پيغمبر به خط خود نوشت
، زيرا نوشته اند " فاخذه رسول الله و كتب " يعني پيغمبر از علي گرفت و خود نوشت . در عبارت طبري و ابن اثير يك جمله اضافه دارد به اين ترتيب : " فأخذه رسول الله و ليس يحسن ان يكتب فكتب . رسول خدا از علي گرفت و در حالي كه نوشتن را نمي دانست ، نوشت " . روايت طبري و ابن اثير تأييد مي كند كه رسول خدا نمي نوشته است و در حديبيه به طور استثنائي نوشته است . اين روايت شايد نظر كساني را تأييد كند كه مي گويند پيغمبر به تعليم الهي اگر مي خواست بنويسد مي توانست بنويسد ولي نمي نوشت ، همچنانكه پيغمبر هرگز شعر نسرود و حتي شعر ديگري را نيز قرائت نكرد . احيانا اگر تك بيتي از ديگري مي خواست بخواند ، آن را " حل " مي كرد ، يعني كلمات را مقدم و مؤخر و يا در الفاظ شعر كم و زياد مي كرد كه از صورت شعري خارج شود ، زيرا خداوند شعر را شايسته مقام او نمي دانست : و ما علمناه الشعر و ما ينبغي له ان هو الا ذكر و قرآن مبين ( 1 ) . به طوري كه ملاحظه مي شود نقلها در جريان حديبيه يكنواخت نيست ، و هر چند از بعضي نقلها استفاده مي شود كه در آن جريان ، كلمه " بن عبدالله " را كه به منزله جزئي از امضاي آن حضرت شمرده مي شود به دست خود نوشته است ، ولي همان نقلها تأييد مي كند كه جنبه استثنائي داشته است . در اسد الغابه ذيل احوال تميم بن جراشه ثقفي داستاني از ا.1. يس / . 69 .