سر خيل سپاه تاجداران خاقان جهان ملك معظم دارنده تخت پادشاهى صاحب جهت جلال و تمكين تاج ملكان ابوالمظفر شروانشه آفتاب سايه شاه سخن اختسان كه نامش سلطان به ترك چتر گفته بهرام نژاد و مشترى چهر زين طايفه تا به دور اول نطفه اش كه رسيده گاه بر گاه در ملك جهان كه باد تا دير اورنگ نشين ملك بي نقل گردنكش هفت چرخ گردان رزاق نه كاسمان ارزاق فياضه چشمه معانى اسرار دوازده علومش اين هفت قواره شش انگشت تا بر نكشد ز چنبرش سردرياى خوشاب نام دارد درياى خوشاب نام دارد
سر جمله جمله شهرياران مطلق ملك الملوك عالم داراى سپيدى و سياهى يعنى كه جلال دولت و دين زيبنده ملك هفت كشور كيخسرو كيقباد پايه مهريست كه مهر شد غلامش پيدا نه خليفه نهفته در صدف ملك منوچهر شاهيش به نسل دل مسلسل تا آدم هست شاه بر شاه كوته قلم و دراز شمشير فرمانده بي نقيصه چون عقل محراب دعاى هفت مردان سردار و سرير دار آفاق داناى رموز آسمانى نرمست چنانكه مهر مومش يك ديده چهار دست و نه پشت مانده است چو حلقه سر به چنبرزو آب حيات وام دارد زو آب حيات وام دارد