30- آية الله سيد محمد مهدى بحر العلوم - فقهای نامدار شیعه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فقهای نامدار شیعه - نسخه متنی

عبدالرحیم عقیقی بخشایشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

30- آية الله سيد محمد مهدى بحر العلوم

(متولد 1155-متوفى 1212 ه.ق)

گفتار استاد:

«سيد مهدى بحر العلوم،شاگرد بزرگ و بزرگوار وحيد بهبهانى است و از فقهاى بزرگ است. منظومه اى در فقه دارد كه معروف است.آراء و نظريات او موردعنايت و توجه فقهاء است.بحر العلوم به علت مقامات معنوى و سير و سلوكى كه طى كرده است،فوق العاده مورد احترام علماء شيعه است و تالى معصوم به شمارمى رود.كرامات فراوانى از او نقل شده است.كاشف الغطاء(شيخ جعفر)آتى الذكر با تحت الحنك عمامه خود،غبار نعلين او را پاك مى كرد.بحرالعلوم در سال 1154 يا 1155 متولد شده و در سال 1212 ه.ق درگذشته است.» (1)

علامه دهر و وحيد عصر،سيد محمد مهدى بن سيد مرتضى بن سيد محمد بن سيد عبد الكريم حسنى حسينى طباطبائى بروجردى الاصل نجفى المسكن،اعجوبه دهر،جامع منقولو معقول،و مرجع عصر و دوران خويش بود.

سيد مرتضى طباطبائى بروجردى(ره)كه از علماء و مراجع كربلا بود،داراى دوفرزند مى باشد، يكى سيد جواد كه جد مرحوم آية الله العظمى بروجردى(ره)است،وديگرى،سيد محمدمهدى بحر العلوم.هر دو از بزرگان فقهاء و علماى اسلامى مى باشند.

سيد محمد مهدى بحر العلوم،پيش از پگاه عيد فطر در سال 1155 ه.ق در شب جمعه چشم به دنيا گشود.پدر ارجمندش مى گويد:«در آن شب كه ولادت فرزندم مهدى بود،در عالم رؤيا امام هشتم(ع)را ديدم كه شمع بزرگى را به شاگردش محمدبن اسماعيل بن بزيع مى دهد. محمد آن شمع را بر فراز بام منزل ما برده و روشن مى كند.ناگهان نور آن شمع تا آسمان بالارفته و دنيا را فرا مى گيرد.» (2)

آرى شمعى كه توسط امام رضا(ع)افروخته شود،بايد نورش جهان را روشن سازد و جهانيان رافرا بگيرد.

بحر العلوم مقدمات نحو و صرف و ادبيات و منطق و فقه و اصول را با كوششى بى نظير نزد پدر خود و ساير فضلاء و دانشمندان،در مدتى كمتر از چهار سال فرا گرفت.در اوايل بلوغ به درس خارج پدر خود،و همچنين درس استاد كل،وحيدبهبهانى،و نيز درس شيخ يوسف بحرانى صاحب حدائق راه يافت و از محضر آن بزرگان استفاده شايانى برد و پس از پنج سال درس و بحث فشرده و عميق و طى مرحله سطح،به درجه اجتهاد عاليه نائل آمد و هر سهاستاد بزرگ اجتهاد او را امضاءكردند.

پس از آن از كربلا به نجف مهاجرت كرد و در مركز بزرگ دانشهاى اسلامى،به بحث و تحقيق پرداخت و در مدتى كم كه هنوز سنش از 30 سال تجاوز نكرده بود،ارشاد و رهبرى مسلمانان را بر عهده گرفت و در عين حال كه به تدريس و تاليف اشتغال مى ورزيد،به امور فقراء ومستمندان نيز رسيدگى كرده،مسائل و مشكلات اجتماعى مردم را حل و فصل مى نمود.

بحر العلوم داراى اخلاق پسنديده انسانى و پيامبر گونه بود.تواضع و فروتنى اوزبانزد خاص و عام،و عطوفت و مهربانى او نسبت به بينوايان و مستمندان،در بالاترين حد ممكن خود بود،به حدى كه شاگردان و مريدان خود را تحت تاثير كامل قرارمى داد.او كم سخن مى گفت، سكوتش از حرف زدنش بيشتر بود.همواره در حال تفكرو انديشيدن به سر مى برد،اگر سخنى به زبان مى آورد با ذكر خدا همراه بود.در بين مردم كه مى نشست،نشستن حالت تشهد در نماز را داشت.

هنگام راه رفتن هيبت و وقارخاصى داشت.هيچ گاه به پشت سر خود يا به اطراف خود نگاه نمى كرد،مگر در حال ضرورت.گامهاى استوار خود را بيشتر با انديشه هاى شگرف مى آميخت.دريافته بودكه هيبتش مانع از سخن گفتن مردم با وى مى شود،لذا هميشه ملازمان خود را سفارش مى كرد باب سخن گفتن با مردم را بگشايند تا از راز دل مردم با خبرشده،در رفع گرفتاريهاى آنان بيشتر بكوشند.

صبحها را همواره در بحث و تدريس و قضاوت بين مردم،و شبها را در مطالعه وتحقيق مى گذراند و پس از اندكى خواب و استراحت،براى عبادت و مناجات به درگاه خداوند ذو الجلال خود را كاملا آماده مى ساخت و بسيار ديده شده بود كه پس از نيمه شب از نجف تا كوفه پياده راه مى رفت

كه هنگام مناجات در مسجد كوفه باشد و پس ازنماز صبح به نجف باز مى گشت و قبل از هر كار به حرم مطهر جد بزرگوارش امير المؤمنين(ع)مشرف مى شد و با آن حالت معنوى و عرفانى كه داشت،به زيارت مشغول مى گشت و برخى از كتب رجال در احوال آن بزرگوار نوشته اند كه:«گاهى سؤالاتى از امام مى كرد و به نحوى كه ما نمى دانيم،پاسخ دريافت مى نمود.»

آثار علمى و عملى بحر العلوم:

سيد بحر العلوم پس از وفات استادش وحيد بهبهانى(قدس سره)،رهبرى كامل و زعامت و مرجعيت شيعه را به دست گرفت و دنيا در برابر اين درياى دانش و بينش وتقوى و پارسائى و فضيلت خضوع نمود و آوازه او آفاق را پر كرد.در اين فرصت پيش آمده،براى اينكه بتواند به مسائل اجتماعى و مشكلات گوناگون و فراوان امت اسلام رسيدگى نمايد و نظمى به حوزه هاى علميه بدهد،تمام اوقات خود را براى اين كار وقف نمود و با كمال اخلاص و جديت مشغول خدمت شد و براى اينكه بهتر به كارهايش برسد،از شخصيتهاى برجسته اى كه معاصراو بودند،دعوت به عمل آورد.

شاگرد بزرگوارش شيخ جعفر كاشف الغطاء(ره)را براى فتوى و پاسخ به احكام شرعى تعيين نمود. و همچنين آية الله شيخ حسين نجفى(ره)را كه از علماى مقدس و پارساى نجف اشرف بود،به عنوان امام جماعت در مهم ترين و مشخص ترين مسجد،«مسجدهندى »نصب نمود و شيخ شريف الدين محى الدين را براى قضاوت و حل و فصل دعاوى مردم گماشت و خود بارسنگين تدريس و مشكلات حوزه و اداره امور مردم رابر دوش گرفت.

«بحر العلوم »چرا؟:

و اما اينكه چرا به او«بحر العلوم »گفته اند،مورخين نقل كرده اند كه سيد مهدى به عنوان دانشجو براى استفاده از محضر درس فيلسوف بزرگ،ميرزا سيد محمد مهدى اصفهانى به خراسان سفر كرد.مدت 6 سال در آنجا اقامت گزيد و بالاترين بهره ها را ازاستاد خود گرفت. ميرزا اصفهانى كه از هوش سرشار شاگردش شگفت زده شده بود،روزى در اثناى درس خطاب به او گفت:«انما انت بحر العلوم »(براستى تو درياى دانشى)و از آن لحظه سيد به اين لقب مشهور شد و امروز خانواده بحر العلوم ازخانواده هاى معروف و مشهور نجف اشرف مى باشندو چهره هاى شاخصى در علم وعمل در بين آنان وجود دارد.

گفتار بزرگان:

استادش وحيد بهبهانى در ستايش او گويد:«عزيزترين و گرامى ترين فرزندانم،پژوهشگر و محقق بزرگ،فرزند روحانى من،دانشمند مطلع و باهوش،عالم با تقوا،سيد نجيب محمدمهدى...» محقق خوانسارى و سيد حسين در اجازه اى كه به او داده است،متذكر مى شودكه ايشانمجتهد در فروع و اصول و مقتداى خاص و عام و يگانه روزگار مى باشد.

صاحب منتهى المقال مى نويسد:«...رهبر دينى وارسته اى كه دوران مانند اوسراغ ندارد،و شخصيتى كه روزگار از آوردن نظير او،عقيم مانده است.سيد دانشمندان و عالمان،و ولى فاضلان،علامه دهر و يگانه عصر،كسى كه اگر در معقول سخن گويد

،مى پندارم شيخ الرئيس ابو على سينا است،و اگر در منقول بحث كند،بگويم اين علامه ومحقق است كه در فروع و اصول دريا آساست،و اگر در كلام مناظره كند،نخواهم گفت،جز اينكه او به خدا سيد مرتضى(علم الهدى)است،و اگر قرآن را تفسير كند و به اوگوش فرا دهم،حيرت زده خواهمگفت:گويا خدا قرآن را بر او نازل كرده است كه اين چنين از رموز و اسرار آن آگاه است.»

در ستايش و مدح او سخنها بسيار و نوشته ها بى شمار است،چرا كه او در عين اينكه دانشمندى بزرگ بود،در زهد و عبادت نيز نظيرى نداشت،در همان حال كه به تدريس و تاليف با جديتى فراوان مشغول بود،دمى از خدمت به بندگان خدانمى آسائيد و با تمام وجوددر خدمت بندگان خدا بود.

داستان مفصلى را از مناظره او با دانشمندان يهود در كتابهاى نقل كرده اند كه بيشترباهت به مناظره و احتجاج ائمه معصومين(ع)با علماى يهود و نصارى دارد. اين مناظره كه در 14 صفحه با قطع وزيرى چاپ شده است و علماى يهود را به تسليم و خضوع واداشته است،بيانگر اطلاع و آگاهيهاى فوق العاده سيد بحر العلوم در بخش عقائد وكلام مى باشد.

شاگردان او:

علماء و دانشمندان بسيارى از محضر درس ايشان استفاده كرده و به مقامات والائى رسيده اندكه نام برخى از آنان را مى آوريم:

1-شيخ جعفر كاشف الغطاء،بزرگ شخصيت برجسته جهان اسلام

2-سيد محمد جواد عاملى،صاحب موسوعه بزرگ فقهى «مفتاح الكرامة »

3-شيخ محمد تقى اصفهانى،صاحب حاشيه بر معالم

4-شيخ احمد نراقى،صاحب «مستند الشيعة في احكام الشريعة »

5-شيخ ابو على حائرى،مؤلف كتاب «منتهى المقال در علم رجال »

6-شيخ اسد الله تسترى،نويسنده كتاب «المقابيس »در اصول

7-شيخ محمد على زينى عاملى نجفى

8-سيد مير على طباطبائى،صاحب «الرياض »در فقه

9-مولى محمد شفيع استر آبادى

10-شيخ حسين نجف

11-شيخ شمس الدين بن جمال الدين بهبهانى

آثار و كتب او:

بحر العلوم داراى تاليفات ارزنده اى در علوم مختلفه مى باشد كه چند نمونه ذكرمى شود:

1-مصابيح،كتابى ارزنده در فقه(در عبادات و معاملات)

2-الدرة النجفية،منظومه اى در فقه،مشتمل بر دو هزار بيت شعر كه چندين بار

تفسير و شرح شده است.

3-مشكاة الهداية،شاگردش مرحوم شيخ جعفر كاشف الغطاء،به امر استاد بر آن شرحىنوشته است.

4-الفوائد الاصولية

5-حاشية على طهارة شرائع المحقق الحلى

6-الفوائد الرجالية پيرامون علم شامخ رجال

7-رسالة في الفرق و الملل

8-تحفة الكلام في تاريخ مكة و بيت الله الحرام

9-شرح باب الحقيقة و المجاز

10-قواعد احكام الشكوك

11-الدرة البهية في نظم بعض المسائل الاصولية

12-ديوان شعرى كه داراى بيش از يك هزار بيت مى باشد.

رسيدگى به حال بينوايان:

داستانهاى بسيارى درباره دستگيرى بحر العلوم از بينوايان و رسيدگى او به حال مستمندان نقل شده است.و برخى از نويسندگان دارند كه شبها همانند جدش امير المؤمنين(ع) كوله بارى از مواد غذايى را بر دوش مى گرفت و از تاريكى شب استفاده مى كرد،در كوچه هاى نجف راه مى افتاد و بر در خانه هر فقير مستمندى كه مى رسيد،مقدارى از غذا و پول قرارمى داد و همواره از حال مردم سؤال مى كرد و به بينوايان رسيدگى كامل داشت.

نوشته اند شبى شاگرد برجسته اش سيد محمد جواد عاملى(صاحب مفتاح الكرامه)را فرا خوانده،او را توبيخ و سرزنش نمود.مرحوم عاملى دليل نگرانى استادش را پرسيد،استاد در پاسخ گفت:يكى از برادران مسلمان كه همسايه شما است،تهيدست است.او هر شب خرماى بد و ارزان قيمتى از بقال مى گرفت و بچه هاى خود را با آن سير مى كرد.امروز رفته است از بقال خرما بگيرد،بقال از دادن خرما امتناع ورزيده است،زيرا بدهكاريهاى آن بيچاره زياد شده بود و امشب او و بچه هايش بى شام مانده اند.سيد جواد عاملى از آقاى بحر العلوم معذرت خواهىمى كند و از اينكه از حال او خبر نداشته است،پوزش مى طلبد.

بحر العلوم در پاسخ او مى گويد:معلوم است بى اطلاع بوده اى،چون اگر با علم به حال آن بيچاره شام مى خوردى و به او اعتناء نمى كردى،كافر بودى،ولى آنچه مرانگران و ناراحت كردهاست،اين است كه تو چرا از برادر مسلمانت خبر نداشته اى؟ (3)

بايد از حال برادرانت جستجو كنى و آنان را دريابى.

در هر حال سيد،سينى بزرگى پر از غذا با مقدارى پول به آقاى عاملى داد و از اوخواست كه به منزل آن برادر مؤمن برود و با هم شام بخورند و اين پول را هم به اوبپردازد تا قرضهاى خود را اداء كند،و خود همچنان منتظر ماند و شام تناول نكرد تااينكه آقاى عاملى برگشت و به او خبر داد كه غذا را با همسايه اش تناول كرده و پول راهم به او رسانده است،و جالب اينجاستكه انعام بحر العلوم درست به اندازه قرضها وديون آن مؤمن بوده است. (4)

وفات او:

او سرانجام در ماه رجب سال 1212 ه.ق،در سن 57 سالگى،جهان فانى راوداع و نداى حق را لبيك گفت و به سوى محبوب خود شتافت.جسد او را كنار قبرشيخ طوسى(ره)در مسجد طوسى به خاك سپردند كه امروزه اين مقبره به اسم «مقبرة الطوسى و بحر العلوم »معروفاست.

شعر زير،حاوى ماده تاريخ سال وفات و عمر او مى باشد:

و السيد المهدى الطباطبائى بحر العلوم صفوة الصفاء و المرتضى والده سعيدمات «غريبا»عمره «مجيد»

(غريب 1212-مجيد57)

1- آشنايى با علوم اسلامى،ص 306.

2- ريحانة الادب،ج 1،ص 234،چاپ دوم اقبال- الكرام البررة،ج 1،ص 172،چاپ دوم.

3- ريحانة الادب،ج 1،ص 234،چاپ دوم اقبال- الكرام البررة،ج 1،ص 172،چاپ دوم.

4- داستان راستان،شهيد مطهرى.

/ 60