بیشترلیست موضوعات مقدّمه
مؤلف پاورقي فلسطين تورات
و عهد عتيق خدا در نظر يهود پيامبران در نظر يهود بى عفّتى يهود طمع يهود بى رحمى و قساوت يهود پاورقي تلمود پاورقي ماسونيسم (1) پاورقي پروتكل
ها پاورقي سازمان
ملل متحد: (يا كنفرانس بين المللى يهود!) (يونسكو)
يا مؤسسه فرهنگى. (سازمان يونسكو) بانك عمران بين المللى صندوق نقد
بين المللى مؤسسه
پناهندگان بين المللى مؤسسه
تجارت جهانى پاورقي توطئه ها دولت عثمانى چگونه سقوط كرد؟! روسيه چگونه از پاى در آمد؟ پاورقي جنايتها پاورقي يهود چه
مى كند؟ پاورقي توضیحاتافزودن یادداشت جدید
ـ آنها را قطعه، قطعه كرده و در يكى از صرّافيهاى نزديك دفن نموديم! آنگاه بازپرس رو به اسحاق هرارى كرده و سؤال نمود: ـ آيا به اعترافات (سليمان) اعتراض داريد؟ ـ آنچه (سليمان) مى گويد صحيح است، ولى شما نمى توانيد اين عمل را جرم حساب كنيد، زيرا يكى از مراسم مذهبى ما در اين عيد استفاده از خون انسان است. ـ خونهاى كشيش را چه كرديد؟ ـ در شيشه كرده به خاخام موسى ابوالعافيه داديم. ـ شيشه سفيد بود يا سياه؟ ـ سفيد بود. ـ چه كسى شيشه را به خاخام تسليم كرد؟ ـ خاخام موسى سلونكى. ـ در مراسم مذهبى شما، درچه چيزى از خون استفاده مى شود؟ ـ در (خمير نان عيد). ـ آيا همه يهود بايد از اين نان استفاده كنند؟ ـ نه، ولى چنين نانى حتما بايد نزد خاخام بزرگ موجود باشد (2) . باز در همين كتاب مى نويسد: (3) در سال1823 روز عيد فصح در شهر Valisob واقع در شوروى سابق كودك دوساله اى ناپديد گشت و پس از يك هفته جستجو جسد بيجان او را در يكى از لجن زارهاى خارج شهر پيدا نمودند و با آن كه آثار فرو بردن ميخ و سوزن، بر آن نمايان بود، ولى قطره اى خون بر لباسهايش وجود نداشت و چنانچه بعدا معلوم شد، جسد را بعد از قتل شسته بودند. خانمى كه تازه يهودى شده و در اين قصّه متّهم بود در اعترافات خود چنين گفته: ما از طرف يهود مأمور شديم كه اين كودك مسيحى را ربوده و در ساعت معينى در منزل يكى از آنها حاضر كنيم. هنگامى كه ما با اين كودك وارد منزل شديم ديديم همه دور ميزى نشسته و منتظر ما هستند. طفل را روى ميز گذاشته و با قدرى شكلات و بيسكويت و شيرينى سر او را گرم كرده، كودك بيچاره همين كه مشغول خوردن شد يكى از آنها ميخ تيز و درازى را در رانش فرو برد. صداى دلخراش كودك بلند شد هراسان به يكى از آنها پناه برد، او هم نامردى نكرد و با سوزن درازى كه در دست داشت كمرش را مجروح كرد، طفل باز فريادى زد و به سوّمى پناه برد او هم سينه اش را سوراخ نمود و خلاصه آن قدر ميخ و سوزن به تنش فرو كردند كه همانجا جان سپرد. سپس خونهايش را در شيشه كرده و به خاخام بزرگ تسليم كردند. در كتاب (من اثر النكبة تأليف نمرالخطيب) مى نويسد: (4) در يكى از روزهاى گرم تابستان، يهود به يكى از خانه هاى مسلمانان فلسطينى حمله كرده دختر بزرگ آن خانواده چنين مى گويد: وقتى سربازان يهودى وارد منزل ما شدند چنان وحشت زده شده بودم كه مى خواستم هلاك شوم، خواهر كوچكم به گوشه اى فرار كرد، پدر و مادرم فرياد مى زدند و كسى نبود به ما كمك كند.