رفتن پدر مجنون به ديدن فرزند - لیلی و مجنون نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

لیلی و مجنون - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رفتن پدر مجنون به ديدن فرزند





  • دهقان فصيح پارسى زاد
    كان پير پسر به باد داده
    چون مجنون را رميده دل ديد
    آهى به شكنجه درج مي كرد
    ناسود ز چاره باز جستن
    بسيار دويد و مال پرداخت
    زان درد رسيده گشت نوميد
    در گوشه نشست و ساخت توشه
    پيرى و ضعيفى و زبونى
    تنگ آمد از اين سراچه تنگ
    ترسيد كاجل به سر درآيد
    بگرفت عصا چو ناتوانان
    شد باز به جستجوى فرزند
    برگشت به گرد كوه و صحرا
    مي زد به اميد دست و پائى
    تا عاقبتش يكى نشان داد
    جائى و چه جاى از اين مغاكى
    چون ابر سياه زشت و ناخوش
    ره پيش گرفت پير مظلوم ديدش نه چنانكه ديده مي خواست
    ديدش نه چنانكه ديده مي خواست



  • از حال عرب چنين كند ياد
    يعقوب ز يوسف اوفتاده
    ز آرامش او اميد ببريد
    عمرى به اميد خرج مي كرد
    زنگى ختنى نشد بشستن
    اقبال بر او نظر نينداخت
    كاميد بهى نداشت جاويد
    تا كى رسدش چهار گوشه
    كردش به رحيل رهنمونى
    شد ناى گلوش چون دم چنگ
    بيگانه كسى ز در درآيد
    برداشت تنى دو از جوانان
    بر هر چه كند خداى خرسند
    در ريگ سياه و دشت خضرا
    از وى ارى نديد جائى
    كانك به فلان عقوبت آباد
    ماننده گور هولناكى
    چون نفت سپيد كان آتش
    يك روزه دويد تا بدان بوم كان ديد دلش ز جاى برخاست
    كان ديد دلش ز جاى برخاست


/ 203