رفتن پدر مجنون به ديدن فرزند - لیلی و مجنون نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

لیلی و مجنون - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رفتن پدر مجنون به ديدن فرزند





  • بى شخص رونده ديد جانى
    آواره اى از جهان هستى
    جونى به خيال باز بسته
    بر روى زمين ز سگ دوان تر
    ديگ جسدش زجوش رفته
    ماننده مارپيچ بر پيچ
    از چرم ددان به دست وارى
    آهسته فراز رفت و بنشست
    خون جگر از جگر برانگيخت
    مجنون چو گشاد ديده را باز
    در روى پدر نظاره مي كرد
    آن كو خود راكند فراموش
    گفتا چه كسى ز من چه خواهى
    گفتا پدر توام بدين روز
    مجنون چو شناختش كه او كيست
    از هر دو سرشك ديده بگشاد
    كردند ز روى بي قرارى
    چون چشم پدر ز گريه پرداخت
    ديدش چو برهنگان محشر از عيبه گشاد كوتى نغز
    از عيبه گشاد كوتى نغز



  • در پوست كشيده استخوانى
    متوارى راه بت پرستى
    موئى ز دهان مرگ رسته
    وز زير زمينيان نهان تر
    افتاده ز پاى و هوش رفته
    پيچيده سر از كلاه و سر پيچ
    بر ناف كشيده چون ازارى
    ماليد به رفق بر سرش دست
    هم بر جگر از جگر همى ريخت
    شخصى بر خويش ديد دمساز
    نشناخت و ز او كناره مي كرد
    ياد دگران كجا كند گوش
    اى من رهى تو از چه راهى
    جويان تو با دل جگرسوز
    در وى اوفتاد و بگريست
    اين بوسه بدان و آن بدين داد
    بر خود به هزار نوحه زارى
    سر تا قدمش نظر برانداخت
    هم پاى برهنه مانده هم سر پوشيد در او ز پاى تا مغز
    پوشيد در او ز پاى تا مغز


/ 203