشيت خدا و ترس از عقاب او دارند، به وسيلة قرآن متذكر شده و اندرز مي گيرند!

***** صفحه 62 *****


فصل پنجم: تاريخ جمع آوري قرآن


مستند:بحث تاريخي و تحليلي                           


الميزان ج 23 ص154
دفعات جمع آوري قرآن
    جمع آوري قرآن در دو نوبت صورت گرفت:
1- جمع آوري نوبت اول : عبارت بود از جمع آوري سوره ها كه اغلب در شاخه هاي نخل يا در سنگ هاي سفيد و نازك يا كتف هاي گوسفند و غيرآن، يا در پوست و رقعه ها نوشته شده بود، و پيوستن آيه هائي كه نازل شده بود، و هركدام در دست كسي بود، به سوره هائي كه مناسب آن بوده است.
2- جمع آوري نوبت دوم:  يعني جمع آوري در زمان عثمان بوده، از اينكه جمع اول را كه آن روز دچار تعارض نسخه ها و اختلاف قرآن ها شده بود، به يك جمع منحصر كردند، و تنها آيه اي كه در اين جمع ملحق شد، آية " مِنَ المؤُمِنينَ رِجالٌ صَدَقوُا ما عاهَدوُا اللهَ عَلَيهِ ...! " بود كه آن را در سورة " احزاب" جاي دادند.  از قول زيد بن ثابت نقل شده كه تا مدت پانزده سال بعد از رحلت رسول خدا"ص" كسي اين آيه را در سورة احزاب نمي خواند، و جزو آن محسوب نبود.
    يكي از ضروريات تاريخ اين معناست كه تقريباً در 14 قرن قبل پيغمبري از نژاد عرب به نام " محمد" صلوات الله عليه و آله و سلم مبعوث به نبوت شده، و دعوي پيامبري كرده است، و امتي از عرب و غير عرب به وي ايمان آورده اند، و نيز كتابي آورده كه آن را به نام " قرآن" ناميده و به خداي سبحان نسبت داده است، و اين قرآن متضمن معارف كلي و كلياتي از شريعت است كه در طول حياتش مردم را به آن شريعت دعوت مي كرده است.
    و نيز از مسلمات تاريخ است كه آن جناب با همين قرآن تحدي كرده و آن را معجزة نبوت خود خوانده است، و نيز هيچ حرفي نيست در اينكه قرآن موجود در اين عصر، همان قرآني است كه او آورده و براي بيشتر مردم معاصر خودش قرائت كرده است.
    ( مقصود ما از اينكه گفتيم: اين همان است، تكرار ادعا نيست، بلكه منظور اين است كه به طور مسلم اين چنين نيست كه آن كتاب به كلي از ميان رفته باشد و كتاب ديگري نظير آن و يا غير آن به دست اشخاص ديگري تنظيم و به آن جناب نسبت داده شده و در ميان مرد

***** صفحه 63 *****
معروف شده باشد، كه اين قرآن همان قرآن است، كه به محمد"ص" نازل شده است. )
    همة اينها كه گفتيم اموري است كه احدي در آن ترديد ندارد، مگر كسي كه فهمش آسيب ديده باشد.  حتي دو طرف بحث در مسئلة تحريف يا عدم آن و خلاصه موافق و مخالف آن نيز در هيچ يك از آنها احتمال خلاف نداده است.
    تنها چيزي كه بعضي از مخالفين و موافقين احتمال داده اند، اين است كه جملات مختصري و يا آيه اي در آن زياد و يا از آن كم شده باشد، و يا جا به جا و يا تغييري در كلمات و يا اعراب آن رخ داده باشد، ولي اصل كتاب الهي، به همان وضع و اسلوبي كه در زمان رسول خدا"ص" بوده، باقي مانده و به كلي از بين نرفته است!
پايداري و حفظ اوصاف قرآن
    قرآن كريم به اوصاف و خواصي كه نوع آياتش واجد آنهاست، تحدي كرده است، يعني بشر را از آوردن كتابي مشتمل بر آن اوصاف عاجز دانسته است!
و ما تمامي آيات آن را مي بينيم كه آن اوصاف را دارد، بدون اينكه آيه اي از آن، آن اوصاف را از دست داده باشد!
     اگر قرآن به فصاحت و بلاغت تحدي كرده است، مي بينيم كه تمامي آيات همين قرآني كه در دست ماست، آن نظم بديع و عجيب را دارد.
     اگر به نبودن اختلاف در قرآن تحدي نموده است، اين خاصيت در قرآن عصر ما نيز هست!
     اگر به معارف حقيقي و كليات شرايع فطري و جزئيات فضايل عقلي، كه مبتكر آن است، تحدي نموده است، ما مي بينيم كه همين قرآن عصر ما بيان حق صريحي را كه جاي هيچ ترديد نباشد، و دادن نظريه اي را كه آخرين نظريه باشد كه عقل بشر بدان دست يابد، چه در اصول معارف حقيقي، و چه در كليات شرايع فطري، و چه در جزئيات فضايل اخلاقي، استيفاء مي كند، بدون اينكه در هيچ يك از اين ابواب نقيصه و يا خللي، و يا تناقض و لغزشي داشته باشد، بلــــكه تمامي معارف آن را با همه وسعتي كه دارد، مي بينيم گويا به يك حيات زنده اند و يك روح در كالبد همه آنها جريان دارد، و آن روح واحد مبدأ تمامي معارف قرآني است، و اصلي است كه همه بدان منتهي مي گردند، و به آن بازگشت مي كنند، و آن اصل " توحيد " است!
اگر قرآن متعرض داستان امت هاي گذشته شده، و آنها را به رسول گرامي اسلام"ص" بيان فرموده است، ملاحظه مي كنيم كه قرآن عصر حاضر نيز همين بيانات را دارد، به طوري كه با لايق ترين بيان و مناسب ترين كلام و با طهارت دين و نزاهت ساحت انبياء عليهم السلام آنها را معرفي فرموده است، و پيامبران را افرادي خالص در بندگي و اطاعت خدا شناسانده است. اگر اين داستانهاي پيامبران در قرآن را با داستانهاي كتب عهدي

***** صفحه 64 *****
     ( تورات و انجيل) دربارة همين پيامبران، مقايسه كنيم، آنوقت به تفاوت آنها پي مي بريم!
     اگر مي دانيم كه در قرآن كريم اخبار غيبي بسيار بوده است، در قرآن عصر خود نيز مي بينيم كه بسياري از آيات آن به طور صريح و يا تلويح از حوادث آيندة جهان خبر مي دهد!
     اگر مي بينيم كه قرآن خود را به اوصاف پاك و زيبا از قبيل: نور، هادي به سوي صراط مستقيم و به سوي ملتي اقوم، يعني تواناترين قانون و آئين در ادارة امور جهان ستوده، در قرآن حاضر نيز اين اوصاف هست، و در امر هدايت و دلالت از هيچ دقتي فروگذار نكرده است!
     قرآن از جامع ترين اوصافي كه براي خود قائل شده، صفت " ذكر- يادآوري خدا،" است، و اينكه در دلالت به سوي خداي تعالي هميشه زنده است، و همه جا از اسماء حسنا و صفات علياي خداي سبحان اسم مي برد، و سنت او را در صنع و ايجاد، وصف مي كند، و اوصاف ملائكه و كتب و رسل خدا را ذكر مي نمايد، و شرايع و احكام خدا را وصف مي كند، منتهي اليه و سرانجام امر خلقت يعني معاد و برگشت به سوي خدا و جزئيات سعادت و شقاوت آتش و بهشت را بيان مي كند.
     و همة اينها ذكر خدا و ياد اوست، و همان است كه قرآن كريم به قول مطلق خود را بدان ناميده است. چون از اسامي قرآن هيچ اسمي در دلالت بر آثار و شئون قرآن به مثل اسم " ذكر" نيست!
     در آيه 42 سورة حم سجده مي فرمايد:
- قرآن كريم از اين جهت كه " ذكر" است باطل بر آن غلبه نمي كند، نه روز نزولش، و نه در زمان آينده، و نه باطل در آن رخنه مي كند، و نه نسخ و نه تغيير و تحريفي كه خاصيت " ذكر " بودن آن را از بين ببرد!
همچنين فرموده است:
- " اِنّا نَحنُ نَزَّلناَ الذِّكرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظونَ ! "
     كه در اين آيه و در آيات فوق الذكر " ذكر " را به طور مطلق بر قرآن كريم اطلاق فرموده است، و نيز به طور مطلق آن را محفوظ به حفظ خود خداي تعالي دانسته است!
     از تمام آنچه گذشت، اين معنا به دست آمد كه قرآني كه خداي تعالي بر پيغمبر گرامي خود صلوات الله عليه و آله نازل كرده، و آن را به وصف " ذكر" توصيف نموده است، به همان نحو كه نازل شده، محفوظ به حفظ الهي خواهد بود، و خدا نخواهد گذاشت، كه دستخوش زيادي و نقص و تغيير گردد!
     حال مي بينيم كه قرآن موجود عصر ما تمامي آن اوصاف ذكر شده را به تمام ترين و بهترين طرز ممكن داراست، از همين جا مي فهميم كه دستخوش تحريفي كه يكي از آن اوصاف را از بين ببرد نگشته است، و قرآني كه اكنون دست ماست همان است كه به رسول خدا"ص" نازل شده است.

***** صفحه 65 *****
مستند: بحث روايتي و تحليلي                           


الميزان ج 23 ص177
آموزش، و ثبت  قرآن در عهد رسول الله"ص"
    به طوري كه قرآن كريم تصريح فرموده، رسول خدا"ص" هر چه را كه از قرآن برايش نازل مي شد، بدون اين كه چيزي از آن را كتمان كند، به مردم ابلاغ مي كرد و حتي به آنان ياد مي داد، و برايشان بيان مي كرد، و همواره عده اي از صحابة ايشان مشغول ياد دادن و ياد گرفتن بودند كه چگونه قرائت كنند، و بيان هر كدام چيست؟
    آن عده كه به ديگران ياد مي دادند، همان قراء بودند كه بيشترشان در زمان ابوبكر درجنگ يمامه شهيد شدند.  
    مردم آن زمان هم رغبت شديدي در گرفتن قرآن و حفظ كردنش داشتند، و اين گرمي بازار تعليم و تعلم قرآن همچنان ادامه داشت، تا آنكه قرآن جمع آوري شد.
     پس حتي يك روز و بلكه يك ساعت هم بر مسلمانان صدر اول پيش نيامد كه قرآن از ميانشان رخت بر بسته باشد، و بر سر قرآن كريم نيامد آنچه كه بر سر تورات و انجيل و كتابهاي ساير انبياء آمد!
         روايات بي شماري از طريق شيعه و سني داريم كه رسول الله"ص" بيشتر سوره هاي قرآني را در نمازهاي يوميه و غير آن مي خواند، و اين قرآن خواندن در نماز در حضور انبوه جمعيت بود، و در بيشتر اين روايات اسامي سوره ها چه مكي و چه مدني برده شده است.
     رواياتي در دست است كه مي رساند هر آيه اي كه مي آمده رسول خدا"ص" مأمور مي شده آن را در چه سوره اي و بعد از چه آيه اي جاي دهد.  مانند روايت عثمان بن ابي العاص دربارة آية 90 سورة نحل: " اِنَّ اللهَ يَأمِرُ بِالعَدل وَ الاِحسان ! "  كه رسول خدا"ص"  فرمود:
-  " جبرئيل اين آيه را برايم آورد و دستور داد آن را در فلان جاي از  سورة نحل قرار دهم ! "
     نظير اين روايت رواياتي است كه مي رساند رسول خدا"ص" سوره هائي را كه آياتش به تدريج نازل شده بود، خودش مي خواند، مانند: سورة آل عمران, نساء و غير آن.
     از اين روايات آدمي يقين مي كند كه آنجناب بعد از نزول هر آيه به نويسندگان وحي دستور مي داده كه آن را در چه جائي از چه سوره اي قرار دهند!
مستندات مربوط به جمع آوري قرآن در عهد رسول الله"ص"
     1- از زيد بن ثابت روايت شده كه گفت: - " رسول خدا"ص" از دار دنيا رفت در حالي كه هنوز هيچ چيز از قرآن جمع آوري نشده بود."

***** صفحه 66 *****
     2- باز از زيد بن ثابت روايت شده كه گفت: - " نزد رسول الله"ص" داشتيم قرآن را از ورق پاره ها جمع آوري مي كرديم كه .... "
( مقصود از اين روايت ممكن است اين باشد كه آيه هائي از يك سوره كه به طور پراكنده نازل شده بود، يك جا جمع و هر كدام را به سورة خود ملحق مي كرديم، و يا پاره اي از سوره ها را كه از نظر كوتاهي و بلندي و متوسط بودن نظير هم بودند، مانند: "طوال و مئين و مفصلات" را پهــلوي هم قرار مي داديم، همچنانكه در احاديث نبوي هم از آنها ياد شده، و گرنه به طور مسلم جمع آوري قرآن به صورت يك كتاب، بعد از درگذشت رسول الله"ص" اتفاق افتاده است.)
     3- از ابن عمر روايت شده كه گفت: - " من قـــرآن را جمع آوري نمودم و همه شب مي خواندم تا به گوش رسول خدا"ص" رسيد، فرمود: قرآن را در عرض يك ماه بخوان! "
     4- از محمد بن كعب، قرظي روايت شده كه گفت:- " قرآن در زمان رسول خدا "ص" به دست پنج نفر از انصار يعني - معاذ بن جبل، عباده بن صامت، و ابي بن كعب، ابوالدرداء، و ايوب انصاري جمع آوري شد. "
     5- از ابن سيرين روايت شده كه گفت:- " در عهد رسول الله"ص"  قرآن را چهار نفر جمع آوري كردند، كه در آنها اختلافي نيست، و آنان عبارت بودند از: معاذ بن جبل، ابي بن كعب، ابوزيد، و دو نفر ديگر، كه در سه نفر مردد و مورد اختلاف است، بعضي گفته اند: ابي درداء و عثمان، و بعضي ديگر گفته اند: عثمان و تميم داري. "
     6- از شعبي روايت شده كه گفت: - " قرآن را در عهد رسول الله"ص" شش نفر جمع كردند: ابي وزيد، معاذ، ابوالدرداء، سعيد بن عبيد، و ابوزيد. البته مجمع بن حارثه هم جمع كرده بود، مگر دو سوره و يا سه سوره را. "
     7- از ابن بريده روايت شده كه گفت: - " اولين كسي كه قرآن را در مصحفي جمع كرد سالم مولي ابي حذيفه بود كه قسم خورده بود تا قرآن را جمع نكرده رداء به دوش نگيرد، و بالاخره جمع  كرد.... "
     ( چيزي كه روايات فوق بر آن دلالت دارند اين است كه نامبردگان در عهد رسول الله"ص" سوره ها و آيه هاي قرآن را جمع كرده بودند، و اما اينكه عنايت داشته اند كه همة قرآن را به ترتيب سوره و آيه هائي كه امروز در دست ماست و يا به ترتيب ديگري جمع كرده باشند، دلالت ندارد. اين طور جمع كردن تنها و براي اولين بار در زمان ابي بكر باب شده است.)

***** صفحه 67 *****
مستند:بحث روايتي و تحليلي                           


الميزان ج 23 ص175
جمع آوري قرآن در زمان ابوبكر
    در تاريخ يعقوبي آمده كه عمر بن خطاب به ابوبكر گفت:
    - " اي خليفة رسول خدا"ص"، حاملين قرآن بيشترشان در جنگ يمامه كشته     شدند، چطور است كه قرآن را جمع آوري كني، زيرا مي ترسم با از بين رفتن     حاملين ( حافظين) آن تدريجاً از بين برود!
     ابوبكر گفت: چرا اين كار را بكنم و حال آنكه رسول خدا"ص" نكرده بود؟
     از آن به بعد همواره عمر پشت اين پيشنهاد خود را گرفت تا آنكه قرآن جمع آوري و در صحفي نوشته شد، چون تا آن روز در تـــكه هائي از تختـــه و چوب نوشته مي شد، و در نتيجه متفرق بود.
     ابوبكر بيست و پنج نفر از قريش و پنجاه نفر از انصار را در جلسه اي دعوت كرد و گفت بايد قرآن را بنويسيد، و آن را به نظر سعيد بن العاص كه مردي فصيح است، برسانيد."
     البته بعضي روايت كرده اند كه علي عليه السلام قرآن را پس از رحلت رسول الله"ص" جمع نموده و بر شتري بار كرد، و به محضر صحابه آورد و فرمود:
     - اين قرآن است كه من جمع كرده ام!
     علي عليه السلام قرآن را به هفت جزء تقسيم كرده بود، و روايت نامبرده اسم آن اجزاء را هم آورده است.
     در تاريخ ابي الفداء آمده كه در جنگ با مسيلمة كذاب گروهي از قراء قرآن،  از مهاجر و انصار، كشته شدند. چون ابوبكر ديد عدة حافظين قرآن كه در آن واقعه شهيد شده اند بسيار است، در مقام جمع آوري قرآن برآمد و آن را از سينه هاي حافظين و از جريده ها و تخته پاره ها و پوست حيوانات جمع آوري كرد و آن را نزد " حفصه" همسر رسول الله"ص" و دختر عمر، گذاشت.
مستندات تاريخ نويسان :
     ريشه و مصدر اصلي اين دو تاريخي كه در بالا ذكر شد، رواياتي است كه اينك از نظر خواننده مي گذرد:
1- روايت صحيح بخاري:
بخاري در صحيح خود از زيد بن ثابت نقل مي كند كه گفت:
" در روزهائي كه جنگ يمامه اتفاق افتاد، ابي بكر به طلب من فرستاد. وقتي به نزد او رفتم ديدم عمر بن خطاب هم آنجاست. ابوبكر گفت: عمر نزد من آمده و مي گويد كه واقعة يمامه حافظي

***** صفحه 68 *****
قرآن را درو كرد و من مي ترسم كه جنگ هاي آينده نيز مابقي آنان را از بين ببرد و در نتيجه بسياري از قرآن كريم با سينة حافظين آن در دل خاك دفن شود و نيز مي گويد: من به نظرم مي رسد كه دستور دهي قرآن جمع آوري شود، من به او گفتم: چگونه دست به كاري بزنم كه رسول خدا"ص" نكرده است؟  عمر گفت: اين كار بخدا كار خوبي است!
از آن به بعد مرتب به من مراجعه مي كرد و تذكر مي داد تا آنكه خداوند سينه ام را براي اين كار گشاده كرد و مرا جرأت آن داد و نظرم برگشت و نظر عمر را پذيرفتم.
زيد بن ثابت مي گويد: كلام ابوبكر وقتي به اينجا رسيد به من گفت:
- تو جواني عاقل و مورد اعتماد هستي و در عهد رسول الله"ص" وحي الهي را براي آن جناب مي نوشتي تو بايد جستجو و تتبع كني و آيات قرآن را جمع آوري نمائي !
زيد مي گويد: به خدا قسم اگر دستگاه ابوبكر به من تكليف مي كرد كه كوهي را به دوش خود بكشم سخت تر از اين تكليف نبود كه در خصوص جمع آوري قرآن به من كرد!  لذا گفتم: چطور دست به كاري مي زنيد كه رسول الله"ص" خود نكرده است؟  گفت: اين كار به خدا سوگند كار خيري است!
از آن به بعد لايزال ابي بكر به من مراجعه مي كرد تا خداوند سينة مرا گشاده كرد آنچنانكه قبلاً سينة ابوبكر و عمر را گشاده كرده بود با جرأت تمام به جستجوي آيات قرآني برخاستم و آنها را كه در شاخه هاي درخت خرما و سنگ هاي سفيد نازك و سينه هاي مردم متفرق بود جمع آوري نمودم و آخر سورة توبه را از جملة " لَقَد جائَكُم رَسولٌ ... تا آخر سورة برائت" را نزد خزيمة انصاري يافتم و غير او كسي آن را ضبط نكرده بود!
اين صحف نزد ابوبكر بماند تا آنكه از دنيا رفت از آن پس نزد عمر بود تا زنده بود و بعد از آن نزد حفصه دختر عمر نگهداري مي شد. "
1- روايت ابي داود:
     از ابي داود، از طريق يحيي بن عبدالرحمن بن حاطب، روايت شده كه گفت:   "عمر آمد و گفت: هركه از رسول الله"ص"  آيه اي و چيزي از قرآن شنيده و حفظ كرده باشد آن را بياورد و درآن روز داشتند قرآن را در صحيفه ها و لوح ها و ... جمع آوري مي كردند و قرار بر اين داشتند كه از احدي چيزي از قرآن را نپذيرند تا آنكه دو نفر بر طبق آن شهادت دهند!  "
2- روايت ديگر ابي داود:
باز از ابي داود روايت شده كه گفت:
" ابي بكر به عمر و زيد گفت: بر در مسجد بنشينيد و هر كس دو شاهد آورد بر طبق آنچه از قرآن حفظ كرده, پس آن را بگيريد و بنويسيد! "
3- روايت مذكور در اتقان:
در اتقان روايت شده كه:
" اولين كسي كه قرآن را جمع آوري كرد، ابوبكر بود كه زيد بن ثابت آن را نوشت و مردم نزد زيد مي آمدند و او محفوظات كسي را مي نوشت كه دو شاهد عادل بياورد و آخر سورة برائت را كسي جز ابي خزيمه بن ثابت نداشت.  ابوبكر گفت: آن را هم بنويسيد زيرا رسول الله"ص" فرمود

***** صفحه 69 *****
بود: شهادت ابي خزيمه به جاي دو شهادت پذيرفته مي شود لذا زيد آن را هم نوشت.  عمر آية رجم را آورد، قبول نكردند و ننوشت چون شاهد نداشت. "
5- روايت المصاحف:
در المصاحف از قول عبدالله بن زبير و او از پدرش روايت كرده كه گفت:
" حارث بن خزيمه اين دو آيه را از آخر سورة برائت برايم آورد و گفت: شهادت   مي دهم كه اين دو آيه را از رسول الله"ص" شنيده ام و حفظ كرده ام.  عمر گفت: من نيز شهادت مي دهم كه آنها را شنيده ام. آنگاه گفت: اگر سه آيه بود من آن را يك سورة جداگانه قرار مي دادم. و چون نيست در همان آخر سورة برائت بنويسيد! "
6- روايت ابي بن كعب:
المصاحف از طريق ابي العاليه, از ابي بن كعب روايت كرده, كه گفت:
" قرآن را جمع كردند تا رسيدند در سورة برائت به آية : " ثُمَّ انصَرَفوُا صَرفَ اللهُ قُلوُبُهُم بِاِنَّهُم قَومٌ لايَفقَهوُنَ! " و خيال كردند كه اين آخرين آية آن است.  ابي گفت: رسول الله بعد از اين آيه دو آية ديگر براي من قرائت كرد و آن آية " لَقَد جائَكُم رَسوُلٌ ...! " است. "  
مستند: بحث تاريخي و تحليلي                                


الميزان ج 23 ص179
جمع آوري قرآن در زمان عثمان
    بعد از آنكه تدوين و جمع آوري قرآن مجيد در زمان ابوبكر شروع شد همچنان ادامه يافت تا به تدريج قرآن هاي مختلفي در آن پديد آمد و عثمان را واداشت بار ديگر آن را جمع آوري كرده و مابقي را نابود سازد.
    يعقوبي در تاريخ خود مي نويسد:
- عثمان قرآن را جمع آوري و تأليف كرد. سوره هاي طولاني را در يك رديف و سوره هاي كوتاه را در يك رديف ديگر قرار داد و آنگاه تمامي مصحف ها را كه در اقطار آن روز اسلام بود جمع كرد و با آب داغ و سركه بشست و به قول بعضي ديگر بسوزانيد جز مصحف ابن مسعود هيچ مصحفي نماند مگر آنكه همين معامله را با آن نمود.
جريان مصحف ابن مسعود
ابن مسعود در آن موقع در كوفه بود. حاكم كوفه, عبدالله بن عامه خواست قرآن او را بگيرد او امتناع نمود. حاكم قضيه را به عثمان نوشت در جواب دستور آمد كه او را به مدين

***** صفحه 70 *****
     فرست تا اين دين رو به فساد ننهاده و نقصاني در آن پديد نيايد.
    ابن مسعود وارد مدينه شد وقتي به مسجد در آمد عثمان بر فراز منبر مشغول خطابه بود. وقتي ابن مسعود را ديد رو به مردم كرد و گفت:
- جانوري بد دارد بر شما وارد مي شود!
ابن مسعود هم جواب تندي به او داد.
     عثمان دستور داد با پايش او را به زمين بكشند و در نتيجه اين عمل دو تا از دنده هاي سينه اش شكست. عايشه وقتي جريان را شنيد زبان به ا عتراض گشود و بگو مگوي بسيار كرد.
     به امر عثمان مصحف هاي نوشته شده را به همة شهر ها از قبيل كوفه و بصره و مدينه و مصر و شام و بحرين و يمن و جزيره فرستادند و به مردم دستور داد به يك نسخه قرآن را قرائت كنند.
     اين اقدام عثمان بدين جهت بود كه به گوشش رسيده بود كه مي گويند: قرآن فلان قبيله و قرآن بهمان قبيله خواست تا اين اختلاف را از ميان بر دارد.
     بعضي گفته اند:  همين ابن مسعود اين حرف را براي عثمان نوشته بود ولي وقتي شنيد نتيجه اش اين شده كه عثمان قرآن ها را بسوزاند ناراحت شد و گفت: من نمي خواستم اينطور شود!
     بعضي ديگر گفته اند: گزارش نامبرده را حذيفه بن يمان داده بود.... "
      ( اين بود آن مقدار از كلام يعقوبي كه مورد حاجت بود.)
مستندات مربوط به جمع آوري قرآن در زمان عثمان
     روايات مندرج در اتـقان:
1- در كتاب اتقان آمده كه بخاري از انس روايت كرده كه گفت:
" حذيفه بن يمان در روزگاري كه با اهل شام به سرزمين ارمنيه و با اهل عراق به سرزمين آذربايجان مي رفت و سرگرم فتح آنجا بود در اين مسافرت به اين مطلب برخورد كه مردم هركدام قرآن را يك جور قرائت مي كنند خيلي وحشت زده شد وقتي به مدينه آمد و وارد بر عثمان شد رو كرد به عثمان و گفت: - عثمان بيا و امت اسلام را درياب و نگذار مانند امت يهود و نصاري دچار اختلاف شوند!
عثمان فرستاد نزد "حفصه دخترعمر" كه قرآني كه نزد توست بده تا از روي آن نسخه برداريم و دوباره نسخة خودت را به تو برگردانيم!
آنگاه زيد بن ثابت، عبدالله بن زبير، سعيد بن عاص و عبدالرحمن بن حارث بن هشام را مأمور كرد تا از آن نسخه بردارند.
و به سه نفر قريشي گفت كه اگر قرائت شما با قرائت زيد بن ثابت اختلاف داشت به قرائت قريش بنويسند زيرا قرآن به زبان قريش نازل شده است.

/ 17